اسد الله شریعت پناهی در نمایشگاه رگ پنهان رنگها
فشردگی زمان
نقدی بر نمایشگاه رگ پنهان رنگها در خانه هنرمندان ایران
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
نقاشی تا چه حد در گرو زمان است. زمان درونی هر اثر هنری به سمت بینهایت سوق میکند. این به معنای درهم تنیدگی تجربه زیستن مردم در طول قرنها تا زمان اکنون است. و مخاطب در مقام پرسشگر تمام این زمان را در لحظهای دریافت میکند. پردازش ذهن هنرمند در چالشی ابدی و همراه با پیوستگی خاطرات در قالب سبکها و آثار به جامانده از ژرفای ناخودآگاه و پیش انگارههای هنرمند بهسر میبرد. تلاشی که گاهاً اشاره به آرزوی ایدهآل و افقی دوردست دارد.
نمایشگاه رگ پنهان رنگها، در سالن پاییز خانه هنرمندان مجموعه آثار اسدالله شریعت پناهی را ارایه میکند. این آثار در ابعاد متفاوت با تکنیک اکرلیک و رنگ روغن روی بوم آخرین جستوجوها و کنکاش هنرمند که در معرض قضاوت مخاطب قرار گرفتهاند. شریعت پناهی در تقابل امر مدرن و زیست تاریخی مقهور زمان گردیده است.
حضور پیدا و پنهان فضای پرسپکتیو در آثار هنرمند همراه با شیوهای متداول در دفرماسیون و تقلیل کوبیستی از مناظر اولیه آثارش امری است که از نظر هنرمند حائز اهمیت است؛ اما نکته ژرف و قابل تأمل در آثاری است که عزیمت تکنیکی وی از طبیعت واقعگرا نیست، بلکه از مناظر نگارگری است.
سطوح نگارگری که به لحاظ چگالی و تعدد در حدود کمّی مشابهی هستند، توسط هنرمند دچار گسترش و تنوع رنگی گستردهتری گردیده است؛ بهخصوص افزودن عنصر خط نوشتاری به عنوان مجرد فرم هنری ایرانی که خواستگاه واقعگرایانه ندارد و نشان از عمد هنرمند در بکارگیری سویه تجریدی در حدود واقعگرایی خیال محور ایرانی است. از منظر شریعت پناهی ، آثار اخیر وی آنچنان که در بیانیه هنرمند آمده است، تصاویر مرجع برای قرارگیری در پروسه دفرمه کردن و تقطیع و تسطیح بهکار رفته، دارای سوژههای زمان معاصر هستند؛ که این مسئله، دستهبندی وسیعتری را برای آثار او شکل دادهاند، اما این رویکرد تحت گرانش ناخودآگاه هنرمند قرار گرفته و در تعدادی از آثار از سطح خوانش تصویری واقعنمایانه فراتر رفته است. مهمترین نقطه ضعف این نمایش، مسئله تعدد و تنوع این رویکردهاست؛ گرچه مخاطب با آثاری ظاهراً هم شکل مواجه است که استراتژی برخورد نقاش با مسئله نقاشی را بهطور متمرکز دریافت میکند، اما با نگاهی دقیقتر میتوان عرقریزی روحی هنرمند سختکوش را دریافت نمود، تلاش و بیقراری شدیدی در روند خلق این آثار مشهود است.
شریعت پناهی در برخورد با مقوله فضاـ زمان امکان رهایی از این بنبست تصویری را میتواند مدنظر داشته باشد، آنچنان که آثار فوتوریستی در امتداد همین تئوری از متن نگاه کوبیستیک گسترش یافت.
انگیزه و پشتکار نقاش با توجه با سالها ممارست و کوشش وی قابل تقدیر بوده و گواه این نکته میتواند باشد که رهیافت این استاد در مرحلهای کمّی به کیفی قرار دارد. توجه به عنصر خط کنارهنما و گسترش فضای طراحانه همراه با استراتژی محدودیت عناصر تصویری و رنگها شاید راه چارهای برای تداوم فشردگی زمانی و گسترش فضا باشد.
بیشتر تابلوهای شریعت پناهی دارای غلظت سطوح گستردهای است؛ اما در آثاری که امکان فراروی از مفهوم پردازی واقعگرایانه فراهم شده و سطوح وسیعتر ظاهر گردیدهاند، احساس آزادی و خیالپردازی مخاطب فراهم میگردد؛ اگرچه در بعضی آثار، استفاده از هاشورهای منظم بافتی به غایت مخملین حاصل نمودهاند که از نکات مثبت فنی و از امکانات آیندهی هنرمند بهشمار میرود.
بیشک هنر شریعت پناهی بازتاب آینهی درونی اوست. این آینه در کمال صداقت از مرزهای اقلیمی خود پا فراتر گذارده و در مرزهای درونی خود استقرار یافته است؛ او معلمی ساده است که در فراز و فرودهای پایتختنشینان هنر شرکت ننموده. اما امروز هجوم زمانه و گذر عمر او را درگیر نظام سلطهی هنر معاصر نموده است. در جایی بکت میگوید: هنرمند بودن یعنی شکست خوردن، آن هم شکستی که هیچکس جرأت تجربه آن را ندارد.
شاید در هنر معاصر مفهوم هویت و زمان درگیر هژمونی جدیدی شده است؛ ولی این نبردی ابدی را شکل می دهد که شرط بودن بشر در شکستن مداوم قالبهای فکری گذشته است. این کلیت در زیستن هنرمندان آنچنان بااهمیت است که جزو ملزوماتی چون رنگ، بوم و زندگی آنان گردیده است؛ ارایه زیباییهای کوچک در کار هنرمندان آنچه من آنرا زیستن وحضور آرام در گوشهای میپندارم، شاعرانگی تمدن ساز را تأمین میکند. رنگهای شاد، بازخوانی مناظر نقاشان گذشته، که در عواطف همسان میانگارمشان و همدل، سپهر تصویرهای امروز جهان، همگی آن چیزی است که نقاش در پی آن زندگی میکند. زیباییهای کوچک آثار شریعت پناهی نیاز به قلل مرتفع تاریخ هنر ندارند؛ تاریخ هنر، زمان مغلوب شده ما را به دست فاتحان نگاشته و به وفور عاری از زیباییهایی است که برای زندگی امیدبخش و دلگرم کننده است.