موزه گوگنهایم بیلبائو در بیست سالگی خود چهره شهر را تغییر داد
چرا تاثیر این بنای مشهور در شهر بیلبائو غیر قابل تکرار است؟
سایت تندیس ترجمه روژان سرهنگی
موزه گوگنهایم بیلبائو پس از گذشت ۲۰ سال،
چگونه یک موزه، یک شهر را تغییر داد و چرا تاثیر آن بر بیلبائو غیر قابل تکرار است؟
در بیست سالگی موزه گوگنهایم به بررسی این مجموعه که بارها از آن تقلید شده ولی هیچ وقت جایگزینی نبوده میپردازیم.
این موزه که توسط فرانک گری (Frank Gehry) طراحی شده جواهری در میان فرهنگ بیلبائو است، یک فولد[۱]، با مصالح تیتانیوم که همچون یک کشتی بر روی آب آرام گرفته، در نزدیکی پل جادهای La Salve و بر روی مکان جذاب گردشگاه رودخانه قرارگرفته. از سال ۱۹۹۷ که این موزه افتتاح شد، تمام توجه مردم جهان را به خود جذب کرده است. برای سیاستمداران، شهرسازان، معماران و مدیران موزه این نشان دهنده توانایی موًسسات فرهنگی در بازنمایی مکانهای از بین رفته است. این هفته مهمانان، خبرنگاران و صاحبنظران منطقه دعوت شده تا برای گذشت ۲۰ سال از افتتاح این موزه در ۵ روز جشن برگزار شد.
به مناسبت ۲۰امین سالگرد موزه گوگنهایم، این موزه از گروه ۵۹( هنرمندان لندنی) برای اجرای برنامه، دعوت به همکاری کردند. این جشن در تاریخ ۱۱ تا ۱۴ اکتبر هر روز در ۲۰ دقیقه اجرای برنامه به نمایش در آمد. آنها با استفاده از نورپردازی، موسیقی و فیلم بر روی نمای گوگنهایم آن را به بومی بدل کردند و تصاویری زیبا ایجاد کردند.
گوگنهایم بیلبائو چگونه آغاز شد؟
گوگنهایم بیلبائو نتیجه یک مشارکت میان موزه گوگنهایم نیویورک و دولتهای شهر بیلبائو و منطقهی باسک بود. این پروژه توسط سرپرست جدال آمیز گوگنهایم، توماس کرنر، ایده پردازی شد که به دنبال راههایی برای گسترش موزه و تثبیت امور مالی آن بود.
همراه با بیلبائو قرار بود به زودی شعبات دیگری در سوهو نیویورک و در اطراف برلین و لس آنجلس پیشنهاد دهند، اگرچه که اینها به اندازه موزه اسپانیا بلند پروازانه نبودند.
در سالهای پس از افتتاحیه گوگنهایم بیلبائو، بازگشت مالی آنها قابل توجه بوده است. طبق گزارش مسئولین موزه، این موزه میلیونها بازدید کننده را ( بیشتر از ۶۰% از خارج کشور) به یک شهر با جمعیت ۳۵۰۰۰۰ نفره جذب کرده. این پروژه و پیامد هایش بیش از ۵۰۰۰ شغل محلی و ۶۵۰ میلیون یورو در آمد افزوده برای خزانه باسک تولید کرده.
نمودار تاثیر بیلبائو
پس از بیلبائو، تعدادی از افتتاحیههای موزهها و الحاقیات بزرگ در سراسر دنیا، معماران معروفی را برای توسعه دادن توریسم، احیا و یا کارهای اجتماعی دیگر، استخدام کردند. بعضی از این موزهها عبارتند از” موزه هنر میلواکی” توسط سانتیاگو کالاتراوا (Milwaukee Art Museum)، “مارتا هرفورد” در آلمان (MARTa Herford) و موزه LVMH در پاریس از فرانک گهری، بخش الحاقی” موزه هنر دنور” از دانیال لیبسکیند (Denver Art Museum)، “ماکسی” از زاها حدید در روم (MaXXI) و “کانستائوس گراز” از پیتر کوک و کالین فومیر (Kunsthaus Graz) که برای تصویر آینده نگری به این شهر قرون وسطایی اتریشی طراحی شده.
بسیاری از این موزهها میخواهند مدیون بودنشان را به بیلبائو تضعیف کنند و شرایط محلی خود را مهمتر جلوه دهند. اما این موقعیت توسط مارتیند استیرلی (Martino Stierli)، کیوریتور معماری موزه هنرهای مدرن بیان شد. بیلبائو اولین موزه مدرن فرهنگی نبود که یک نماد شناخته شده بینالمللی باشد.
در اواخر سال ۱۹۵۰ یکی از ساختمانهایی که با آغاز ساخت آن، شهر استرلیا، سیدنی را به بهترین وضع اقتصادی خود رساند و به یکی از معروفترین ساختمان هنری در قرن ۲۰ ام بدل شد، اپرای سیدنی بود. در زمانی که در سال ۱۹۷۳ آنجا افتتاح شد، با تغییر زمان و نمادین بودن این ساختمان، دیگر تکرار نشدنی بود.
همچنین گوگنهایم بیلبائو ساختهی زمانی بود که سرمایه بازار آزاد، جهانی شدن و بینالمللی کردن فرهنگ به نظر میرسید، در جایی که عموم برای ۳۰ سال آینده حاضر به سرمایه گذاری بودند.
امروزه با بالارفتن ناسیونالیسم، مشکلهای سیاسی و ریاضت سیاسی در چند دهه، امکان تکرار شاهکارها بسیار سخت است. دولتمردان کمتر پایدار و ماندگار هستند، در حالی که ساخت مکانهای فرهنگی، گرانتر از آن چیزی است که بتوان با فروش به جمعیتهای منطقهای به ساخت آن پرداخت. بنابراین ساختمانهایی همانند سیدنی و بیلبائو ممکن است به یادبودهایی از بناهایی بیرونی تبدیل شوند، بناهایی موجب ساخت و ساز و انرژی بینالمللی که به سرعت در حال کاهش یافتن هستند.
[۱] – فولدینگ : Folding سبکی در معماری اواخر قرن بیستم است که در آن از فرمهای نرم و منحنی استفاده میشود.