نقد نمایشگاه «یادآورها»، آثار مرجان نعمتی در گلستان
خط باریک گریزان
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی
شاید از سر بخت باشد یا اتفاق که «عکاسی چهرهنما» به موضوع سه اثر از مجموعهی جدید آثار مرجان نعمتی تبدیل شده است. این تمایل به تصویر کردن این عمارت از بخت، اتفاق یا اقبال جدا از جنبههای بصری که به احتمال زیاد هنرمند را جذب این مغازهی قدیمی کرده، از جنبهای کاملاً استعاری یادآور یک شباهت هم هست، یادآور تکرار مجدد معنا یا بازآفرینی قابلیت یک رسانه در شکلی تازهتر و البته با معنای کم و بیش متفاوت. مرجان نعمتی در نمایشگاه جدیدش روند مجموعهی قبلیاش که در گلستان به نمایش درآمده بود را ادامه میدهد، اینبار با تسلط بیشتر بر ابزار و در کوششی تازه برای معناسازی.
تهران قدیم یا عمارتهای قدیمی بازمانده از دورهای دیگر (که حال یادآور یک سلیقهی از دست رفته هستند) تقریباً همواره یکی از موضوعات مورد علاقهی هنرمندان نوگرای ایران بوده و هست. لااقل با رجوع به عکاسی معاصر ایران، نامهای فراوانی به ذهن میآیند که یا در تمامی دوران حرفهای و یا در یک دوره از فعالیت هنریشان به ثبت عمارتهای قدیمی تهران پرداختهاند. هر چند این مجموعهها تلاش کردهاند تا از منظرهای مختلف و از طریق چند ژانر گوناگون به سراغ موضوع بروند، ولی کم و بیش در تمامی این نگاهها تلاشی برای ثبت یک سلیقهی فراموش شده، یک شیوهی زندگی کهنه و ارجاع به آن وجود دارد که باعث تقویت جنبههای نوستالژیک این نگاه به دوران قدیم میشود. این رویکرد را میتوان از دههی ۱۳۶۰ به بعد به طور جدیتری پی گرفت، هر چند که نشانههایی از آن در آثار هنرمندان پیش از انقلاب هم به کرات دیده شده است.
اما «عکاسی چهرهنما» که موضوع سه اثر از مجموعهی جدید مرجان نعمتی قرار گرفته، فراتر از کوشش برای بازآفرینی جزئیات معمارانهی یک عمارت و یا آزمودن چند ترکیببندی مختلف به مشابهت بین آنچه او میکند و عمل عکاسی اشاره دارد. عکسهایی که هنرمند بر روی سکوی نگارخانه روی هم انباشته نه فقط روند کاری او را نشان میدهند که در عینحال به ما یادآوری میکنند که تلاش نقاش بازآفرینی چیزی است که پیشتر عکاسان بر عهده داشتند. اما از سوی دیگر عمل نقاشانهی هنرمند بر روی هر بوم یا هر برگ مقوا، حرکتی است در جهت دست یافتن به یک رخداد بصری تازه که ورای بازآفرینی یک قطعه عکس، قرار است چیزی را توصیف کند که احتمالاً در نوشتهی نمایشگاه مورد تأکید قرار گرفته، آن لحظه که خاطرات مشترک هویت فردی تکتک ما را میسازد.
اما جستجوی هویت فردی، «آنچه به یاد میآوریم، ما را به کسی تبدیل میکند که هستیم» روندی است که هنرمند با پشت سر گذاشتن فرایند عکاسانه طی میکند. اگر در نمایشگاه پیشین نعمتی در گلستان نمونههای بزرگتری از درهای مختلف در شهر به تصویر کشیده شده بودند، اگر وضوح بصری عمارتها در قالب یک طراحی دقیق نمود پیدا میکرد، حالا با کوچک شدن ابعاد آثار نمونههای تصویر شده بیننده بیش از پیش مجبور است به بومها نزدیک شود و در فضای خلوت هر عمارت قرار بگیرد. به مانند قبل و به تبع از عکاسی معماری هیچ عابر یا موجود زندهای در قابها به چشم نمیخوردند و درختها بیش از آنکه نشانی از زندگی باشند، تصویری از یک وجود لاجرم و ایستا در کادر هستند. آبی آسمان کم و بیش رنگ باخته و با رنگی خنثی فقط عمارت را قاب گرفته (که تا حدی هم یادآور عکاسی سیاه و سفید است) و نشانههای جغرافیایی به چند جمله یا عبارت در قاب کاسته شدهاند. پس هر چند هنرمند بسیاری از آثار نمایشگاه را به نام محل نامگذاری کرده، اما به نظر نمیرسد که این محلها اهمیت تاریخی داشته باشند، بلکه بیننده بیشتر در پی یک ارتباط فردی است، در پی تاریخهای که پشت هر عمارت پنهان شده است.
تا اینجا نعمتی کم و بیش در جایگاه همان عکاس نشسته است. اما کار او در هنگام اجرا آغاز میشود، جایی که بافت رنگ حضور نقاش را به ما یادآوری میکند و تلاشش برای آفریدن چیزی شخصی از مناظر آشنا را. اما مجموعهی جدید علاوه بر نمونههای واضحتر رنگی، پر است از نمونههای کوچکتر که گهگاه تحت عنوان «مطالعه برای…» نامگذاری شدهاند. اشکالی از اتود با اجرایی حسیتر و در ابعاد کوچک که هر کدام یک عمارت را نمایش میدهند و اتفاقاً یکی از همین نمونههای روی پوستر نمایشگاه هم رفته است. شاید بیشتر از آنرو که هم چیز زیادی از فضای آثار بزرگتر را لو نمیدهد و هم اینکه به نسبت نمونههای بزرگ، آزادتر و رهاتر است. با اینکه نقاش هنوز درگیریهای تکنیکیاش را در این نمونههای کوچکتر هم نمایشگاه میدهد، اما عدم وضوح تصاویر در این نمونههای احتمالاً مصداق همان چند سطری است که نقاش بر روی یک بوم پاره نوشته است و بر روی سکوی تالار گلستان و کنار عکسها به نمایش درآمده.
اگر «یادآورها» تصاویری فرّار از همهی آن چیزهایی است که دیدهایم و حالا رد گم و ناپیدایشان ما را میسازند، این مجموعهی جدید تا حدی نمودی از این تصور است. اما تا چه حد واجد نگاه و حس و حال نقاش است؟ شاید نعمتی هم – به مانند هر هنرمند دیگری – با ندیدن به آن نقطهی گریزانِ مابین وضوح حاصل از تکنیک و ناپیدایی ناشی از حس و حال دست یاید. جایی که موضوع و چیرهدستی تکنیکی با هم یکی میشوند.
نقد نمایشگاه قبل به قلم حافظ روحانی را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
ابو شاهی در گالری هما | همهی آنچه پنهان است
ابو شاهی در گالری هما | همهی آنچه پنهان است نقد نمایشگاه چیدمان های ابوشاهی سایت تندیس به قلم حافظ روحانی نمایشگاه جدید ابو شاهی در هما را قاعدتاً و با استناد به عکسهای منتشر شده در کاتالوگ باید جزئی از یک پروژهی بزرگتر در نظر گرفت. مجموعهای از عکسها که در کاتالوگ به چاپ رسیدهاند، همان گنبدهایی را نشان میدهند که در تالار هما به نمایش درآمدهاند و هنرمند آنها را به نقاط مختلف ایران برده و از آنها […]