مرز میان هنر و اینستاگرام کجاست؟
کارخانههای سلفی: پیدایش موزه اینستاگرام
درباره نقش اینستاگرام در رشد و توسعه موزههای هنر (بخش دوم و پایانی)
مجله تندیس شماره ۳۶۲ برگردان: علیرضا بهارلو
گلاردی میگوید: «ابتدا به تجربه IRL («در زندگی واقعی») که افراد دارند فکر کردیم و اینکه چه نوع تعاملی در هر اتاق میتواند روی دهد. و سپس درباره این مسأله که: لحظه گرفتن عکس چه زمانی است؟ چگونه میتوانستیم چنین چیزی را به شیوهای که افراد بتوانند در آنجا وارد شده و به ستاره صحنه مبدل شوند خلق کنیم؟»
جوردِن فِرنی۱، مبدع «موزه کارخانه رنگ»۲، اظهار میکند: «به موزه هنر مدرن سان فرانسیسکو میروم و در آنجا میبینم هر کسی فقط سعی میکند که تصاویری برای اینستاگرام بگیرد. آیا این چیزی است که هنر در حال تبدیل شدن به آن است؟»
نیم مایل آن طرفتر از «موزه آیسکریم»، میتوانید «کارخانه رنگ» را ببینید. آنجا فضایی است با مساحتی در حدود هزار و صد متر مربع و حاوی پانزده «تجربه» رنگیِ تعاملی. در یک اتاق، چیزهایی مثل پفک، گُلدفیش و سطح و تراز، دورنمایی به رنگ نارنجی ایجاد کردهاند. در اتاقی دیگر، فضایی پر از توپهای زرد، بازدیدکنندگان را به جستوخیز و بازی فرا میخواند. شاید عجیبتر از همه، اتاق کاغذهای رنگی باشد که تکههای بسیار کوچک کاغذهای رنگشده، سطح آن را مثل برفِ تازهباریده پوشاندهاند.
جوردن فرنی، مسئول موزه فوق، از راه اینترنت امرار معاش میکند و ادارهکننده یک سایت محبوب به نام Oh Happy Day با موضوع سبک زندگی است. این سایت بیشتر به خاطر آثار و آفرینشهای فنیِ (خودساز) رنگی و شوخطبع و خیالیاش در رسانههای اجتماعی، شناخته شده است – از این رو چندان جای شگفتی نیست که فضای موزه فرنی هم کمابیش شبیه شکل و ترکیب فید اینستاگرام او باشد.
فرنی میگوید: «بفهمینفهمی در این باره صحبت کردیم و گفتیم بسیار خب، آیا جالب و بامزه نیست که یک دسته هنرمند و ایدهپرداز را گرد آوریم و تا حدی این تجربه رنگی را به انجام برسانیم؟ قصد داشتم که کارخانه رنگ چیزی باشد که معمولا شما قبلا تجربه نکردهاید؛ حال این چیز میتواند دراز کشیدن زیر حدود چهلوپنج کیلو کاغذ رنگی باشد که روی شما میریزد، یا راه رفتن در اتاقی مملو از نوار رنگی.»
فرنی در طراحی کارخانه رنگ میدانست که هر اتاق باید در عکس هم درست مانند چیزی به نظر برسد که برای هر شخص – حین دیدن – به نظر میرسید. این ماجرا میبایست برای بازدیدکنندگان، جذاب و سرگرمکننده هم میبود. اما اگر عکسهایی که آنجا گرفته بودید مورد پسندتان نبود، آن وقت چه؟! او میگوید: «باید تصمیماتی میگرفتیم. حتی در مورد نورپردازی؛ آنجا که شاید نور گرمتر بهتر بود، اما نور سفیدتر در اینستاگرام بهتر به نظر میرسید.»
فرنی اظهار میکند که رغبت و تمایل به تجربه یک مکان از راه سلفی، چیزی فراتر از فضاهایی است که او و دیگران به وجود آوردهاند. وی در جایی گفته است: «من به موزه هنر مدرن سانفرانسیسکو میروم و در آنجا میبینم که تمام افراد فقط تلاش میکنند تا برای اینستاگرام عکس بگیرند. آیا این چیزی است که هنر دارد به آن تبدیل میشود – یعنی چیزی که تجربه و به جهان بیرون ارسال میکنید؟»
بازدید از یک موزه در قرن بیستویک تنها مشاهده آثار هنری نیست، بلکه مستندسازی و تکرار و بازتولید آن هم است. جیا جیا فِی، مدیر دیجیتال «موزه یهودی نیویورک»، در Talk TED خود گفته: «در عصر پیش از عکاسی دیجیتال، پیام این بود: این چیزی است که من میبینم. دیدهام. امروزه پیام این است: آنجا بودم. آمدم، دیدم و سلفی گرفتم.»
مرز میان هنر و اینستاگرام کجاست؟ چه چیزی نقاشیهای تکرنگ جنبش آوانگارد، مثلا مجموعهمربعهای سیاه اَد راینهارت۳ را از اتاقی که در کارخانه رنگ فرنی به آبی اختصاص یافته تفکیک کرده و میانشان فرق میگذارد؟ برای کسی که حس قاطع و مصمّمی نسبت به تاریخ هنر نداشته باشد، چرا نمایشگاهی مانند «ساحل»۴ در «موزه ساختمان ملّی»۵ (چیدمانی به مساحت تقریبا هزار متر مربع از چتر و صندلی تاشو که در میان یک میلیون توپ پلاستیکی سفید قرار گرفتهاند) ذیل مقولهای جدا از استخر توپهای زردِ کارخانه رنگ جای میگیرد؟
فرنی میگوید: «حال یک سوال: آیا این هنر است؟ من کسی نخواهم بود که بگوید چنین چیزی هنر است. ما موجب شدیم که بسیاری از هنرمندان خوشقریحه روی این موضوع کار کنند.»
اما برای دیگران، این مرزبندی کمتر گنگ و مبهم است. کریستوفر نایت۶، منتقد هنریِ «لسآنجلس تایمز» میگوید: «این سرگرمیهای تولیدشده، نسبت به مراکز تفریحی و رستورانهای Chuck E. Cheese’s یا Block of Fame در سرزمین لگو (لگولند)، نمایشگاههای هنری مهمی نیستند. فقط پُرافادهترند.»
فِی در راستای این نقطهنظرات، اظهار میکند: «هنرمندانی مثل سول لهویت هم در شیوه و کار خود، دیوارهای رنگیِ بسیار ظریف و پیچیدهای دارند. بدون در نظر گرفتن زمینه و شرایط، شاید چنین تصور کرد که آن هم برای اینستاگرام ساخته است. اما تفاوتی جزئی در روش کار این هنرمند وجود دارد. این اثر درباره مینیمالیسم است، و دورهای که آن اثر ساخته شده. اگر فقط دیوار نارنجیرنگی باشد که به عنوان پساویز وجود دارد، آنگاه هیچ معنا و ارزش افزودهای برای داشتن آن فضا در آنجا موجود نیست.»
در سادهترین واژگان و عبارات باید چنین گفت که اهداف کلی این فضاها با یکدیگر فرق میکنند. هنرمندان، و موزههایی که پذیرای آثار آنان هستند، برای برانگیختن فکر و اندیشه، طرح پرسش، و کاویدن رنگ، فضا، مواد و حالات آنجا حضور دارند. در این بین، مقصود چیدمانهایی مثل آنچه در موزه آیسکریم هست، به واسطه تجاریسازی و سوداگری، بسیار پیچیدهتر میشود. ورژن نیویورکی موزه آیسکریم را سی اسپانسر گروهی، شاملDove ، Fox و فروشگاههای زنجیرهای Dylan’s Candy Bar حمایت میکردند. در Tinderland، یعنی اتاقی که اسپانسر آن اپلیکیشن Tinder است، بازدیدکنندگان میتوانند روی یک الا کلنگ به شکل قاشق بستنی یا تابی به شکل بستنی نانی بنشینند و از اپلیکیشنی برای پیدا کردن طعم و مزه واقعیِ مورد نظرشان استفاده کنند. هفت مورد از ۲۹ Rooms را برندها حمایت مالی میکنند – ازجمله باندی که اسپانسرش شرکت کفش Aldo است. در آنجا بازدیدکنندگان میتوانند راه رفتن مدل خودشان را در زیر طاقی که با کفش تزئین شده تمرین کنند. مقدار و میزان تأثیر این گونه برندها بر تجربه موجود، بسته به محل و موقیعت، متفاوت است، اما وجود حمایت و ضمانتهای برندی، به واقع موجب تغییر معنای این گونه فضاها و علت وجودی آنها میشود.
شاید سوال ما این نباشد که آیا چنین فضاهایی حاوی هنر هستند یا خیر، یا حتی اینکه اصلا رابطه آنها با رسانههای اجتماعی در کجاست. اما در عوض میپرسیم: ما از این نوع فضاها چه چیزی به دست میآوریم؟ آیا آنها ما را مجبور میکنند تا فکر کنیم و جهان را متفاوت ببینیم؟ یا آیا تجربه درونی، صرفا همسنگ و همارز با عکس چهارگوش کوچکی است که آنلاین پست میکنید؟
دستکم در موزه آیسکریم، تمام آن چیزی که روی میدهد به صورت آنلاین مرور میشود تا حسی از آنچه افراد داشتهاند به دست آید. مردم هم اغلب خواستار و راغب چنین چیزی هستند – موقعیت سانفرانسیسکوِ موزه، سه ستاره از پنج ستاره را در Yelp به دست آورده. اما این گونه مرورکردنها از طرفی هم به سایر افراد هشدار میدهد که حین ورود به فضا چیزی بیش از آنچه موزه نشان داده انتظار نداشته باشند. تمام ماجرا، صحنه یا نمایی لذتبخش و دلانگیز به صورت عکس و فیلم است، اما برای شخص، اتاقها میتوانند حسی تقریبا تکبعدی داشته باشد – شوخطبعی و بذلهگویی اثر ندارد. یکی از کاربران چنین نوشته است: «قطعا پرهیجانتر و اعتیادآورتر از هر چیزی است. به شخصه پولم را در جیب خودم نگه میدارم و فقط از تصاویر آنلاین لذت میبرم.»
پینوشت:
۱٫Jordan Ferney 2.Color Factory 3.Ad Reinhardt 4.Beach 5.National Building Museum 6.Christopher Knight
منبع:
www.wired.com
شماره قبل را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
پیدایش موزه اینستاگرام | کارخانههای سلفی
کارخانههای سِلفی: پیدایش موزه اینستاگرام درباره نقش اینستاگرام در رشد و توسعه موزههای هنر | بخش نخست مجله تندیس شماره ۳۶۱ | ترجمه: علیرضا بهارلو هنگامی که «موزه آیسکِریم»۱ در سال ۲۰۱۶ در نیویورک دایر شد، بیشتر یک کنجکاوی گذرا بود تا رقیبی برای مثلا «موزه هنر امریکایی ویتنی» که درست آن طرف خیابان قرار داشت. دیوارهای این موزه را با تهمایهای از صورتی سال۲ نقاشی کرده بودند. در یک اتاق، بستنیهای قیفی، همچون چراغهایی از سقف آویخته شده بود. […]