گفتگو با زابینه موریتز | آرزوی رسیدن به بیانی از حقیقت و زیبایی

«آرزوی رسیدن به بیانی از حقیقت و زیبایی»
گفت‌وگوی علیرضا جهرمی با زابینه موریتز[۱]

ترجمه‌ی سپیده شاهسوار و رویا کریمی


زابینه موریتز

«زابینه موریتز هنرمند آلمانی است که در شهر کلن آلمان کار و زندگی می‌کند. وی در سال ۱۹۶۹ در کوئدلینبورگ[۲] واقع در جمهوری دموکراتیک آلمان (که آن زمان تحت کنترل شوروی بود) به دنیا آمد. در سال ۱۹۷۳، پس از حادثه‌ای که در آزمایشگاه برای پدرش اتفاق افتاد، به همراه برادران دوقلوی بزرگتر و مادرش به لوبِدا[۳] در حوالی ینا[۴] (جمهوری دموکراتیک آلمان) نقل مکان کردند. محله نویلوبدا[۵] که محل سکنی خانواده بود، از سال ۱۹۶۶ و طی مدت زمان بیست ساله‌ای ساخته شده بود. این محله‌ی پرجمعیت، که با برج‌های بتنی و طراحی شهری مدرنش شناخته می‌شد، تا مدت‌ها تاثیر عمیقی بر موریتز جوان داشت؛ تاثیری که بعدها در آثار او نمایان شد. در سال ۱۹۸۱، خانواده موریتز بار دیگر به شهری در نزدیکی ینا نقل مکان نموده و تا زمان دریافت مجوز مهاجرت به آلمان غربی در ۱۹۸۵ در آنجا ماندند.زابینه موریتز

کمی بعد خانواده او در دارمشتاد[۶] ساکن شدند و موریتز در آنجا تحصیلات دبیرستان را به پایان رساند. او علاقه فراوانی به تحصیل در هنر داشت و پس از مدت کوتاهی، در سال ۱۹۸۹، در دانشگاه هنر و طراحی اوفنباخ[۷] پذیرفته شد. در این جا بود که، همزمان با فراگیری در کلاس‌های مانفرد اشتومف[۸] و دیگر اساتید،  شروع کرد به طراحی از خاطرات دوران کودکی‌اش از شهر لوبدا؛ طراحی‌هایی که ویژگی‌شان ترکیب حس ملایمی از کناره‌گیری و حزن بود توأم با کنجکاوی فرمال بی‌امانی که در غالب خطوط، شکل‌ها، فرم‌ها، پرسپکتیو و فضا دیده می‌شد. سال ۱۹۹۱ از اوفنباخ به آکادمی هنر دوسلدورف[۹] رفت و در کلاس مارکوس لوپرتز[۱۰] شرکت کرد. پس از گذشت یک سال تصمیم گرفت به کلاس گرهارد ریشتر[۱۱] ملحق شود. در این جابجایی کلاس او آخرین هنرجویی بود که در کلاس ریشتر ثبت نام می‌کرد؛ چرا که او در همان ایام رسماً از تدریس کناره ‌گرفت. موریتز در دوران تحصیل تحت نظر ریشتر کماکان به طراحی‌های خود از لوبدا ادامه داد. مجموعه این آثار – که بیش از ۱۰۰ طراحی با مداد بود – تا اواخر ۱۹۹۴ تکمیل شد. همان سال، موریتز در عکس‌هایی که به عنوان مرجع برای نقاشی‌های ریشتر مورد استفاده قرار می‌گرفتند ظاهر شد. آنها سال بعد با یکدیگر ازدواج کردند، و تا کنون صاحب سه فرزند هستند.زابینه موریتز

پس از اولین مجموعه طراحی‌ها با مداد نیز لوبدا کماکان موضوع آثار موریتز بود، که حاصل آن مجموعه‌ی بزرگی از کارهایی با مواد مختلف از جمله مداد رنگی، زغال، آبرنگ و رنگ روغن روی کاغذ و همچنین نقاشی‌های رنگ روغن و آکریلیک روی بوم بود. این مجموعه‌ی دوم در میانه‌ی سال‌های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ شکل گرفت. تم‌های معماری، برنامه ریزی شهری، فضاهای عمومی و خصوصی، کودکی و دوران زندگی هنرمند در لوبدا و ینا  هنوز در آثارش مشاهده می‌شوند، و اخیراً موضوعات مهم دیگری نیز در آثار هنرمند مورد توجه قرار گرفته‌اند. یکی از زوایای برجسته‌ی کار او اهمیت به جنگ و طبیعت است، که در این آثار اغلب ماشین آلات نظامی –هلیکوپتر، وسایل نقلیه زرهی یا کشتی‌های جنگی – را در حال نبرد زمینی، دریایی یا هوایی به تصویر می‌کشد.گزیده‌ای از این آثار سال ۲۰۰۶ در نمایشگاه انفرادی به همراه انتشار کتابی حاوی این مجموعه در گالری اندرو مامری[۱۲] در شهر لندن به نمایش در آمده، و سایر آثار نیز از این مجموعه‌ی ادامه‌دار از سال ۲۰۰۵ در گالری فلیکس رینگل[۱۳] در شهر دوسلدورف به نمایش درآمدند. اگرچه در این کارها اغلب صحنه‌های پر حادثه و دراماتیکی به تصویر درآمده‌اند، پالت خاموش و رویارویی میان ماشین آلات و پس زمینه‌های تاریک و دلگیر حس بیهودگی و بی‌هنجاری را القا می‌کند.

دیگر شاخه‌ی مهم کارهای موریتز طبیعت بیجان است. موریتز جستجوگرانه با طراحی‌های زغال، پاستل گچی و روغنی با هدف تمرین‌هایی در باب مشاهده و بازنمایی به سراغ سوژه‌های ساده‌ای مانند گل مینا، گل‌های ارکیده، نیلوفر و رُز می‌رود. منتخبی از طراحی‌های رُز او در سال ۲۰۱۰ انتشار یافت، و یک سال بعد، در کنار برگزاری نمایشگاهی در گالری گلدن اسکوئر[۱۴] در سوهوی لندن، مجموعه‌ای از طراحی‌های گل‌های نیلوفر او که در لابه‌لایشان طرح‌هایی از اشیای دکوری کوچک مانند مجسمه‌ها و فیگورهای کوچک برآمده از تمدن‌های متعدد مربوط به گذشته و حال در غالب کتابی به چاپ رسید. او سال ۲۰۱۰ نیز شاهد چاپ لوبدا بود، کتابی که اولین سری آثار طراحی وی مربوط به اوایل سال‌های دهه ۱۹۹۰ در آن گردآوری شده بود. نمایشگاهی از این آثار در سال ۲۰۱۱ در کنتس‌هاوز سان تیتر[۱۵] در شهر پستدام به معرض نمایش درآمد. بدنبال موفقیت کتاب لوبدا، در همان سال کتاب دیگری نیز با عنوان «ینا دوسلدورف[۱۶]» انتشار یافت که حاوی سری دوم از آثار مرتبط با دوران زندگی هنرمند در جمهوری دموکراتیک آلمان و ورودش به آلمان غربی می‌شد. سال ۲۰۱۲ در کنار دومین نمایشگاه انفرادی در سوهو، لندن، موریتز یکی از پنج هنرمندی بود که به لیست نهایی جایزه طراحی فابرکاستل راه یافت[۱۷] و آثارش در نمایشگاه دیگری در نویس موزیوم[۱۸] – موزه ایالتی هنر و طراحی شهر نورنبرگ در معرض دید عموم قرار گرفت. در بهار ۲۰۱۳ از مورتیز دعوت به عمل آمد تا اولین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری ماریان گودمن[۱۹] در شهر پاریس، تحت عنوان «برزخ ۲۰۱۳[۲۰]» به نمایش درآورد.» (نگارنده: ماتیو پرایس[۲۱]– مأخذ: وبسایت رسمی هنرمند)

زابینه موریتزکمی درمورد مجموعه‌ کارهایتان بگویید، در هر یک از مجموعه آثارتان چه چیزهایی را جستجو کرده‌اید؟

همه چیز به هم مربوط هستند. در اولین مجموعه‌هایم که “لوبِدا” و “یِنا دوسِلدُرف[۲۲]” نام دارند، سعی کردم مکان‌هایی که در بچگی آنجا زندگی کرده‌ام به یاد بیاورم. بدین معنی که اشیاء، اتاق‌ها، ساختمان‌ها، خیابان‌ها و میدان‌ها را دوباره در ذهنم احیا و طراحی کردم. احساساتی که از “غربت و شکست” الهام بخش این ذهنیت و موضوع بود مرا به سوی “که و چه بودنم” سوق می‌داد.(ما در سال ۱۹۸۵ از آلمان شرقی به آلمان غربی مهاجرت کردیم. با وجود زبان مشترک، تفاوت‌های قابل ملاحظه‌ای وجود داشت. زمانی که این مجموعه را کار می‌کردم سال‌ها بود که آلمان شرقی و غربی به هم پیوسته بودند و از آلمان شرقی جز خاطراتی دور چیزی در ذهنم باقی نمانده بود.)

در کارهای دوره‌ی “یِنا دوسِلدرُف” تلاش کردم که با موضوع دقیق‌تر برخورد کنم. از عکس‌ها طراحی و نقاشی می‌کردم تا کار از نظر محتوا به بیان واضحی برسد و برای این منظور مکان‌های معروف و شناخته شده آن زمان در “د.د.آر[۲۳]” را برگزیدم.

از آغاز همیشه با فرم چالش داشتم. برای مثال وقتی یک موتیف به گونه‌ها و فرم‌های مختلف تبدیل می‌شود؛ از طرفی تک‌تک کارها به زیر سوال می‌روند ولی از طرف دیگر همین کارها در یک مجموعه‌ی موتیف- تصویر اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند.

در دوره‌های بعدی طبیعت بیجان نقاشی و طراحی کردم. طبیعت‌های بیجان مثل هواپیما و هلیکوپتر که در دوره‌ی معاصر جزء زندگی و روزمرگی ما شدند. این طراحی‌ها و نقاشی‌ها را می‌توان به گونه‌های متفاوت تفسیر کرد. بدین گونه که یا به طور مستقیم قابل توصیف هستند یا به عنوان یک واسطه بین دنیای آشنا و ناشناخته (متعارف یا نامتعارف) هستند.

حاصل این تلاش علاقه‌مندی من به صحنه‌های جنگ بود، ابتدا جنگ در دوره‌ی معاصر و سپس جنگ در دوران گذشته و نتیجتاً پرسش‌هایی درباره‌ی چگونگی به تصویر کشیدن مشاهداتِ شخصی در آن دوران مصیبت بار.

تلاشم بر این است که تصاویر، بیننده را احساساتی نکند بلکه بیشتر حس درک و تفکر را در او برانگیزد.

زابینه موریتزموضوعات کار شما بسیار متنوع هستند. شاید حلقه‌ای که کارهایتان را به هم وصل می‌کند تکنیک کارتان باشد. شیوه ضربه‌ قلم‌های شما در اکثر آثارتان مشخص است. دراین‌باره چه فکر میکنید؟ جهانبینی آثار شما بر چه مبنایی شکل گرفته است؟

برمبنای آرزوی رسیدن به بیانی از حقیقت و زیبایی با آگاهی به این امر که تلاش برای رسیدن به این آرمان گاه بی‌حاصل و عقیم خواهد ماند.

با توجه به اینکه تقریباً همه‌ی آثار شما “عنوان” دارند، “بدون عنوان”، برای شما چه معنایی دارد؟ چه رابطهای میان “عنوان” یک اثر با فرم اثر وجود دارد؟ چقدر به تاثیرگذاری یک اثر بر مخاطب با یک”عنوان” مشخص اعتقاد دارید؟ قبل از شروع یک اثر به “عنوان” آن فکر می‌کنید یا بعد از آن؟

عنوان‌ها خیلی مهم هستند. گاهی به بیان محتوا یا لایه‌های ذهنی یک محتوا که مستقیماً قابل رویت نیست، کمک می‌کنند و گاهی بالعکس مسیر را از محتوا و یک ذهنیت آشکار منحرف می‌کنند.

گاهی نقش توصیفی دارند و فقط‌ نقش رابط یا امکان ارتباط بین بیننده و تصویر را ایفا می‌کنند.

معمولاً بعد از اتمام کار برای عنوانش تصمیم می‌گیرم و فقط در بعضی موارد عنوان یک نقاشی در جریان کار به خودی خود شکل می‌گیرد.

زابینه موریتزقبل از شروع یک مجموعه چقدر طراحی می‌کنید؟ طراحی کردن چه کمکی به شما می‌کند؟ مشق کردن چطور؟ آیا می‌توانید درمورد اهمیتشان توضیح دهید؟

اینکه چقدر زمان را با طراحی سپری می‌کنم، نمی‌دانم. برای چیرگی به مشکلات تکنیکی اغلب به موازاتِ نقاشی، طراحی می‌کنم و این طراحی‌ها جایگاه خاصی دارند. حتی گاهی برای مثال طراحی‌های “لوبِدا” در بیان موفق‌تر هستند.

علت فقدان خط در آثار شما برای توصیف یک فرم چیست؟ و چرا مسیر کاری شما به حذف خط منجر می‌شود؟

این پرسش را با سوال “چه موقع نقاشی و چه موقع طراحی رنگی” پاسخ می‌دهم. گُذر از مرزهای میان نقاشی و طراحی بی‌نهایت جذاب و بی‌انتهاست(مثل نشست لایه‌های رنگی روی یکدیگر…).

چقدر به انتزاع فکر می‌کنید و چقدر به واقعیت؟ می‌توانید درمورد رابطه این دو توضیح دهید؟

در حقیقت انتزاع همیشه جزیی از مشغولیاتم بوده است. تقریباً در هر نقاشی من یک حیطه‌ی نامشخص و نامتعارف وجود دارد که فضای تصویر را (برای تفسیر مخاطب) باز می‌کند.

حدود شش ماه است که روی نقاشی‌های کاملاً آبستره کار می‌کنم که تلاش‌هایی شخصی هستند و با هر تجربه‌ی جدید به درکم از انتزاع افزوده می‌شود.

از چه فرد یا افرادی در آثارتان تاثیر گرفته‌اید؟(این تاثیر ممکن است از یک نقاشی، فیلم، موسیقی، مجسمه و یا حتی سبک باشد، می‌توانید درمورد آن بگویید؟)

به طور یقین تاثیرات بسیار گوناگونی از فضای فرهنگ معاصر و قدیم گرفته‌ام. به شخصه متاثر از کتاب‌ها، تصاویر و انسان‌هایی هستم که مطالعه‌ی آنها علاقه و اشتیاق در من بیدار می‌کند و فهم و درکم را افزایش می‌دهد.

بین فرم، تکنیک و محتوا(ایده)، چه رابطه‌ای وجود دارد و تقسیم بندی آن به چه صورت مشخص می‌شود؟

محتوا تعیین کننده‌ی فرم است.

آیا با آثار هنرمندان معاصرایران آشنا هستید؟

با آثار نیره باغرامیان و طلا مدنی آشنایی دارم و خیلی خوب هستند. “پرسپولیس” فیلم انیمیشن مرجان ساتراپی را هم دیده‌ام که من را خیلی تحت تاثیر قرار داد.

پی نوشت:

[۱]Sabine Moritz (1969)

[۲] Quedlinburg

[۳] “lobeda”: شهر بسیار کوچکی در مرکزِ شرق آلمان

[۴] “Jena”: شهری در قسمت شرقی، مرکزی آلمان

[۵] Neulobeda

[۶] Darmstadt

[۷] Offenbach University of Art and Design

[۸] Manfred Stumpf(1957)

[۹] Düsseldorf Art Academy

[۱۰] Markus Lüpertz(1941)

[۱۱] Gerhard Richter(1932)

[۱۲] Andrew Mummery Gallery

[۱۳] Felix Ringel Galerie

[۱۴] Golden Square Gallery

[۱۵] Kunsthaus sans titre

[۱۶] JENA Düsseldorf

[۱۷]  سایر فینالیست ها عبارت بودند از سودا چکوتووا، پاولینا اولوسکا، یورینده وویت و برنده نهایی تریشا دانلی.

[۱۸] Neues Museum

[۱۹] Marian Goodman Gallery

[۲۰] Limbo 2013

[۲۱]Matthew Price

[۲۲] “Düsseldorf”: شهری در قسمت غربی، مرکزی آلمان

[۲۳]   “DDR” مخفف “Deutsche Demokratische Republik”: جمهوری دموکراتیک در آلمان شرقی(۱۹۴۹-۱۹۹۰)