نمایشگاه تونی کریگ در موزهی هنرهای معاصر
بازگشت به ریشهها
سایت تندیس: به قلم حافظ روحانی
در طول برگزاری نمایشگاه تونی کریگ، هنرمند انگلیسیِ آلمانیالاصل، ویدئویی کوتاه در موزهی هنرهای معاصر پخش میشود که در آن خود تونی کریگ از خودش، کارهایاش و تکنیک و نگاهاش به مجسمه میگوید، بر مادهی کار و علاقهاش به کار و ور رفتن با آن تأکید میکند تا به این ترتیب نه فقط خلاصهای از مسیر و روند کاریاش را به ما نشان دهد که در عینحال یک بخش از فرایند خلق مجسمههای عجیباش را با ساختار و تابهای ناآشنا و غریب برایمان توضیح داده و تبیین کند.با اینحال شیفتگی هنرمند به مادهی کار که بیتردید کلیدی برای مواجهه با این واکاویهای غریب در شکل بصری هستند شاید ساده کردن دستاورد هنرمند در به بیان آوردن همین مادهی کار باشد. کاری که او بیش از هر چیز با دست بردن در تمامیت ماده و کشف فرمهای گوناگون به دست میآورد که هم به اکتشاف قابلیتهای جدیدی از مادهی کار میانجامد و هم به شناخت امکانات بیانی کشف ناشدهی مادهی کارش. پس پیش از هر چیز به نظر میرسد که هنرمند کاری با ماهیت مادهی کارش ندارد؛ آنچه او میکند اتفاقاً چندان ارتباطی با خاصیت و کیفیت آشنای مادهی کار ندارد (به جز شیشهها شاید) در باقی آثار این هنرمند است که با تغییرات فرمی در سنگ، چوب و یا فلز و دیگر مواد کار و با ساختن فرمهای مشابه از همهی اینها تصور ما از مادهی کار و آموختههایمان دربارهی سفتی یا نرمی یک مادهی کار، شکلپذیری یا محدودیت آن و قابلیتهای هر ماده برای کار را به کنار میگذارد و کارش را کم و بیش بدون در نظر گرفتن هیچ محدودیتی اجرا میکند. پس ساختههای کریگ از این منظر یک تجربهی غریب در بازی با مادهی کار و تبدیل آن به چیزی است که میتواند در لب مرز ممکن و ناممکن قرار بگیرد.اما بخشی از اعجاب بیننده از تماشای آثار کریگ ناشی از بازی او با تعادل مجسمههای بزرگش است؛ تعادلی که معمولاً با بازی با خلل و فرج و حفرهها هم انجام میشود. در بیشتر آثار هنرمند فشردگی ماده، کم و بیش سیطرهی مطلق مجسمه در فضای اطراف را باعث میشود. در پارهای از آثار اما هنرمند با ایجاد خلل و فرج در ساخت مجسمه پیچ و تابهای مادهی کار را آنچنان تشدید میکند که نه فقط ترکیب فرم با فضا به طور کم و بیش کامل دچار تغییر میشود که از طرف دیگر پیچ و تابها ساختار دورانی مجسمه را کاملاً تشدید کرده و بیننده را وادار به چرخیدن به دور مجسمه میکند. اما از سوی دیگر کریگ در چند نمونه (که تعدادشان در نمایشگاه به نسبت نمونههای دیگر کمتر است) با متمرکز کردن وزن ماده بر روی چند پایهی کوچکتر و بر هم زدن منطق تعادل که در دیگر آثار چندان مورد تأکید نبوده باز هم با مادهی کار، جرم و سنگینیاش بازی میکند. پس اگر سطح مقطع بزرگ بیشتر آثار بر مادهی کار و جرماش تأکید کرده و بازی مجسمهساز با لایههای متعدد ماده را مورد اشاره قرار میدهد؛ در باقی آثار اتفاقاً هنرمند با کاستن سطح مقطع به چند نقطه، تمامی وزن را بر روی همان سه چهار نقطه متمرکز میکند تا هم وزن مجسمه بیشتر به چشم بیاید و هم بر ناممکن بودن کار هنرمند تأکید بیشتری شود. به واقع این بازی با سطح مقطع مجسمه و نوع ایستادنش از مهمترین ابزارهای هنرمند در تأکید بر ماهیت مادهی کارش، جرم و فشردگی آن است و از طریق همین دست بردنها از جمله با کاستن سطح مقطع مجسمه به چند نقطهی اتکا کوچک موفق میشود دستکاریهایاش در مادهی کار و دستاوردهایاش را نشانمان دهد.پس به این ترتیب کریگ نه فقط با خلق اشکال ناآشنا و تازه چیزی کاملاً نو را مقابل دیدگان ما میگذارد که در عینحال با دست بردن آزادانه در فرم (بدون در نظر گرفتن ماهیت، ساختار و احیاناً جرم ماده) شناخت ما از تمامیت مادهی کار، ماهیت و قابلیتهایاش را به بازی میگیرد. پس اگر هنر را خلق تصاویر جدید و ناممکن از طبیعت بدانیم، کشف قابلیتهای جدید و امکانات به ظاهر نشدنی از مادهی کار، تونی کریگ را باید کاملاً موفق دانست. او به تمامی موفق میشود به شکلی در ماده و همهی متعلقات وابسته به آن (فضا، حجم و محیط) دست ببرد که شاید پیشتر در مخیلهی ما نمیگنجید. پس آنچه او میکند تمرکزی است تا سر حد نهایت بر یک قابلیت مجسمهسازی؛ به یک معنی او در دورهی التقاط رسانهها دوباره مجسمه را به مفهوم و معنی مرکزی و اصلیاش بازمیگرداند، پس بیهوده نیست که نمایشگاهاش را «ریشهها و سنگها» نامیدهاند.
نقد قبلی حافظ روحانی را در لینک زیر مشاهده کنید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
مرتضی ممیز | یک یادآوری
مرتضی ممیز | یک یادآوری نگاهی به نمایشگاه دوازدهمین سالگرد مرتضی ممیز در خانهی هنرمندان ایران سایت تندیس: به قلم حافظ روحانی دوازدهمین سالگرد درگذشت مرتضی ممیز، مثل هر سال با برنامهها، نمایشگاهها و بزرگداشتها همراه شد. کمتر هنرمندی در تاریخ ایران این بخت یا اقبال را داشته تا خیلی از شاگردان و همراهان متعددش تقریباً همه ساله به یادآوری دستاوردهایاش بپردازند و برایاش مراسم و بزرگداشت بگیرند و همهی اینها، همچنان بر شهرت و اعتبار او، حتی با گذشت […]