جایگاه اجتماعی طراح گرافیک | هنرمند تکنیسین
مجله تندیس شماره ۳۶۳ برگردان: علیرضا بهارلو
قسمت اول
هنرمندان – چه دارا و چه ندار – مدتهای مدید عازم زاغهنشینها بودهاند. سایر افراد – با امتیازات اجتماعی کمتر – در معرض زیباییشناسی رسانههای گروهیِ عمده و پسماندههای آن قرار داشتهاند. جامعه غربی ما با دو سرعت متفاوت کار میکند. برای جماعتی اقلیت، دنیایی از آرامش رقم خورده که طراحی در آن مترادف با کیفیت اصیل و معتبر است. هنر میتواند بخشی از هر نوع زندگی قلمداد شود. در واقع اینجا دنیایی است که واقعیتِ مادی و انسانی میتواند ایجاد شده و پرورش یابد.اما آنچه برای دیگران – همان اکثریت – وجود دارد، درست نقطه مقابل این قضیه است. هنر چیزی است که باید آن را با قید و شرط دید، و هارمونی معنوی را باید در سایر حوزهها و حیطهها پیدا کرد – مذهبی یا شیمیایی.
نابرابری رو به ازدیاد است. رویای انسانیِ وحدت و یکپارچگیِ تاریخ سیاره ما، به شیوه منطق سرمایهداریِ چندملیتیها، در عمل به نوعی یکسانسازی کاهنده مبدل گشته است. از این رو معقول و موجه به نظر میرسد که برای هنر و هنرمندان، کارکرد سرگرمی و تزئین متصوّر شد، در حالی که تکنیکها و تکنیسینها تولید سودمند و کارآمد را بر عهده میگیرند.این نوع تقسیمبندی یا ردهگذاری نیروی کار، در مورد قواعد و قوانینی که طراحی بر مبنای آنها پیریزی شده است، به حد تسلیمی بلاشرط میرسد. گویی تفکیک و تمایز میان هنرمند در جایگاه خالق، و پیشهور (افزارمند) در مقام تکنیسین، بار دیگر از دل خاکستر آن اصول و قواعدِ پایه متولد شده است. این مسأله، نشان از بازگشت به عصر حجر دارد.
به عقیده من، هویت واحد هنرمند و تکنیسین در نقش طراح گرافیک، پایه و اساس ظرفیت و توانایی او را برای تأکید و دفاع از نقش خود – و اتخاذ طرز کار و رفتار خاص به عنوان فردی که بخشی از تمدن است – شکل میدهد. از دیدگاه من، کارکرد اجتماعی طراح گرافیک، موضوعی است که باید به جای منطق و دانش، از طریق افکار و نظرات با آن برخورد کرد.
ماکسیم گورکی۱ میگوید: «زندگی همیشه به قدر کافی دشوار خواهد بود تا افراد را برای از دست دادن میل و اشتیاقشان به چیزی بهتر منع کند.» رسالت اجتماعی طراح گرافیک بر پایه خواست و تمایل برای شرکت در خلق دنیایی بهتر قرار گرفته است. بیان چنین قاعدهای ساده به نظر میرسد، اما نظر به تناقضات زندگی واقعی، این قاعده به سادگی به قواعد عملیِ رفتار منجر نمیشود.
یک نقد اجتماعی
هر نوع ارزیابیِ بُعد اجتماعیِ طراحی گرافیک باید همواره در وضعیتی خاص و عینی صورت پذیرد و این سختترین کار ممکن است. همه ما در جامعه زندگی میکنیم، اما نه در یک جامعه واحد و یکسان – خدا را شکر که حداقل هنوز این طور نیست.
امروزه تولید ارتباطات بصری ضرورتا تبلیغات را در بر میگیرد. تولیدات بصری در تبلیغات، بسیار پیچیدهاند و در ارتباط با شبکههای عظیم رسانههای جمعی شکلبندی و بیان میشوند. آنها از مرزها و تقسیمات فرهنگی فراتر میروند. نقد بنیادی آنها را منتقدی مارکسیست به نام جان برگر۲ در کتاب «راههای دیدن»۳ عرضه کرده است. او نشان میدهد که «طلسم و افسون»۴، از نظر تصویر، ابداعی نوین است. این در واقع بیانِ طلب و پیگیری شادی و خرسندیِ فردی است – که حقی جهانی محسوب میشود.برگر میگوید: «تبلیغات، مصرف را به جایگزینی برای دموکراسی بدل میکند. گزینش آنچه فرد میخورد (یا میپوشد و میراند)، جای گزینش مهم سیاسی را میگیرد. تبلیغات به اختفا و جبران هر آنچه که در جامعه دموکراتیک نیست یاری میرساند. و همچنین موجب پوشیدگی آنچه در تمام دنیا اتفاق میافتد میشود.»
بین تبلیغات و طراحی گرافیک تفاوت هست. حوزه تبلیغاتِ امروز، بیش از پیش متمرکزشده، بینالمللی، تعمیمیافته و بنابراین استاندارشده است – مثل نیروهای اقتصادیای که آن را تولید میکند و تولیداتی که این حوزه با آنها مرتبط است. از طرفی، طراحی گرافیک کماکان خلق میشود و خود را به شیوهای خودمختار و متنوع ساختاربندی میکند – در ارتباط مستقیم با بافتهای اجتماعیِ خاصِ جوامع گوناگون در سراسر جهان. همین تنوع است که امکان رشد و توسعه ارتباط گرافیکی را برای جهان آینده ممکن میسازد.اگر به بازنمود سادهشده ارتباط گرافیکی نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که دارای سوژههای انتقالی (مشتریان و طراحان گرافیک)، پیام و اهداف (مقاصد، نیات و تولیدات) و گیرندگانی (مخاطبان و مصرفکنندگان) با نیازها و توقعات خاص است. نکته دیگر آنکه فرایند ارتباط در چارچوب زمانیِ معینی روی میدهد. رابطه میان این دو حکم، بُعد و جنبه اجتماعی طراحی گرفیک را در اختیارمان میگذارد.
از نقطهنظر زمانی میتوان ارتباط را روی یک مقیاس طبقهبندی کرد. در یک سوی این مقیاس، طراحی گرافیک را مییابیم که آن را طراحی گرافیکِ دوام و استمرار نامیدهام و مقصودش خود رسانه و ماندگاری است. در سوی دیگر مقیاس، یک طراحی گرافیکِ گذرا قرار گرفته که هدفی کوتاهمدت دارد.از نقطهنظر فضایی نیز برای طراحی گرافیک دو دسته عمده قائل هستم: طراحی گرافیکِ ادغامشده با یک ساختار فیزیکی یا یک هویت؛ و طراحی گرافیک مستقل. باید بدانیم که طراحی گرافیک مستقل معمولا کمدوام است، حال آنکه طراحی گرافیکِ یکپارچه (ادغامشده)، پایاتر؛ و هر دو بر اساس زمان و مکان تغییر میکنند.
طراحی گرافیک پایدار
چشمانداز نمونه و مشخصِ طراحی گرافیک پایدار چیست؟ این حیطه شامل مواردی است همچون معماری و طراحی شهری؛ صفحات روزنامه؛ نقشهها و نمودارها؛ کتب مرجع مانند اطلسها و کاتالوگها؛ تقویم، اعلامیه، دستورالعملها و نشانهها؛ طرحها و نظامها تصویرنگارانه (پیتکوگرافیک). همه اینها در جهت بیان بصریِ یک توسعه ساختارمند عمومی کار میکنند.
هدف این نوع طراحی گرافیک (پایدار، یکپارچه) از طریق ادغام پیام (فرم، محتوا) با جامعه حاصل میشود. این نوع طراحی، بر ارزشهای نهادینهشده تأیید کرده و خواستار پذیرش آنهاست. این حیطه در واقع ایده و اندیشه، رأی و قضاوت، و ارزش زیباییشناختی را به واقعیت ملموسِ «طبیعی» تبدیل میکند. به طور کلی، طراحی گرافیک به شکل کاربردی ارائه میشود، اما نقش نمادینی که ایفا میکند خیلی زود به صورت پایا و ماندگار در میآید و کارکرد جدیدی به خود میگیرد: یکپارچگی و پیوستگی ایدئولوژیک.
تا همین اواخر، طراحی گرافیکِ یکپارچه و پایدار محمل بسیاری از آرمانها و آرزوهای انسانی و ارزشهای مترقی بود. امروزه با تخریب رسانههای جمعی و تقلیل تدریجی جهان، هدف اجماع و وفاق اجتماعی اغلب منجر به آن شده است که این نوع طراحی، واقعیتهای خاص اجتماعی را به منظور دستیابی به یک الگوی والاترِ جهانی، به فراموشی بسپارد؛ الگویی که به طور مستقیم به تولید بستهبندی میپردازد. طراحی گرافیکِ پایدار و یکپارچه، یکی از نواحی مداخله طراحانی است که به نقش اجتماعی خود واقفاند.
طراحی گرافیک ناپایدار
چشمانداز نمونه و نوعیِ طراحی گرافیک ناپایدار چیست؟ در اینجا، برخلاف طراحی گرافیک پایدار، چشمانداز موجود، امور متنوع و خاصی را شامل میشود: روایات، و تصریحات و تأییدیههای متناقض، متفاوت یا متعارضِ پوسترها، روزنامهها، تبلیغات، ویترینها، نشریات، برنامهها، کتابها، نمایشگاهها، فیلمها و غیره.
هدف این نوع طراحی گرافیک (گذرا، مستقل)، انتقال پیامهای خاصِ مرتبط با موقعیتهای خاص است. طراحی گرافیکِ کمدوام و مستقل ظاهرا دارای ماهیتی خلاف طبیعت کاربردیِ طراحی گرافیکِ درهمنهاده پایدار است. تولیدات آن هم کمدوام و ناپایدارند. آنها توجهمان را جلب کرده و سپس ناپدید میشوند.
چنانچه این دستهبندی – پایدار در برابر ناپایدار و یکپارچه در برابر مستقل – معتبر باشد، میتوان نتیجه گرفت که همرأیی ایدئولوژیک، با پایداری اجتماعی- گرافیکی پیوند دارد. به عبارتی، اگر چشمانداز بصری، ساختاریافته و باثبات باشد، افراد تمایل دارند شبیه یکدیگر فکر کنند. و احساس آزادی، با حضور اختلافات متعدد و متغیر در تبادلات زنده ارتباط پیدا میکند. اما چنانکه برگر به ما نشان داده، این «نمایشِ» آزادی، زمانی که راهبرد (استراتژی) عمومیِ نهفته در پشت آن منحصرا منجر به مصرف شود، توهمی بیش نخواهد بود. احساس آزادی از راه مصرف، تا چه مدت و تا چه اهداف اجتماعیِ ترقیخواهانهای ممکن خواهد شد؟
در واقع همین موقعیتِ بنبست بوده که بسیاری از طراحان گرافیکِ سطح بالا را به رها کردن طراحی ناپایدار و مستقل وا داشته و آنها را به سوی پروژههای پایدار و یکپارچهای که ارزشمندتر تلقی میشوند سوق داده است.
پینوشت:
۱٫Maxim Gorky 2.John Berger 3.Ways of Seeing 4.glamour
منبع:
(www.backspace.com (Pierre Bernard, Essays on Design I: AGI’s Designers of Influence, London, 1997
شماره قبل را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
تنش و تقلا در آثار میرچئا سوچیو | زمانی برای مقابله به مثل
تنش و تقلا در آثار میرچئا سوچیو | زمانی برای مقابله به مثل مجله تندیس شماره ۳۶۳ برگردان: علیرضا بهارلو همه ما امیدها و رویاهای خودمان را داریم، و البته هراسهای هرروزه و تنشهایی به بلندای یک عمر. همه ما درباره دنیایی که در آن زیستن را تجربه میکنیم کنجکاویم، اما از طرفی هم مرعوب آن هستیم و گاه حتی زمینگیر دلواپسیها و بیقراریهایی که ما را از تحقق تواناییهای درونیمان باز میدارند. هم بهلحاظ منطقهای و هم جهانی احساس […]