جرد لیبکی مؤسس اولین گالری هنری لایپزیگ
کسی که مکتب لایبزیک را به فراسوی مرزها برد
سایت تندیس: ترجمه محمد عبقری
جرد هری لیبکی Gerd Harry Lybke پیش از اینکه فروشنده آثار راخ باشد، تندیس عریان نقاشیهای او بود. راخ اینگونه توصیفش میکند: « کمی از من لاغرتر بود با موهایی آفرو مانند که گویی جیمی هندریکس، گیتاریست آمریکایی روبروی من نشسته بود.»
در ۴۴ سالگی، موهای کم پشت قرمز رنگی داشت و همیشه لباسهای راه راه به تن میکرد، اما چشمان همیشه سرگردان او، لب پایینیاش که برآمده شده بود و فاصلهای که میان دندانهای جلویی چشمک میزد، همه اینها تجسم یک کودک دوست داشتنی و پرهیاهو بودند.
دوران کودکیاش شبیه شخصیت جودی در سریال آمریکایی «مسائل خانوادگی» بود که با موهای قرمز رنگ، صورت کک و مکی و دندان های نامرتباش ایفای نقش میکرد.
وجود این شباهتها باعث شده بود که تا مدتها جرد لیبکی را جودی بنامند.نمایش برنامههای تلویزیونی غرب توسط جمهوری دموکراتیک آلمان ممنوع شده بود، اما به نظر میرسد که تمام مردم لایپزیگ این برنامهها را تماشا میکردند.
جرد لیبکی میگوید: « هر زمان که مردم او را میدیدند، جودی (Judy)صدایش میزدند، اما در حقیقت (Jody)صحیح میباشد؛ که مردم زاکسن قادر به تلفظ آن نبودند و هیچ کس در آلمان شرقی نمیدانست که جودی نامی زنانه است.
لیبکی معتقد است که شانس او را راهی دنیای هنر کرده است. علاقه و آرزوی جوانیاش فضانوردی بوده، در ریاضیات و علوم استعداد خاصی داشته و همین باعث شد که یک فرصت پنج ساله مطالعاتی در کشور شوروی به او پیشنهاد شود. زمانی که مجبور شد لایپزیگ را به مقصد کی یف(kiev) ترک کند، دوباره اعتبار و احترام گذشته خود را بدست آورد و این شروع مشکلات او بود. « از این زمان به بعد زندگی برای او یعنی «هیچ»، او نه میتوانست سیر مطالعاتی خود را انجام دهد و نه حتی در موزه فعالیت کند، در حقیقت نام او در لیست سیاه قرار گرفته بود.»
در سال۱۹۸۱، در حالی که دیگر از این شرایط تحمیلی و اجباری خسته شده بود، توانست در مدرسه لایپزیگ یک اجرای هر روزه در ارتباط با الگوی زندگی بر عهده بگیرد. درآمد ماهانه او ۳۰۰ مارک آلمان بود ( کمتر از ۱۰۰ دلار، اما مناسب با نیازهای زندگیاش بود.)
او همچنین فعالیت خود را در مدرسه تا ۸ سال ادامه داد تا زمانی که مدرسه از هم فروپاشید.
فعالیت لیبکی به عنوان دلال هنری در ۱۹۸۳ آغاز شد، زمانی که در آپارتمان خود اولین گالری خصوصی لایپزیگ را افتتاح کرد و نام آن را «هنر خود» و «شگفتی آفرین» نامید. در آن زمان گالری هنر خود تجارت محسوب نمیشد بلکه شوخیای بیش نبود.
لیبکی اینگونه مردم را فرا میخواند: «من این گالری را بدون حامی افتتاح کردم، به گالری هنر خود خوش آمدید.»مدل موی آفریقایی من واقعی است، نه شبیه به لانه پرنده است و نه شستن موهایم مرا به این شکل و شمایل درآورده.»
پس از افتتاح گالری، دختران خوش سیمایی را ملاقات کردم و همین انگیزه من برای ادامه کار شد.
برای گذر از سبک زندگی آلمان شرقی که مسائل جنسی، مشروبات و دوستی شالوده آن را شکل میداد و نشان موفقیت بود و نیز پذیرش حکومت سرمایهداری، لیبکی مجبور بود حمایت کلکسیونرهای جهانی را جلب کند.او از صنعتگران آلمان شرقی مبلغی را قرض گرفت تا بتواند در جشنواره هنری فرانکفورت که در سال ۱۹۹۰ برگزار میشد، شرکت کند. او نگارخانههای موقتی را در توکیو سال ۱۹۹۰، پاریس ۱۹۹۱، و نیویورک ۱۹۹۳ افتتاح کرد، همان سالی که نمایش آثار هنری راخ را آغاز کرده بود.
برای پایه گذاری گالری هنر خود به مرکزیت آلمان، هزینههای اجاره گالری در میته برلین معقول به نظر میرسید؛ و اگر چه که این منطقه از برلین دور است اما امروزه میزبان نمایشگاههای هنری بسیاری میباشد.
در سال ۱۹۹۷ و همزمان با شهرت جهانی راخ، دیگر هنرمندان مدرن لایپزیگ آثار انتزاعی و هنر چیدمان خود را به نمایش میگذاشتند که این رویه نیز به زودی تغییر یافت.
شماره های قبلی این پرونده را در لینکهای زیر مشاهده کنید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
نئو راخ سرباز هنرمند در جبهه مکتب لایپزیک
نئو راخ یک سرباز هنرمند در جبهه مکتب لایپزیک «در لایپزیگ، نقاش بودن یعنی آهسته و سنجیده گام برداشتن» سایت تندیس: ترجمه محمد عبقری نئو راخ (Neo Rauch) جوان پا به دنیای هنر گذاشت و سبک هنری فرانسس بیکن، ماکس بکمان، مارکوس لوپتز و برنارد هایسک را مورد بررسی قرار داد و در نهایت سبک خود را در پیش گرفت. نقش ایکاروس و سزیف، فضای آثار هنریاش را اساطیری کرده بود. چگونگی استفاده از این نمادهای تصویری به توانایی هنری […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
مکتب لایپزیگ، پاسداری از سنتهای نقاشی
مکتب لایپزیگ، پاسداری از سنتهای نقاشی ۱٫ پاسداری از سنتهای نقاشی سایت تندیس ترجمه محمد عبقری واحد نقاشی و معماری لایپزیگ در سال ۱۷۶۴ افتتاح شد، اما در اواخر قرن ۱۹ام بود که با نگرش تجاری شهر خود را منطبق کرد. از سال ۱۹۵۰ و در راستای این هبوط به دنیای مادی، به آکادمی هنرهای تصویری (Hochshule Fur Grafik und Buchkunst) شهرت یافت، این واحد رشتههای قلم زنی، لیتوگرافی، حکاکی روی چوب و طراحی کتاب را در برداشت. اهمیت این […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
نقاشان مکتب لایپزیک و عطش مجموعهداران
عطش مجموعهداران به نقاشان مکتب لایپزیک زیبایی درد طرفداران بین المللی نقاشی لایپزیک سایت تندیس ترجمه محمد عبقری همچون دیگر شهرهای آلمان شرقی لایپزیگ نیز با مشکل بیکاری و کاهش جمعیت مواجه بود. کارخانهها و پروژههای خانهسازی بسته و یا خالی بودند، بسیاری از آنها آماده تخریب بودند، درحالیکه ساختمانهای ویلهلمین(Wilhelmine) از اوایل قرن بیستم بازسازی میشدند. دیوید شنل که در کُلن(Cologne) ساکن بود میگوید: «وقتی این ساختمانها درحال فروکش بودند، صد متر آن طرفتر ساختمانهای جدید و اتوبانهایی درحال […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
مدرسه جدید لایپزیگ
مدرسه جدید لایپزیگ Leipzig International School نقاشی با نام خانوادگی دود نئو راخ و بالا آمدن ستاره مدرسه لایبزیگ سایت تندیس ترجمه محمد عبقری این پرونده در ۷ قسمت ارائه شده است و میتوانید قسمتهای بعد را در انتهای این شماره دنبال کنید در اوایل دهه نود، وقتی نقاشان تازه کار که حالا مدعیان صحنه بینالمللی هستند در آکادمی باسابقه لایپزیگ ثبت نام کردند، می خواستند هنر را همچون جاهای دیگر و به روشی که قرنها تدریس میشود یاد بگیرند […]