معرفی کتاب شهرت
رازهایی درباره شهرت که هر هنرمندی باید بداند!
معرفی و شرح کتاب «شهرت» نویسنده: مارکرولندز ،ترجمه: افشین خاکباز، انتشارات: فرهنگ نشر نو، ۱۵۰ صفحه
سایت تندیس به قلم علی یحیایی
شاید بیاغراق کمترین نیاز برای یک هنرمند شهرت باشد ولی بیشترین شناختِ جامعه از هنرمند، شهرتِ او است. در روزگاری که بازارِ مشهور شدن داغ و سودای شهرت برای همه خواستنی است و حتی کودکان ما به مشهور شدن فکر میکنند؛ باید فهمید چقدر به خریدنِ شهرت از مارکتِ رسانهها نیاز داریم. هنرمند و شهرت در دوران معاصر بیشتر از آن که یک واقعیت تاریخی یا جریانِ طبیعی باشد یک فرایندِ تحمیل شده از سمت بازارِ اقتصادی هنر است که برای فروش محصولِ هنرمند نیاز به بِرند کردنِ او دارد. مشهور شدن برای یک هنرمند معنای سلبی و هم ایجابی دارد؛ بستگی دارد او چه رابطه ای با خودش و کارش و همچنین چه نگاهی به شهرت دارد. اما به هر حال شهرت یکی از ملزوماتِ هنرِ معاصر است. هر هنرمندی در پرونده کاریش، اقداماتِ کوچک و بزرگی برای فرایندِ شهرت انجام داده است که بیشک این مسئله در زندگیِ او به یک حاشیه اخلاقی تبدیل شده. و البته همین شهرت هم تبدیل به ابزارِی برای ارتباط گیری او با مخاطب و همچنین فروشِ اثرش شده است.
گالریها، کیوریتورها، دلالهای فروشِ آثارِ هنری، حراجیها و منتقدان همه به شهرتِ هنرمند نیاز دارند تا بتوانند آن را به پول و تاثیر تبدیل کنند. این تضاد برای هنرمندی که نتواند آن را به تعادل برساند دردسرهای بسیار و مصائب جانکاهی در بر خواهد داشت. آنچه طرح شد بیشک، شهرت را تبدیل به یکی از دل مشغولیهای هر هنرمندی میکند. در لایهای عمیقتر، شهرت در نحوهی تفکر و خلقِ اثر هنری تاثیر گذار خواهد بود؛ پس «شهرت» به عنوانِ یکی از مفاهیم کاربردی در هنر، پایش به حوزههای زیباشناسی، فلسفه و اخلاق باز میشود. از آنجا که شهرت دیگر چیزی نیست که قبلا بوده، امروزه افسار گسیختهتر از هر زمان دیگر به راه خود ادامه میدهد؛ برای یک هنرمند نیاز به بررسی و شناخت دارد.
کتابِ مارک رولندز به نام «شهرت» به این مقوله با استناد به شواهد و نگاهی جامع میپردازد. خواندنش به هنرمند فرصت میدهد پیش از آن که با جریان سهمگین شهرت روبرو شود و با آن برود؛ لحظهای بایستد و نگاهی دقیق به جریانِ پر التهابِ آن بکند. کتاب فصلهای متفاوت و جذابی دارد که افشین خاکباز آن را روان ترجمه کرده است و تلاش کرده جذابیتِ دراماتیک متن حفظ شود. در فصل ابتدایی کتاب درباره احترام صحبت میشود که در گذشته شخص مشهور موردِ احترام بوده است و امروز احترام و شهرت راهشان را از هم جدا کردهاند.
در متن با نگاهی تحلیلی به مفهومِ «احترام» در زندگی هنرمند و در روند شهرت این دو مفهوم را مورد مقایسه قرار میدهد. این فصل به بسیاری از اندوههای ما در مواجه با شهرت داشتن یا نداشتن پاسخ میدهد. در ادامه مطرح میکند، شهرت قدیمی با شهرت جدید چه فرقی میکند؟ جمله دردناکی در کتاب است که میگه” معمولا دوست داشتنی بودن برای کسی شهرت نمیآورد”، کتاب در فصل بعدی خودش به پدیده «شهرتِ بادآورده» میپردازد. جالب است کتاب در این فصل، اول به تحلیل روند معروف شدن افلاطون نقد دارد و در ادامه به تحلیلِ اخلاقی شهرت میپردازد.
رولندز بر اساس نظریه عینیت گرایی و نسبی گرایی به پردازش اخلاقی و منطقیِ شهرت دست میزند و تحلیلی متفاوت از تجربهی عینیت گرایی افلاطونی و وضعیتِ بنیادگرای حال حاضرِ جهان به دستِ مخاطب میدهد. بعد از آن نویسنده به تحلیلِ انتقادی خود از قرن ۱۸ فرانسه و انقلاب روشنگری میپردازد، همان که امروز غرب را به آن میشناسیم، به نظر رولندز ایده روشنگری که غرب را ساخت در نهایت فردگرایی است. مارکرولندز با استدلال های خود نشان میدهد که این روند ادامهی تفکرِ افلاطون است. ولی از ایدهی وحشتناکِ خود رونمایی میکند. فردگراییِ دوره روشنگریی، منحط شده و به نسبیتگرایی رسیده است. همچمین عینیت گرایی افلاطونی منحط شده و به بنیادگرایی رسیده است، و فاجعه جایی به زعم او عمیقتر میشود که نسبیتگرایی غربی و بنیاد گرایی دینیِ معاصر را دو روی یک سکه یا به عبارتی یک چیز میداند. این در حالی است که همیشه در متون سیاسی و فلسفی، این دو در مقابلِ هم بودند. در متن کتاب میآید ” در قلب برنامه روشنگری، شکنندگی و ، به عبارت دقیقتر، بیثباتیِ خاصی قرار دارد. این بیثباتی محصولِ رابطه میان خودمختاری و خودشکوفایی است. ایده اصلی خودشکوفایی این است که باید توانمندیها و تواناییهای بالقوه خود را بیشینه سازید و بدین ترتیب، به حداکثر چیزی که میتوانید تبدیل شوید. شما این کار را با انتخابهایتان و تمایل خود به درس گرفتن از آن انتخابها انجام میدهید؛ و ارزش خودمختاری نیز در همین است. با این همه، این گونه نیست که هر انتخابی را بتوان خودشکوفایی محسوب کرد. اگر هر آنچه میکنید خودشکوفایی محسوب شود، آنگاه ایدهی خودشکوفایی به ایدهای تهی تبدیل میشود.” ایدههای رولندز قابل تعمق است اما برعکس آنچه ادعا میکند با استدلال های کوتاه و مفهوم پردازیِ کلی روندِ نقد را انجام میدهد. که به زعم نگارنده کافی نیست. و همچنین خاکباز در ترجمه قسمتهای فلسفی کار به خوبیِ قسمتهای دیگر توانمند نیست.
هر چند آنچه رولندز طرح میکند جذاب است و البته پیش از او جامعه شناسی همچون گافمن (Goffman)و روانشناسی همچون اریک فروم(Erich Fromm) (و فیلسوفانِ فرانکفورتی مانند آدرنو (Adorno)و هورکهایمر((Horkheimer و حتی فیلمسازی همچون میشل هانکه به این چنین مفاهیمی اشاره کردهاند اما نتیجه گیری که رولندز برای مفهوم شهرت از این مباحث میکند لذت بخش و نوگرایانه است. در کتاب فصلی است به نامِ ((سبکی و سنگینی)) این فصل پا را فراتر از موضوع گذاشته و تبدیل شده به جستاری کوتاه در باب خودشناسی که بسیار قابل تفکر و تعمق است.
در کل نگاهِ فلسفی و بیانِ روانشناختی رولندز برای تفهیم و بازشناسی مفهوم شهرت ستودنی است. کتاب از نیمه دوم درخشان میشود و روند نظرها و نتیجهگیریهای نویسنده از این مفاهیم در درک ذات شهرت، مخاطب را سر زنده میکند. آنچه در این فصل طرح میشود در حقیقت بسط یک جمله از کتاب است که میگوید” شما زندگی خود را، به جای حال، برای آینده سامان میدهید چون به نظر شما آینده ارزشمندتر است.” فصل بعد به نام ((از بمب گذاران انتحاری تا زیبارویان جوان هالیوود)) به صورت نمادین به دو قطب درونی یک انسان معاصر میپردازد که اشاره دارد به قسمتی از ما که رها و آزادانه و بی هیچ ارزشگذاری دوست دارد در تجربه و لذتِ زندگی شنا کند. قسمت دیگر از درونِ ما دلبستگی به ارزشها و مفاهیمِ خارجی برآمده از تجربه های زیستی فرهنگی و فردیِ خانواده و خودمان است. این دو در تقابل با هم قرار میگیرند. درکِ توازن میان آنها کاری است که رولندز سعی میکند به سختی و واجبی آن در کتاب اشاره کند.”در یک سو، گرایش به درک خویشتن به عنوان مولف و سازنده ارزشهای خویشتن قرار دارد و در سوی دیگر، گرایش به درک خویشتن به عنوان فردی که به ارزشهای خویشتن تعلق بنیادین دارد و بنابراین بر اساس ارزشهای خود تعریف میشود.” در این فصل به آنچه زیربنای شهرت بادآورده است اشاره میکند و تصویری از پاریسهیلتون و اسامهبنلادن که هر دو، دو روی سکه هستند برای مخاطب میسازد که میتوانیم به ذات ماجرا پی ببریم. این فصل به کالبدشکافی شهرتِ جدید میپردازد. در کتاب میگوید”زیباروی هالیوودی آزادانه، آسیبزا و نهایتا ویرانگر از این سو به آنسو شناور است. زندگی بمبگذار انتحاری زندگیای است که زیرِ بارِ وابستگیهای قدرتمند به جهان پیرامون کمر خم کرده است”.
فصل آخر به نام ((پاریس هیلتون و پایان تاریخ)) زیر متنِ عمیقی دارد که با یک جمله آشکار میشود”شهرت افیون جدید تودهها است.” این فصل به عبارتی مهمترین فصل کتاب است زیرا نتیجه گیری اصلی از آنچه پیش از این رولندز گفت در فصل انتهایی به بار مینشیند، موضوعاتی چون کیفیت و چگونگی تشخیص آن در دوران جدید!، سلیقه و رفتار مردم نسبت به آدم مشهور، ترسیم روشن از این که چگونه نسبیتگرایی، شهرتِ افسارگسیختهی جدید را به وجود آورده است. کتاب در ادامه به راهکارهای فهمیدنِ کیفیت با اصولی خارج از تسلط رسانه و اجتماع میپردازد. در این فصل با سیلی های محکمی روبرو میشویم از آنچه در جهان و در ما در حال رخ دادن است.
رولندز در فصل آخر نتیجهی همه آنچه در فصلهای پیش کاشته بود را برداشت میکند. در فصل آخر کتاب جملاتِ عمیق و دردناکی است که میگوید” ما توانایی اندیشیدن درباره خود را از دست میدهیم و نمیتوانیم بدون توسل به کلیشهها خود را درک کنیم. ما به طور مبهم چیزهای را از این جا و آنجا میشنویم ( از مجلههای کلیشهای و عامیانهای که میخونیم و برنامههای کلیشهای و عامیانهای که میبینیم) و بعد، نه تنها آنها را دیدگاههای خود محسوب میکنیم، بلکه حتی خود را بر اساس همانها درک میکنیم؛ یعنی بر اساس چیزهایی که همواره تقلیدی و غیراصیل است. اوج انحطاط و زوال روشنگری این است که دیگر ندانیم چه کسی هستیم. برای درک خویشتن، باید جایگاه خود را محکم کنیم: با استفاده از ارزشهایمان و با ملاکهای عینی کیفیت که مستقل از ماست. ولی ارزشهایی که خارج از ما وجود داشت، اکنون رنگ باخته و ما نیز به سرعت در پی آنها رنگ میبازیم.“
معرفی کتابهای دیگر به قلم علی یحیایی را اینجا ببینید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
معرفی کتاب چشمان پوست | دستها میخواهند ببینند، چشمها میخواهند نوازش کنند!
معرفی کتاب چشمان پوست دستها میخواهند ببینند، چشمها میخواهند نوازش کنند! معرفی کتاب (چشمان پوست) نویسنده: یوهان پالاسما با مقالهای تحلیلی بر فلسفهی موریس مرلوپونتی و معماری سایت تندیس به قلم علی یحیایی معرفی کتابهایی که در سال ۹۶ به قلم علی یحیایی نگاشته شده را در انتهای این شماره دنبال کنید. معرفی این کتاب با نگاهی به دو ترجمه صورت میگیرد، اولین ترجمهی این کتاب به همتِ آقای رامین قدس به وسیله انتشارات گنج هنر و پرهام نقش در […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
شاید از خواندن این کتاب خیلی عصبانی شوید! اما با نخواندنش بیشک کُفری میشوید؟! هنر زیبایی تفکر
هنر زیبایی تفکر | شاید از خواندن این کتاب خیلی عصبانی شوید! اما با نخواندنش بیشک کُفری میشوید؟! پرونده معرفی کتاب کتاب «هنر زیبایی تفکر» نوشته: محمد رضا ریختگران نشر: ساقی ۱۹۷ صفحه سایت تندیس به قلم علی یحیایی در فضای نظری هنر در دهه پنجاه و شصت ایران چه میگذشت؟روبرو شدن با اسم احمد فردید برای خود چالشی است. چه به فراموش کردنش بپردازیم چه به تاییدش چه به نشناختنش، در هر صورت او یکی از مهمترین و یکی […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
درآمدی بر فلسفه هنر، چرا مجبورید این کتاب را بخوانید؟!
درآمدی بر فلسفه هنر، چرا مجبورید این کتاب را بخوانید؟! معرفی کتاب درآمدی بر فلسفه هنر پرونده معرفی کتاب | چه کسی کتابهای هنرِ من را دزدید!؟ نویسنده: نئول کارول | ترجمه: صالح طباطبائی | انتشارات فرهنگستان هنر سایت تندیس به قلم علی یحیایی هنر به مثابه بازنمایی یعنی چه؟ چرا از سلطهی نظریه محاکات رها نمیشویم؟ چه فرقی است بین اثری که زیباست یا درباره زیبایی است؟ اگر اثری خلق کنیم که برای هیچ کس قابل درک نباشد، آیا اثر هنری به شمار […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
از روایتِ رابطهی پنهانیِ اَوِدون با رضا عکاسباشی تا تاثیر ناصرالدین شاه بر فوکو!؟
از روایتِ رابطهی پنهانیِ اَوِدان با رضا عکاسباشی تا تاثیر ناصرالدین شاه بر فوکو!؟ چه کسی کتابهای هنرِ من را دزدید؟! (پرونده معرفی کتاب) سایت تندیس به قلم علی یحیایی عکاسی در چه دورهای وارد ایران شد؟ روند تاریخی عکاسی ایران چیست؟ برخورد فیلسوف، ملا هادی سبزواری با پدیده عکاسی چه بود؟ آقا رضا عکاس باشی که بود؟ آیا عکاسی روی جنبش مشروطه تاثیر گذاشت یا مشروطه روی عکاسی؟ اولین عکس های خبری و سیاسی در ایران با چه مضامینی […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
همه آنچه دوست داشتید از هادی هزاوهای بدانید ولی جرأت پرسیدنش را نداشتید!
هادی هزاوهای از هنرمندانیست هنوز در حال درخشش است چرا که هنوز به زیستن معتقدند، به آن گونه که در جایی میگوید در کنار قبر اردشیرمحصص درخت سیب عظیمی است.
چه کسی کتابهای هنر من را دزدید؟!(پرونده معرفی کتاب)
سایت تندیس به قلم علی یحیایی