نمایشگاه آثار ندا راهی، تحت عنوان «حق به شهر» در گالری خط سفید
تضادها و تعارضها
سایت تندیس به قلم حافظ روحانی
هر چند در نوشتهی نمایشگاه آثار ندا راهی در خط سفید تحت عنوان «حق به شهر»، به قلم هادی مؤمنی بیشتر بر وجه انتزاعی آثار او و تقابلشان با تنها عنصر بصری عینی یعنی اگزوز تأکید شده و مؤمنی از طریق تأکید بر این تقابل مابین نقاشی انتزاعی و نقاشی فیگوراتیو در تلاش بوده تا آثار این هنرمند نقاش را توصیف کند، اما به نظر میرسد که آنچه بیشتر در آثار او اهمیت داشته و در عینحال مشکلساز است، تقابل میان هنر تزئینی و مفهومسازی در نقاشی است، یعنی جایی که ندا راهی کوشیده تا مرز میان این دو را مخدوش کرده و به شکلی از مفهومپردازی دست پیدا کند.
این شکل از تقابل میان هنر تزئینی و امر مفهومی را میتوان در یک سری از آثار کوچکتر هنرمند و در نمونههایی از آثار کاربردیاش در قالب آباژور، سینی و شبیه به آنها که در گوشهای از نگارخانه به تماشا گذاشته شدهاند، دید. به واقع تمامی نقش و نگارهایی که در آثار کوچکتر و در آثار کاربری به عنوان نقوش تزئینی به کار رفتهاند، در آثار بزرگتر، در کنار اگزوز قرار گرفتهاند و البته هنرمند کوشیده تا به مدد رنگهای تیرهتر از نقاشی تزئینی عبور کرده و تلاش کند تا از طریق این ترکیب به مفهوم برسد. یعنی نقوشی که در آثار کوچکتر و نمونههای کاربردی، کارکردی کاملاً تزئینی دارند، در آثار بزرگتر و بر روی پسزمینهی تخت و با رنگهای تیره به بخشی از یک اثر مفهومی تبدیل شدهاند؛ جایی که اگزوز قرار است در تضاد با این نقوش متعدد تزئینی مفهوم کلی آثار را بیان کند.
بر اساس همین آثار بزرگتر است که هادی مؤمنی مضمون کلی نمایشگاه را در نوشتهی نمایشگاه آورده و بر همین اساس است انگار که نام نمایشگاه هم انتخاب شده، جایی که اگزوز تصویری از شهر را ارائه میکند و حضور و غلبهی عناصر بصری تیره این تصویر را سیاه و کثیف به نمایش میگذارد. به این ترتیب بخشی از مفهوم نمایشگاه قرار است از همین تعارض مابین این دو فضا حاصل شود، اما این تمامی ماجرا نیست، که همین تعارض و تضاد مابین این دو بخش به خودی خود منجر به سردرگمی بیننده در مقابل خود آثار میشود. به یک معنی تعارض مابین عناصر تزئینی و عناصر مفهومی یا عینی بیش از آنکه کمکی به لذت بردن از آثار بکنند در جهت عکس عمل کرده و نه امکان لذت بردن از آثار به عنوان نقاشیهای تزئینی را ممکن میکنند و نه مفهوم مورد نظر هنرمند را بیان کرده و بر بیننده اثر میگذارند.
بخشی از این معضل ناشی از معضلات تکنیکی است و بخش دیگر ناشی از نوع اجرا؛ در هیچیک از آثار ما شاهد اجرای نظیف و تمیزی نیستیم. این نوع اجرا شاید در مفهومپردازی معنی داشته باشد، ولی در بخش تزئینی شدیداً به آثار ضربه میزند. از منظر تکنیکی اما چند مشکل در آثار به چشم میخورد؛ در نمونههای کوچکتر که بیشتر مبتنی بر همان عناصر تزئینی است، هنرمند با فشرده کردن شدید عناصر در کنار هم، یک فضای بصری محدود ایجاد کرده که به قول هادی مؤمنی همان سطح انتزاعی را تصویر میکند. از آنجا که نقوش این آثار با نمونههای کاربردی مشابهت دارند، به نظر میرسد که هنرمند در پی ساختن آثاری تزئینی بوده است. در سوی دیگر اما هنرمند در آثار بزرگتر همین نقوش را با همین فشردگی بر روی سطوح تکرنگ و بزرگ نقش کرده و اگزوز را به عنوان عنصر بصری عینی در کنارشان قرار داده است تا نمونههای مفهومیاش را شکل دهد، این در حالی است که به نظر میرسد هنرمند هیچ تمهیدی برای کنترل سطوح بزرگ رنگی نیاندیشیده و هیچ راهی برای برقراری یک تعادل بین فشردگی نقوش تزئینی و سطوح وسیعِ تکرنگِ تخت نیافته. پس ارتباط بصری مابین نقوش فشردهی تزئینی، سطوح تخت تکرنگ و اگزوز از میان رفته و بهتبع مفهوم مورد نظر هم از این ترکیب حاصل نشده است. این معضل را بگذاریم در کنار اصرار هنرمند برای کار با رنگهای محدود که در آثار گوناگون تکراری شده و تأثیر آثار را نیز کمتر میکند. به نظر میرسد که هنرمند برخلاف تلاش جسورانهاش برای کار با یک ترکیببندی مشکل، در اجرا و بهخصوص در رنگگذاری کاملاً محافظهکارانه عمل کرده و این تعارض نیز به آثار آسیب فراوان زده است.
نمایشگاه «حق به شهر» بابت همهی این تعارضها آسیب دیده است و تأثیری را که باید بر ذهن و نگاه بینندهاش نمیگذارد. با اینحال باید به انتظار تلاشهای بعدی نقاش نشست.
نقد نمایشگاههای قبل به قلم حافظ روحانی یرا اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
پرونده نقد نمایشگاههای سال ۹۶ به قلم حافظ روحانی
حافظ روحانی منتقد، مترجم و روزنامهنگار حوزه تجسمی و سینما است. او با بیش از ده سال سابقه همکاری با روزنامه ها و مجلات معتبری چون روزنامه شرق، روزنامه اعتماد، روزنامه وقایع اتفاقیه، مجله تندیس و… بیش از سه سال است که با سایت تندیس همکاری میکند و متخصص در زمینه تحلیل و نقد هنرمندان حوزه تجسمی به شمار میآید. همچنین به مدت دو سال و نیم به عنوان منتقد در برنامه هنرنامه شبکه چهار سیما همکاری داشته است.