سعید شهلاپور از تاثیر مجله تندیس بر جامعه تجسمی چه میگوید؟
گفتگوی اختصاصی سایت تندیس با اهالی هنر در اهمیت مجله تندیس
وبسایت تندیس در نظر دارد در روزهای آینده، گفتگوهایی در اهمیتِ مجلهی تندیسی که از ابتدای سال ۹۷ هنوز منتشر نشدهاست با هنرمندان و صاحبنظران این حوزه داشته باشد تا از خلالِ آن، هم نقش این مجله در طول سالهای انتشارش مورد نقد و بررسی قرار گیرد و همچنین شاید مسیری برای خروج از این بنبست پیش پایِ دستاندرکاران این مجله گشوده شود.
نشریات همیشه جزوِ مهمترین مراجعِ تحقیقی در ایران محسوب میشوند. حوزهی هنرهای تجسمی به دلیلِ کمبودِ توجه و جدی تلقی نشدن از سویِ مراکز دولتی در ایران، همیشه با این خطر روبهرو بوده که امکانِ بررسیِ جامع رویدادهای آن وجود نداشته باشد.
سعید شهلاپور (هنرمند مجسمهساز) در اینباره معتقد است: در کشور ما مراکز ثبت و ضبطِ اسناد به شکلی سامانمند وجود ندارند؛ حداقل در حوزه تجسمی چنین مرکزی را نداریم. بعد از دوره مشروطه، همیشه مطبوعات جزوِ اصلیترین منابعی بوده که چنین اطلاعاتی را در اختیارِ پژوهشگرانِ آینده قرار میدادهاند. شاید در کشورهای پیشرفته که مشخصاً وظیفهی بعضی از مراکز ثبت و ضبطِ چنین رویدادهایی است، مطبوعات دیگر در این حیطه چندان اصالتی نداشته باشند. اما در ایران، قضیه فرق میکند.
او اهمیتِ مجلهی تندیس را اینگونه عنوان میکند: اگر کسی بخواهد در خصوص تاریخِ این سالهای هنرهای تجسمی در ایران مطالعه کند، هیچ راهی جز مطالعهی اسناد تندیس ندارد. حتی اگر به موزه هنرهای معاصر هم برویم، هنوز هیچ مرکزی وجود ندارد که فقط به جمعآوری و ضبطِ کاتالوگ نمایشگاههای مختلفی که برگزار شده، همت گمارده باشد. وزارت ارشاد نیز که یکی از وظایفش جمعآوری اسناد و مدارک حوزه هنرهای تجسمی است در این زمینه هیچ کاری صورت نداده است.
شهلاپور ادامه میدهد: فقط از طریق مطالعهی آگهیهای تندیس، شما میتوانید نبض این دوران ۱۵ ساله را لمس کنید. از طرفی مجلهی تندیس تعداد بسیار زیادی مصاحبه و گفتوگو با هنرمندان حوزه تجسمی انجام داده، که خودِ این به تنهایی سند بسیار بزرگی است.
او تصور اینکه بتوان بدون چنین آرشیوی، دربارهی هنرهای تجسمی این دوران تحقیق کرد، غیرممکن میداند و میگوید: متأسفانه نهادهایی که باید در این قبیل موارد کمک کنند، اصلاً دغدغهی هنر ندارند. من این را با اطمینان میتوانم بگویم که تمامیِ مسئولینِ دستاندرکارِ این سالهای حوزه تجسمی که در وزارت ارشاد مشغول به کار بوده و هستند، صرفاً یک شغل اداری و کارمندی داشتهاند و اصلاً دغدغهی چیزی به نامِ هنر ندارند. صرفاً پُر کردن رزومه است.
این هنرمند با بیانِ انتقاداتی به مجلهی تندیس ادامه میدهد: با تمام این اوصاف، انتقاداتی را هم میتوان به تندیس وارد کرد؛ مثل هر پدیدهای که انجام میشود لابد یک کاستیهایی وجود دارد. اما نباید فراموش کرد که حتی اگر انتقاداتی هم به تندیس داشته باشیم، باید در نظر بگیریم که واقعیتِ موجودمان همین است. آیا کسی بوده که در حوزه هنرهای تجسمی دست به قلم بوده باشد و تندیس به او میدان نداده باشد؟
او اهمیت تندیس را در انعکاس اخبارِ حوزهی تجسمی میداند و میافزاید: وظیفهی تندیس، هدایت هنرهای تجسمی نبوده بلکه بازتاب آنچه واقعیت موجود است بوده. از طریق مطالعهی تندیس میشود سنجشی کرد بر تغییرات این سالهای حوزه تجسمی در ایران. تندیس برخلاف مجلاتی که پُر از آگهی است، صرفاً بر مطالب حیطه خود متمرکز بود. هر کدام از مجلات ما وظایف تعریف شدهای دارند. آنقدر ما کار نشده در این مملکت داریم که هر چقدر هم کار کنیم باز کم است.
او در پاسخ به این سؤال که آیا پیشتر سابقهی انتشار چنین مجلهای در ایران وجود داشته یا نه؟ گفت: قبل از تندیس اصلاً مجلهای نبود که به صورت جامع اتفاقات این حوزه را پوشش دهد. پیش از انقلاب، بالاترین کوششی که صورت گرفت کاری بود که از سوی اعضای تالار قندریز اتفاق افتاد که گاهی ماهنامه یا فصلنامهای منتشر میکردند و به جز آن، هیچ مجلهی منظم و ادواری در هنرهای تجسمی نداشتیم. البته مجله هنر و مردم بود که بیشتر به هنرهای بومی و سنتی میپرداخت و اصلاً به هنرهای تجسمی به معنای امروزی آن کاری نداشت.
شهلاپور در پایان خاطرنشان کرد: همیشه وظایفی که بر عهدهی وزراتخانهها با بودجههای مقررشان بوده را افرادی به تنهایی انجام دادهاند. تلاشهایی که آقای پاکباز در طول زندگیشان جهتِ تدوینِ دایرهالمعارف هنر کردهاند، یکتنه و به تنهایی بوده. در حالیکه تألیف و تدوین یک دایرهالمعارف، بر عهدهی یک مرکز مطالعاتی با ردیفهای بودجهایِ مشخص است. بسیار متأسفم که این مجله دیگر منتشر نمیشود. اگر کاری از دست ما برمیآید باید تلاش کنیم تا انتشار این مجله دوباره از سر گرفته شود.