نقد نمایشگاه«بی در کجایی» آلاله نوایی، گالری فرمانفرما

نقد نمایشگاه«بی در کجایی» آلاله نوایی، گالری فرمانفرما
فضای عریان

سایت تندیس- به قلم مریم روشن‌فکر


نمایشگاه »بی در کجایی» گالری فرمانفرما

شاعرانگی را اگر در معنای پوئسیس مورد بررسی قرار دهیم باید آن را به مرحله‌ای از خلاقیت هنری اطلاق کنیم که در آن خالق اثر تقلید صرف از طبیعت بیرونی را رها کرده و رو به سمت زیبایی شناسی درون می‌کند.

در این مرحله از بیان زیبایی‌شناسانه، معانی ضمنی و چند معنایی شکل می‌گیرند و آن‌چه به اثر هنری در می‌آید از تکانه‌های احساسا بر می‌خیزد. پوئسیس در فلسفه نیز به فعالیتی اطلاق می‌شود که چیزی را از آن‌چه بوده‌است به چیزی تبدیل می‌کند که تا کنون وجود نداشته.

در آثار آلاله نوایی  هنرمندی که مجموعه‌ای از عکس‌های خود را به گالری فرمانفرما آورده، نیز شاعرانگی محور تولید بوده‌است. این مسئله از بیانیه آغاز می‌شود که بخشی از کتاب جنون و تمدن فوکو است که نوایی آن را به صورت شعری توصیفی در آورده که شرح حال میانه ماندن بین دوراهی‌های ازلی است. این شعر بخشی از سرنوشت محتوم انسانی را شرح می‌دهد که ناگزیر و ناخواسته است، مضمونی که به عنوان گزاره برای این نمایشگاه برگزیده شده‌است.

نوایی این رویکرد را در آثار ادامه می‌دهد در واقع برداشت شاعرانه او از شرح دیوانگانی که در کشتی به بند کشیده شده‌اند و ارتباط دادن آن به عدم تعلق مکانی نیز خود دلیل دیگری بر اشاعه برداشت شاعرانه در آثار اوست، او همچنین عنوان «بی درکجایی» را برای این مجموعه برگزیده است که معنای آن را شاید بتوان « نبودن در جایی خاص» تعبیر کرد یا در برداشتی کلی‌تر عدم تعلق به بودنی عمومی.

نمایشگاه »بی در کجایی» گالری فرمانفرما

آثار نمایشگاه «بی در کجایی» در ابعادی متوسط تا بزرگ ارائه شده‌اند و کارماده آثار عکس چاپ شده بر بوم است. این آثار در وهله اول نماهایی نزدیک از بافت‌هایی رنگارنگ هستند که به میزان قابل توجهی بزرگ شده‌اند، بدون اینکه توجیه دقیقی غیر از زیبایی بصری برای آن موجود باشد.همچنین آثار در ترکیب‌بندی‌هایی یکنواخت و به مثابه پیش‌زمینه‌ای تهی ارائه گردیده‌اند که از نقطه تاکید یا سوژه عکاسی خالی است.

در بدو امر باید توضیح داد که اگرچه آثار نوایی همان‌گونه که خود نیز گفته و هستند با ابزار عکاسانه کار شده‌اند اما تعهدی به این مدیا ندارند و برای سنجش آن باید از محک نقاشانه بهره برد.

از همین رو می‌توان گفت آثار در تکرار گرفتار شده‌اند و تنوع آن در ماهیت فرمال از دست رفته‌است. تنها دو اثر در نمایشگاه هستند که تفاوت دارند و نقطه عطف و محور آثار نیز قرار گرفته‌اند. بدن یک پرنده مرده که سکون عمیق این فضا را برهم زده‌است. نوایی همین سوژه را در اثر ویدئو خود نیز دنبال کرده‌ و به نتیجه رسانده است که در تقارتپنی سمبولیک با بیانیه قرار گرفته و معنادار شده‌است. پرنده به مثابه مسافری سرگردان و مرگ در میان لایه‌های سنگین فراموشی و اسارت در کمند کشتی زمان.

همه این مفاهیم را می‌توان در مجموع دو تابلو و یک ویدئو دید و باقی نمایشگاه تنها در نقش تقویت کننده حسی آن قرار دارد.

نمایشگاه »بی در کجایی» گالری فرمانفرما

اگر این آثار را به گزاره‌ی فارسی نمایشگاه ارجاع بدهیم و می‌توان آن را در معنای مهاجرت و بی‌وطنی دید و اگر به اصل متن رجوع کنیم موضوع تمدن انسانی و ساختگی بودن تعاریف مد نظر است. این عدم تناسب عمیق بین ترجمه و متن و عدم حضور بیانیه‌ای که توسط خود هنرمند نگارش شده باشد، تنها شانس این مجموعه برای عمیق‌تر شدن را از بین‌ می‌برد.

آلاله نوایی متولد ۱۳۶۱ در تهران است و در رشته معماری و شهرسازی از نروژ فارق التحصیل شده‌است. نوایی در زمینه چیدمان صدا و معماری کارکرده و با توجه به فعالیت تحصیلی‌اش می‌توان او را یک «فضا ساز» دانست. او با تکیه بر شاعرانگی و مضامینی چون غم غربت، رنج هستی و بی‌وطنی دست به ترکیب بندی فضایی نمایشگاهش زده‌است. فضایی مملو از حس مرگ و حسرت و سرنوشت محتوم بر نابودی.

استفاده از رنگ‌های اشباع، بافت‌های غریب و آشنای ناخوشایند. نمای نزدیک ریختگی‌ها و پوسیدگیها هرچند در آثار او حس بصری قدرتمندی را ایجاد کرده‌ اما تهی و بیشتوانه است و معنا  را عریان باقی می‌گذارد.

نمایشگاه »بی در کجایی» گالری فرمانفرما

مهم‌ترین نکته در آثار او عدم اتصال یافتن قطعات و شکل‌گیری چیزی نوین است که بتواند حس چسبناک و کلافه مستتر در بیانیه را بازنمایی کند و وجه شاعرانه مجموعه را به سرانجام برساند.حتی در ا ویدئو که مهم‌ترین اثر نمایشگاه است، از آن‌جایی که زیباییشناسی اثر از تحریکات حسی فراتر نمی‌رود مخاطب در بیضی سیاه آن سرگردان میماند و راهی برای رفتن به لایه‌های درونی‌تر یا برونی‌تر آن وجود ندارد.

نوایی در القای حس ریزش، پوسیدگی و گیرافتادن در لایه‌های کپک زده زمان موفق عمل کرده، اما در مرحله برانگیختن مانده و این دال را بدون مدلول رها کرده‌است. او در ایجاد تجربه درست عمل کرده ولی آن را خام باقی گذاشته و مخاطب را نه به خود میخواند و نه به سمت مشخصی ارجاع می‌دهد، بلکه بیشتر وصف‌الحالی است که هنرمند از خود ارائه داد بی اینکه آن را با مخاطب به اشتراک بگذارد.

نمایشگاه »بی در کجایی» گالری فرمانفرما