ایستایی چوب و سیالیت فلز در مجسمه‌های آرش فاتح

ایستایی چوب و سیالیت فلز در مجسمه‌های آرش فاتح
یادداشتی از نمایشگاه پیکره های جنبشی از آرش فاتح در گالری ویستا

سایت تندیس به قلم نویسنده مخاطب فاطمه بهمن سیاهمرد


پیکره‌های جنبشی آرش فاتح گالری ویستا

چوب در ایستا ترین حالت درکل مجموعه و فلز در سیال ترین و روان ترین و رها ترین چیدمان در کنار هم قرار می گیرند. ماهیت معنایی دو واژه ی چوب و فلز در قیاس با هم دچار فروپاشی و از آن دیگرسازی شده است. چوب مفهومی قطعی تر از فلز در مجموعه حجم های آرش فاتح پیدا کرده و فلز بار سیالیت یک واحد را بر دوش می کشد. مجموعه حجم هایی در چیدمان هایی نا متعارف، ترجیح می دهند تا در تعامل فیزیکی با مخاطب قرار گیرند. هر لحظه با عبور رهگذری می پیچند و می چرخند و از زاویه ای نو عرض اندام می کنند. حجم هایی که هر لحظه آنَش می رود که انرژی ذخیره شده در خود را رها کنند و از هم باز شوند. چوب گرم در همنشینی با فلز سرد در پی القاءِ نوعی از مفهوم تعلیق هستند. عدم قطعیت ، رها شدگی و واگذاری به حال خود از بارز ترین نمود های بیرونی این احجام هستند.پیکره‌های جنبشی آرش فاتح گالری ویستا

حجم هایی که با انتخاب ظریف متریالی متراکم در قطعی کوچک اغلب در هسته و میانه ی پوسته ای غیر متراکم (توری فلزی) هم خانه شده اند. تونالیته های مختلف خاکستری که از سایه های احجام بر روی دیوار ایجاد می شوند هم در نقطه گذاری و معرفی اثر در مقام یک شبه نقشی کلیدی را باز می کنند. حجم های فیزیکی ای که سعی در باور مجازی و سوق مخاطب به وهم و خیال دارند. فاتح چارچوب های ساختاری حجم و مجسمه را در معنای گذشته اش به سخره گرفته و با رویکرد های معاصرش نا ایستایی، حرکت و حتی احتمالی از تخریب را در زیر مجموعه ویژگی های آثارش شماره گذاری کرده. به لحاظ زمانی آثار رو به آینده ای نا معلوم یا بهتر بگویم روح آینده در حرکتند. گاهی موجودات فضایی ای هستند که در زمین در حرکتند و مواقعی هوانوردانی در هیبت سفینه فضایی هستند. اشکال هندسی ای پیچ در پیچ ، چیده شده در میانه ی طولی زمین تا به سقف. هم هستند و هم نیستند.پیکره‌های جنبشی آرش فاتح گالری ویستا

در لحظه ای به واسطه ی نور غالب در گالری که کمی به زرد و قرمزی می زند، با خود می گویی اینجا شاید شبهی از مریخ و ساکنانش باشد. اما با گذر زمان و رفع هیجانات آنی شوق به اکتشافات در ذهن مخاطب جان می گیرد. هر چند که مجموعه آثار ترکیبی ظریف از ماده را به نمایش می گذارند و در همنشینی با تصایر به نمایش در آمده لحظه ای نا معلوم و شاید آشنا را گوشزد می کنند. اما شاید تمام ولع مخاطب برای اکتشاف را اغنا نمی کند. اینطور بگویم که پیمایش مخاطب در میانه ی اینستالیشن فاتح بیشتر سطوح را به نمایش می گذارد و قدم نهادن مخاطب بر روی کف پوش سرامیکی گالری در تضاد با اوهام و بازی خیال و واقعیت زمزمه می کنند که در اینجا شاید رازی نباشد، شاید کل هم زیستان سرزمین فاتح (آثار) سعی در ره نمود مخاطب به سرزمین جان خویشتن هر مخاطب داشتند و شاید هم سخنی دیگر را با ما در میان می گذاشتند. شاید تکرار یک واهه از رسانه یا سطح می تواند یکی از دلایلی باشد که بتوان گفت کلام فاتح در پیکره جنبشی منعقد نشده بود و انتظار آن می رفت که سطوحی عمیق تر را پیش رویمان می گذاشت. در مجموع گویی تمام عناصر زیستی سیاره پیکره های جنبشی سعی در تعریف خود به تنهایی داشتند و سخنی از ارتباط مابین آن ها به میان نمی آمد یا کمتر دیده می شود و خود این دلیل می تواند این امر را موجب شود که روایتی صورت نگیرد یا داستانی در پس آن زاده نشود.پیکره‌های جنبشی آرش فاتح گالری ویستا