گفتگو با باربد گلشیری
پرونده جایگاه کیوریتوریال در ایران کجاست | مصاحبه شماره پنجم
مجله هنرهای تجسمی آوام مصاحبه کننده پگاه بهروزفر
این مجموعه مصاحبهها میتواند شاهدی بر دانش کیوریتوریال و کیوریتینگ و کیوریتورشیپ در ایران باشد. به گونهای طرح ریزی شدهاند تا تعاریف و دیدگاههای موجود از یک کیوریتور، نحوه کار او، جایگاه این دانش در ایران و تجربیات مربوط به آن و غیره را جمع بندی کرده و آن ها را ارائه دهد.
پگاه بهروزفر: تعریف کیوریتوریال از دید شما چیست؟
«باربد گلشیری: «کیوریتوریال» صفت است و بستگی دارد صفتِ چه باشد. تیم یا «گروه کیوریتوریال» داریم و بعد «مطالعات کیوریتوریال» و غیره. بسته به این که کجا بیاید معناهای مختلف خواهد داد. گروه کیوریتوریال ممکن است گروهی باشند که وظیفهدار نگهداری دستنوشتههای نویسندهایاند، در موزهای، کتابخانهای و یا دانشگاهی. کار اینها درمان و مراقبت از آن کاغذهاست، یعنی تن اثر را تیمار میکنند و سعی میکنند آن را از گزند زمان مصون نگه دارند. عمل کیوریتوریال به معنای سنتی آن دقیقاً همین است، چه در موزه باشد و چه در کتابخانه. کار کیوریتور مدرن درواقع این بوده است و نیز قانونی جلوه دادن و یا مشروعیت بخشیدن به مایملک موزهها. بسیاری از اشیائی که در موزهها و مجموعهها نگهداری میشوند روزی ربوده شدهاند که سر از آنجا درآوردهاند. یکی از کارهای کیوریتور مشروعیت بخشیدن به اشیاء مجموعهها بوده است. امروز البته از گونهی دیگری از عمل کیوریتوریال نیز صحبت میکنیم که کاری متفاوت است. کیوریتورها دیگر لزوماً بر ضد گذر زمان نمیجنگند، دیگر کار همهشان مقابله با فنا نیست. دیگر دهههاست که کیوریتور در خود عمل پیکربندی نقش دارد، یعنی همان کاری که اسطورهی کورا در داستان یولیوس هیگینوس میکرد: شکل دادن و ساختن. پس امروز با دو جور عمل کیوریتوریال سروکار داریم؛ یک سو کسانی ایستادهاند که طبقهبندی و تیمار و نگهداری میکنند و سوی دیگر کسانی که نمایشگاه یا رویداد برگزار میکنند. وقتی معترض موزهی هنرهای معاصر میشویم که چرا بانک اطلاعاتیتان ضعیف است یا چرا آثار گنجینهتان آسیب دیده، درواقع داریم میگوییم که چرا کیوریتور متخصص به معنای سنتی کلمه ندارید. اما معنای دوم کیوریتور مد نظر شماست. این عمل را با استمداد از بوریس گرویس و آویختن او به مفهوم دریدایی فارمِکون در آثار افلاطون و خصوصاً فایدروس او میشود توضیح داد. میدانیم که کیوریت عیمقاً منشعب از ریشهی لاتینی «کورا» است و هم درمان و تیمار و مراقبت و پادزهردادن است و هم افزودن به درد و بیماری و زهر دادن است. شما مصاحبهای با کسی کرده بودید که مقالهای از من را با مقالهای از گرویس خلط کرده بود و گفته بود که «کورا» در لاتین معنای نمکسود کردن میدهد که البته غلط است. بد نیست تا نقلی از همان مقاله بیاورم تا این اشتباه مرتفع شود: «اسم curate از curatus در لاتین میانه میآید و به کسی دلالت میکند که وظیفهدار مراقبت از روح آدمیست (cura animarum) و یا به عضوی از جامعهی روحانیون اطلاق میشود که کارش درمان (cure) روح انسانهاست و بنابراین curate کشیش و شبان و پیشواییست با مسئولیت شرعی که گاه ذیل قلمرو یک اسقف و پیرو او کار میکند. کیور و کیوریت هر دو مشتق از cura لاتیناند: مراقبت، التفات، تیمار و جز آن. curation نیز هم به معالجه اشارت دارد و هم به رسیدگی به دارایی/مجموعه/خزانهی کتابخانهها و موزهها.» بگذریم. نوع جدید از عمل کیوریتوریال با انواع قبل از خود تفاوت دارد. پیشتر کسانی آثاری را کنار هم میچیدند و نمایشگاه برگزار میکردند و دخالتی نیز نمیکردند. عملی که در ایران به «نمایشگاهگردانی» معروف شده است درواقع همین کار است. نمایشگاهگردان مانند شمایلگردان است؛ کارش صرفاً به نمایش درآوردن است و نیز به سخن درآوردن آثار دیداری یا بصری. کیوریتور امروزی اغلب با این فرق دارد. حق با گرویس است که مینویسد که کیوریتور باید از پرده بیرون بیاید و خود را نیز مرئی کند. اینطور دیگر او صرفاً گردانندهی نمایشگاه نیست. او در خودِ عمل ساختن، یعنی در خود پوئسیس دخالت میکند. به همین دلیل است که دخالت او زهر و پادزهر توأمان است. «تریاک» در فارسی میتواند این جنس دخالت را توضیح بدهد، زیرا زهر است و پادزهر، به قول منوچهری «و هم زهر است تریاقش.» میدانم که این عمل اغلب خوشایند هنرمندان نیست. هنرمندانی که ساختن را به زاییدن تشبیه میکنند و آثارشان را فرزندانشان میخوانند، هیچ خوش ندارند کیوریتوری بیاید و دخالتی در کارشان بکند یا بچههایشان را تربیت کند. برای همین است که اینجا اصلاوابدا باب نیست که نمایشگاههای انفرادی نیز کیوریتور داشته باشند. هنرمندان غالباً میخواهند خالق واحد باشند. یک نمایشگاه انفرادی از مهسا الف با یک اثر از او سرپرستی کرده بودم («سرپرستی» برابریست که اشکان صالحیِ مترجم گذاشته است). بسیاری گفتند که این کار مشترک است، زیرا با دخالت سرپرست در خودِ عملِ ساختن بیگانه بودند. خود من نیز ده سال پیش با این سازوکار جدید بیگانه بودم وقتی که در نمایشگاهی کیوریتور کارم خود گرویس بود و با همکاری پیتر وایبل کار من را برگرداند به طرح اصلی و اولیهام، طرحی که آنها از آن خبر نداشتند. به طنز بگویم: اینها تبدیل شدند به روانکاوهایی که کودکی اثر را میکاوند. در نهایت تسلیم شدم و حرفشان را پذیرفتم و طرح نخستین را اجرا کردیم. این جنس کیوریتور است که نه خنثی است و معصوم و نه پس پرده پنهان میشود. در اجرای کورا در دوسالانهی مسکو همین مفهوم را وارد کاری کردم؛ آنجا یکی از تجلیهای کیوریتور شده بود جرّاحی که جملهی داغزده به تن من را میبُرَد و از تن جدا میکند. جمله به خط بریل است و روز قبل “بینندگان” که همان لمسکنندگان شدهاند نمیتوانند آن را بخوانند، زیرا کور نیستند یا بریل نمیدانند. از یک سو درمانگر هنرهای دیداری کورها هستند یا همان «کورا» و از سوی دیگر جرّاحی که یک ساعت و نیم هنرمند را زجر میدهد تا اصلاحش کند. روز سوم آن تکه گوشت تن در نمک خوابانده میشود تا به معنای کلاسیک کلمه کیور شود. در زبان انگلیسیست که احتمالاً از قرن هجدهم به این سو «cure» به معنای مطلق نمکسود کردن به کار میرود که به هر رو کاریست که نگندیدن را خدمت میکند و سالم ماندن گوشت یا درازتر کردن سلامت آن را.
پگاه بهروزفر: وضعیت کیوریتینگ را در ایران چگونه می بینید؟
باربد گلشیری: نمیتوانم فهرستی از نمایشگاهها بدهم و تک تک نقد کنم. از یک سو حقیقت دارد که اهالی تجسمی کمکم دارند میپذیرند که خوب است نمایشگاه سرپرست داشته باشد، اما یک چیز بغایت آزاردهنده هم این میان هست. یک وجه کار سرپرست زمینهمند کردن اثر است، اما این سالها به کرّات دیدهام که عمل سرپرست به کاری نمادین تبدیل شده است. نمایشگاهی دیدم در نگارخانه آبانبار. ۹۰ درصد مطالب به انگلیسی بود. توضیح دو صفحهای کار یکی از هنرمندان به انگلیسی بود و فقط دو بیت از عینالقضات به فارسی آمده بود. خوب همان را هم نمیگذاشتند! البته روی دیوار نوشتهای فارسی چسبانده بودند که از مخاطبها میخواست کتابچهها را همانجا بخوانند و نبرند. پس میدانند اگر بخواهند چیزی را بفهمانند باید به فارسی هم بنویسند. نگارخانه محسن نه خبرنامههایش فارسی است نه در وبسایتشان بخش فارسی دارند. وبسایت نگارخانههای ایجی و اعتماد و آران و آبانبار و شیرین و دستان هم فارسی ندارد. دیروز به نمایشگاهی رفتم. عنوان یکی از نقاشیها را گذاشته بودند A Complex Guy. من از طرف زبان فارسی از ایشان عذرخواهی میکنم که این زبان حقیر معادلی برای این دو کلمه ندارد. حتماً کارهایی هستند که عنوانشان فقط در این یا آن زبان معنا میدهد، اما در نگارخانههای تهران اغلب به اثر هنری میگویند piece یا artwork. به هنرمند هم میگویند artist. پس بوداق منشی قزوینی و دوست محمّد برای چه کسانی اینهمه اصطلاح هنری ضبط کردهاند؟ یا رویین پاکباز و ایرج افشار و نجیب مایل هروی برای چه کسانی این همه سال قلمفرسایی کردهاند؟ اینجا برای چه کسی نمایشگاه میگذارند؟ مگر در ماه چند نفر انگلیسیزبان به نمایشگاههایشان میآیند که فارسیزبانان را قابل نمیدانند؟ خواهند گفت فارسی مشکل فنّی دارد. پس چطور اینهمه وبسایت دوزبانه هست؟ سرپرست نمایشگاه در این آشفتهبازار چه میتواند بکند؟ در نشستی شرکت کرده بودم که از میان جمعیتی که آمده بودند فقط یک یا دو نفر کتابچهی نمایشگاه را خوانده بودند. پس سرپرست نمایشگاه اصلاً برای چه کسی باید بنویسد؟ اصلاً چرا باید بیندیشد؟ تولید تفکر کنیم که چه شود وقتی دانش محدود شده به آنچه در تلگرام پخش میشود و تیراژ کتاب هر روز پایینتر میآید و ارزش اثر هنری به تعداد لایکهاییست که در اینستاگرام و فیسبوک میگیرد؟ مگر تاریخ هنر را بر اساس وزن قربانصدقهها مینویسند؟ آدمها وقتی رشتهتوییت مینویسند اولش عاجزانه درخواست میکنند «لطفاً تا ته بخوانید،» یعنی میدانند که آدمها اغلب زورشان میآید یک بند نوشته را بخوانند. به قول گرویس در زمانهای که دیگر کسی نمیخواند دیگر سرپرست و منتقد میتوانند هر چه دل تنگشان خواست بگویند و بنویسند. پس کدام نقطهی قوّت وقتی تعدادی آدم محدود از این نگارخانه به آن نگارخانه میروند و با مکتوبات نیز اغلب کاری ندارند؟ فضای ما بغایت سترون است و باید برگردیم به فرهنگسراها و جاهای غیرانتفاعی و بنیادهای مستقل، مکانهایی که برخلاف نگارخانه مخاطب تصادفی زیادی دارند و مسئولانش هم از ورود آدمهایی که سرووضعشان به گالریگردها نمیخورد متعجب نمیشوند. باور کنید سرپرست نمایشگاهی برایم تعریف میکرد که گالریدار زنگ زده و گفته که چند کشتیگیر به نمایشگاه آمدهاند و بیا جمعشان کن. در بستری که از آسمان و زمین زمینهزدایی میبارد، سرپرست نمایشگاه چطور میتواند به تنهایی اثر هنری را زمینهمند کند؟
پگاه بهروزفر: شما بارها واژه «سرپرست» را به کار بردید، آیا این واژه را معادل مناسبی برای «کیوریتور» میدانید؟ ترجمههاى دیگرى مثل «هنربان»، «نمایشگاهگردان» و «هنرگردان» هم استفاده مىشوند. نظر شما در مورد آن ها چیست؟
باربد گلشیری: «سرپرست» ترجمهی اشکان صالحی است در کتاب قدرت هنر بوریس گرویس. تصور من این است که برابری که او گذاشته صحیحترین است. این برابر را برای خودم اینطور توضیح میدهم: در برهان قاطع محمدحسین بن خلف تبریزی «سرپرست» به معنای «خادم و خدمتکار» آمده است، یعنی «پرستندهی سر». «پرستنده» نیز «خدمتکننده» است. در عین حال «سرپرست» معنای «پرستار» نیز میدهد. در فرهنگ انجمنآرای ناصری نیز از آن معنای «خادم و بیماردار و پرستار بیمار» مستفاد شده است. فردوسی نیز در پادشاهی اشکانیان آورده: «چو بشنید بر پای جست اردشیر / که با من فراوان برنج است و شیر / به دستوری سرپرستان سه روز / مر او را بخوردن منم دلفروز.» پس نزدیکترین معادل برای «کیوریتور» همین «سرپرست» است. معادلهای دیگر ربطی به کیوریتور ندارند، مگر آنکه مقصود از کیوریتور کسی باشد که پردههای نقاشی یا فایلهای ویدیویی را از این نگارخانه به آن موزه میبرد و مجموعهاش را عیناً اینجا و آنجا نشان میدهد و با زمینه کاری ندارد. «هنربان» معنای «محافظتکنندهی هنر» و «صاحب هنر» میدهد، مثل «شتربان» و «پیلبان» و «مهربان»، یعنی «دارندهی مهر». اینها دخلی به کیوریتور ندارد. من گمان میکنم وضعمان اسفبار است. گویی کمتر از سرپرست و نویسندههای نمایشگاهها انتظار میرود که درست بنویسند، به تقصیر خودشان بیندیشند و متن مستدل فراهم کنند. وقتی استادان دانشگاههای ما برای کتابچهی نمایشگاهی مینویسند و نه پانویس درست میآورند، نه زبان مادریشان را درست مینویسند، نه دلیلی میبینند که به منابع دست اول رجوع کنند یا مثلاً به جای آنکه تاریخ فلسفهی اروپای قارهای را نظاممند خوانده باشند، ناگهان پریدهاند وسط بدیو و رانسیر، خوب نتیجهاش میشود همین که میبینید: نمایشگاه نمادین، مخاطب غیرتصادفی، متنهایی که گویی فقط قرار است کتابچهها را قطور کنند و در نهایت فضای بیشوکم سترون هنر معاصر. هنر معاصر ما شده است قبیلهای. هر نگارخانه گویی قبیلهی خودش را دارد. هنرمندی که از این نگارخانه در میآید و به آن یکی میرود، حتی معاشرانش هم عوض میشوند، انگار قبیلهاش عوض شده باشد. وقتی یکی از وظایف سرپرست کنار هم چیدن آثار افراد قبیله است، دیگر چگونه میشود دل در گرو تولید اندیشه و فراهم کردن بستر انتقادی داشت؟ گمان میکنم به سرپرستهایی نیاز داریم که نظم حاکم در این قبایل را برهم بزنند، یعنی هم در کار تیمار و درمان این مناسبات باشند و هم سازوکار معهودشان را به خطر بیندازند، یعنی زهر و تریاق توأمان به این فضا تزریق کنند.
پگاه بهروزفر : چه منابعی را برای شناخت این دانش معرفی میکنید؟
باربد گلشیری: دربارهی منابع گمان میکنم هر آنچه شناخت ما را از زمینهی کار بیشتر کند. آنچه اخیر در فرنگ «کیوریتوریال» میگویند و آن اول هم شما پرسیدید به همین تولید دانش اشاره میکند که بنیانش تحقیق و کسب آگاهی است. عمل سرپرست در شیوهی مدرن آن برگزاری نمایشگاه است، اما این دیگری به تولید دانش نیز میپردازد و همهی آنچه را در فضای سرپرستی شده میگذرد در بر میگیرد. برای همین باید همهی نیروهای درگیر را تحلیل کرد، از فضای فیزیکی نمایشگاه/برنامه/اجرا تا قدرتهای مالی و زبانی دخیل، همچنین ایدئولوژیهایی که سازندهی اینها هستند و نیز روابط و مناسبات مؤسسات میزبان. نمیشود نمایشگاهی به احترام فلان جنبش چپ در نگارخانهای گذاشت که به بانک پشتگرم است. فضای فیزیکی نمایشگاهی را که سرپرستی میکنیم باید بشناسیم. پس موضوعی که سرپرست برای آن کار میکند با همهی اینها درگیر است. پس نمیشود برای این منبعی معرفی کرد. بسته به هر کار تحقیقی خاص لازم است تا بشود فضای انتقادی ساخت، تا بشود در نهایت از خود عمل سرپرستی نیز پرسش کرد. اینطور است که سرپرست از پستو بیرون میآید و کارش دیده میشود و فقط نامی نیست که آثاری گرد آن جمع شده باشند و متنی هم این میان وساطت کند.
پگاه بهروزفر: آیا کیوریتور یک هنرمند است یا کیوریتور به مثابه هنرمند است؟
باربد گلشیری: آن زمان که سرپرست از پستو بیرون بیاید و در بوطیقای اثر یا آثار هنری دخالت کند هنرمند است. پس بله، به این شرط ماحصل کار او اثر هنری خواهد بود.
پگاه بهروزفر : حوزه کار کیوریتور را در چه حدی میدانید؟ یا یک کیوریتور چقدر اجازه دخالت در آثار هنرمندان دارد؟
باربد گلشیری: اجازه مسئلهی اخلاق و یا حق است. گمان میکنم نمیتوان برای گسترهی کار سرپرستی اصولی پیشین وضع کرد. اخلاق انضمامی را ترجیح میدهم که به وضعیت بسته است و هر وضعیت را یگانه فرض میگیرد. ممکن است عمل به این ناممکن باشد، اما میشود به آن نزدیک شد.
پگاه بهروزفر: در یک جمع بندی مهمترین ویژگیهای یک کیوریتورحرفهای چیست؟
باربد گلشیری: باز نمیخواهم در خلأ پاسخ بدهم و خصوصیاتی بربشمرم که در همهجا و در همهحال صادقاند. آنچه امروز و اینجا جایش اغلب خالیست کار نظری عمیقیست که در بستر اجتماعی-سیاسی هم غور کرده باشد و مناسبات قبیلهای میان مؤسسات و هنرمندان را متزلزل کند و اصل را بر تولید اندیشه بگذارد نه بر روابط یا نفع اقتصادی. نمایشگاه بینابینیت که آقای حمید سوری سرپرستی کرد نمونهی موفق ارجح دانستن تولید اندیشه بر روابط یا نفع اقتصادیست. به نظرم امروز این رویکرد غیرحرفهای به نظر میآید چون گویا حرفهای بودن شده است سود کردن نهاد در بدهبستان یا فربهتر کردن قبیله. پس ترجیح من این است که سرپرست امروز در این شهر غیرحرفهای باشد و نظم امور را بههم بریزد و دست رد به سینهی انتظارات بزند و اذهان را مشوّش کند.
پگاه بهروزفر: امرارمعاش یک کیوریتور چگونه است؟ شرایط دستمزد و قرارداد و نحوه کار چگونه است و آن را چطور دیدهاید؟
باربد گلشیری: اگر دقیقتر بخواهم بگویم، همان بدهبستان درست است که هم بدهبستان مالی را دربرمیگیرد و هم بدهبستان نمادین را. میتوانم برایتان مثالی بزنم. نمایشگاهی از هنرمندی که آن موقع کمابیش گمنام بود برای نگارخانهای در تهران سرپرستی کردم. هنگامی که کارت نمایشگاه را دیدم متوجه شدم که بیآنکه بخواهم وارد بدهبستانی شدهام؛ اسم سرپرست را به بزرگی اسم هنرمند نوشته بودند که حتماً کار غلطیست. در عوض خرجی که برای اجرای پیچیدهی کار هنرمند کرده بودند میخواستند قبیله را فربهتر کنند و بعد البته خود کار را هم از هنرمند گرفتند. کار آن هنرمند درخشان بود و به نظر من همین کافی بود که نگارخانهای بخواهد میزبانش شود، اما گویا اشتباه میکردم. در نامهای از ایشان خواستم که دیگر نام من را در هیچجای دیگر منتشر نکنند و اجازه ندادم که متنم را نیز در فصلنامهشان منتشر کنند. اما نگارخانه جواب نامهام را نداد و نام من را باز در فصلنامهشان منتشر کردند. از این داستان میفهمیم که بدهبستان میشود نمادین هم باشد. من باور دارم که اینها ارزش نمایشگاه و سرپرستی را نه در کار نظری و هنری که در افزایش قدرت قبیله میدانند. نگارخانه مجموعهای از هنرمندان است، اما نگارخانهدار ادعا میکند که نیازی به این یا آن هنرمند ندارد و خودبسنده است، مانند رئیس خودکامهی یک قبیله یا لویی چهاردهم که میگفت «خود من کشورم.» بدیهیست که این توهم است. برای برهم زدن این مناسبات راهی جز نقد نداریم. اصل اول باید شفافیت باشد. باید همهی مناسبات را علنی و آشکار کرد و به قضاوت گذاشت. اگر نقدهایمان را آشکار و مستدل بیاوریم میشود امید داشت که وضع کمی بهتر شود.
حالا پاسخ به بخش دیگر پرسشتان: سرپرستانی هستند که شغلشان سرپرستیست و از این راه ارتزاق هم میکنند. به گمان من این فینفسه هیچ ایرادی ندارد. من تجربهی کمی دارم و نمیتوانم با ظرافت و دقت از چندوچون قراردادهای اینجا بگویم. اما در همان نمایشگاهی که سرپرستی کردم به نگارخانه نوشتم که «آیا کیوریتورهای مهمان در گالری همواره رایگان نمایشگاه کیوریت میکنند یا استثنائاً این بار گالری چنین انتظاری دارد؟» متأسفانه به این پرسش پاسخ ندادند و گمان کردند که صرفاً از رایگان کار کردن گلایه دارم. این مسئله را پرسیده بودم که الآن بتوانم جواب شما را بدهم، که ببینم بدهبستان سرپرست و نهاد اینجا چگونه است، اما در کمال حیرت دیدم که متأسفانه قراردادی که برای من فرستادهاند به انگلیسیست. گفتم به فارسی بفرستند که نفرستادند. برای همین الآن نمیتوانم به آن قرارداد استناد کنم و پاسختان را بدهم و از چندوچون آن بگویم، اما میتوانم بگویم که مفتضح بود. به انگلیسی نوشته بودند که ویرایش نهایی متن من از حقوق آنهاست که نه پذیرفتم و نه قرارداد را امضا کردم. مگر میشود جایی که ارزشی برای زبان فارسی قائل نیست حق داشته باشد متن فارسی را ویرایش کند؟ باور کنید به عینه دیدم که برایشان مهم نیست چه چیزی منتشر میکنند، مهم این است که چه کسی آن را مینویسد. اما خارج از ایران دو نمایشگاه در فرانسه و سوئد سرپرستی کردهام که برای هر دو قرارداد داشتم و با دقت تمام مسئولیتهای متقابل در آنها ذکر شده بود و البته قراردادها طبق قانون همان کشور تنظیم شده بود، نه مثل آن نگارخانه که نوشتن به زبان مادری برایشان افت دارد. واضح است که در فرانسه و سوئد من شناختهشده نیستم و خوشبختانه نامم این میان در بدهبستان دخیل نبود. اینها به صرف کار نظری من سراغم آمده بودند. در دو تجربهی من کار نظری یکسر در دست سرپرست بود، اما نمایشگاههایی هم هستند که سرپرست یا سرپرستها نویسندگان و نظریهپردازان دیگر را هم در نمایشگاه و کتابچهاش دخیل میکنند. تجربهی من از سرپرستی بیشتر از نمایشگاههایی میآید که در آنها در نقش هنرمند شرکت کردهام. بهترین تجربهام را برایتان میگویم که از آن بسیار آموختم. پیتر وایبل و بوریس گرویس سرپرستان نمایشگاهی در ZKM آلمان بودند، اما برای کتاب هم سرپرستان نوشتند، هم پیتر سلوتردایک و اسلاووی ژیژک و هم ربیع مروه که از هنرمندان شرکتکننده بود. در جلسات نظری هم ویتالی کُمار سخنرانی کرد، هم گرویس و هم من و ربیع. آخرین کاری هم که کردهام نوشتن مقالهایست برای نمایشگاهی مفصل از آثار سیا ارمجانی در مرکز هنری واکر و موزهی متروپلیتن نیویورک. سرپرستان این نمایشگاه در کار نظریای که گرد نمایشگاه شکل میگیرد جاهای خالیای میبینند و مقاله سفارش میدهند تا بشود از مناظر دیگر هم دید. البته متأسفانه گاه به تقابل آرا تن نمیدهند و متنی را که رویکرد انتقادی به آثار هنرمند یا دیگر نویسندگان دخیل داشته باشد اغلب برنمیتابند. به هر حال، چندین بار متن من رفته و آمده و تغییر کرده و بحث کردهایم تا شده این که هست. برای متن، برای کار فکری، دل میسوزانند و این زمان است که کمتر خستگی به تن آدم میماند. در این فضا اسم دل سوزاندن برای متن را نمیگذارند مته به خشاش گذاشتن، به آن درست و دقیق نوشتن میگویند.
شمارههای قبل از این پرونده را اینجا بخوانید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- گفتوگو با امیرحسین بیانی، جایگاه کیوریتوریال در ایران کجاست
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
گفتوگو با زروان روح بخشان، رویکرد انتقادی کیوریتور
گفتوگو با زروان روح بخشان پرونده جایگاه کیوریتیال در ایران کجاست | مصاحبه شماره سه مجله هنرهای تجسمی آوام مصاحبه کننده پگاه بهروزفر این مجموعه مصاحبهها میتواند شاهدی بر دانش کیوریتوریال و کیوریتینگ و کیوریتورشیپ در ایران باشد. به گونهای طرح ریزی شدهاند تا تعاریف و دیدگاههای موجود از یک کیوریتور، نحوه کار او، جایگاه این دانش در ایران و تجربیات مربوط به آن و غیره را جمع بندی کرده و آن ها را ارائه دهد. زروان روح بخشان، کیوریتور، هنرمند عکاس […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
گفتوگو با امیر علی قاسمی | کیوریتور هنرمند نیست
گفتوگو با امیر علی قاسمی | کیوریتور هنرمند نیست پرونده جایگاه کیوریتیال در ایران کجاست | مصاحبه شماره دو مجله هنرهای تجسمی آوام: پگاه بهروزفر پرونده کیوریتیال در ایران مجموعه مصاحبههایی است که میتواند شاهدی بر دانش کیوریتوریال و کیوریتینگ در ایران باشد و به گونهای طرحریزی شدهاند تا تعاریف و دیدگاههای موجود از یک کیوریتور، نحوهی کار آنها، جایگاه این دانش در ایران و تجربیات مربوط به آن و غیره را جمع بندی کرده و آنها را ارائه دهد. امیرعلی […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
جایگاه کیوریتیال در ایران کجاست
سایت تندیس مصاحبه کننده پگاه بهروزفر
پگاه بهروزفر پژوهشگر و هنربان حوزه تجسمی است، او مجموعه نمایشگاههایی را در حوزه عکس در گالریهای مختلف برگزار نموده و نزدیک به یک سال است که با سایت تندیس در حوزه پژوهش و هنربانی همکاری میکند.