گالری هما ۱۵ تا ۲۵ اسفندماه۹۳
سحر افتخارزاده
مجموعه نقاشی اخیر فرشید شفیعی[۱]، تازیانهای از رنگ و تصویر، به سر و روی مخاطب فرود می آورد. این هنرمند که در نقاشی خود از جهانِ متن – به معنای مورد نظر در تصویرگری- و از نقاشی در دنیای تصویرگری وام می گیرد ، به خوبی از تاثیر حضور “روایت” در پسِ فرم، آگاه است و با اشراف به روند معناسازی از تصویر تا متن، و البته با تهور و بازیگوشی منحصر بفرد خود، دست به خلق مجموعهای غنی هم در سطح تکنیکی و هم در سطح معنایی زده است. می توان گفت “نگران نباش بوکوفسکی” ترکیبی از نئواکسپرسیونیسم و سبک خام دستانه (art brut) است و از این منظر شاید بتوان جان میشل باسکیت را همزاد هنری فرشید شفیعی، دانست.
اولین سری اثری که پس از ورود به گالری به چشم می خورد مجموعه ای از ۱۲ پرتره است که در کنار هم نصب شدهاند. پرتره هایی رنگارنگ که بعضی نیمرخ تصویر شده و بعضی تمام رخ به مخاطب مینگرند. از ۹ اثر دیگرِ این نمایشگاه، پنج اثر ترکیبی از دو یا هشت تابلوی مجزا هستند که در کنار هم ارائه شده و به گفته خود نقاش، مخاطب این آزادی عمل را دارد که با چیدمان خود، تابلوها را همچون قطعات یک پازل کنار هم قرار دهد. این آزادی در چیدمان، با فضای باز و متکثرِ تصویر شده در آثار، همخوان است و در خدمت نمایش این تکثرِ پست مدرنیستی دنیای کنونی نقاش! تابلوها مملو از صورتها، کاراکترهای متنوع، اعداد، اشیاء به ظاهر بی ربط و خطوط و فرمهای انتزاعی در ترکیب بندیهای مستحکم و قاطع هستند. در بدو ورود به نمایشگاه، رنگهای شفاف و دریده تابلوها به مخاطب هجوم می آورند و او را “میبینند”! شور و حال رنگها و ترکیب بندیهای شلوغ و لایه لایه هر اثر در برخورد نخست، یک هیجان و نوعی شعف به مخاطب منتقل میکند. بعد از این نگاهِ اجمالی، مخاطب درگیر لایه های عمیقتری در هر تابلو شده، فرم ها و خطوط جدیدی کشف می کند و این چنین آرام آرام ارتباطات معنایی، خود را نشان می دهند، نشانه ها وضوح پیدا کرده و روایات را به هم وصل می کنند. در جای جای آثار، تصویر خود نقاش را می توان در میان دیگر صورتها تشخیص داد که غرق در رنگ های تند، جایی با شیطنت و جای دیگر شاید بهت زده، به مخاطب زل زده است! در این میان چهره چارلز بوکوفسکی نیز در یکی از تابلوها به چشم می خورد که با رنگ قرمز تصویر شده و فریاد می زند. تاثیر ادبیات صریح و هجوآمیز این نویسنده و پوچ گرایی طنزآمیز وی در آثار شفیعی مشهود است.
آثار دیگر، تابلوهای تکی هستند که دستههای جمعیت را در یونیفورمهای مختلف در حال رژه نشان میدهند. جای جای این تابلوها میتوان آیکون شخصیت های سیاسی-تاریخی را بازشناخت که هرکدام به نوعی یادآور حاکمیت تفکر تمامیت خواه، در تاریخ و جغرافیای خود بوده اند یا هستند. در بین این گروههای مختلف، دسته ای میکی ماوس هم دیده می شوند که در حال رژه تصویر شده اند. طنز و کنایه شفیعی در ترکیب با نوع کاراکترسازی و آیکون سازی ساده شده و کودکانه، در این گروه از آثار ارتباطی جذاب بوجود آورده، پیام را با صراحت بیشتری منتقل می کند. اما در دیگر آثار، فضای تاویل و شخصی کردنِ معنا برای مخاطب بازتر است. بعد از آن هیجان و شعف اولیه، مخاطب هرچه بیشتر در عمق مفاهیم پیچیده و رویکرد انتقادی آثار پیش می رود از هجوم اطلاعات و نیز مواجهه با این حضورِ گسست و چندپارگی- آنچه هنرمند در استیتمنت خود “عصری نامنسجم” می خواند- دچار نوعی استرس و استیصال شده، گویی می خواهد از نگاه های تابلوها فرار کند. آثار، او را مینگرند؛ نگران می کنند؛ و مورد پرسش قرار می دهند.
به غیر از مجموعه ۱۲ پرتره -که به لحاظ فرمی و محتوایی در کنار دیگر آثار نمی گنجد و میتوانست از نمایشگاه کنار گذاشته شود!- باقی آثار در کنار استیتمنت هنرمند، مجموعه منسجمی را پدید آورده اند. استیتمنت علاوه بر این که موجز و شفاف نوشته شده با ارجاع به کتاب “نگران نباش داستایوفسکی”، آثار را –با این که خود ارجاع هستند- از زمان و مکان نمایشگاه فراتر می برد و مخاطب را به ادامه “تجربه” ترغیب می کند. اما به دلیل همین ارجاعات بینامتنی و پرداختن به مفاهیم معاصر، می توان گفت اکثر آثار این مجموعه تاریخ مصرف دارند و البته همچون بسیاری دیگر از مظاهر هنر معاصر فرصت کمی هم برای “لایک” گرفتن و ثبت لحظه ای کوتاه در دالان های پرازدحام حافظه فراموشکار مخاطب امروز دارند. پس همچون “خبر فوری” صاعقه وار فرود می آیند، اطلاعات را پراکنده کرده و تمام می شوند.
اما فرشید شفیعی در همین فرصت کوتاه توانسته با نگاهی بازیگوشانه، طناز و رندانه به انسان معاصر، بخشی از آنچه را که این انسان “هست” نشان دهد. آن هم نه با تلخی یا ناامیدی بلکه جایی با شوخ طبعی و جایی هم بدون تعارف، با سیلی محکمی که بر صورت مخاطب می خواباند! نقاشیِ او نه منفعل است و نه منفی باف، بلکه به حرکت وا می دارد، چرا که باور دارد “باید بی پروا از هرج و مرج حاضر گذر کرد” و به جایی رفت که اندوهی نباشد.[۲]
[۱] فرشید شفیعی، (زاده ۱۳۴۷، تهران) نقاش، تصویرگر و انیماتور ، دارای مدرک کارشناسی گرافیک از دانشگاه آزاد اسلامی و کارشناسی ارشد پویانمایی از دانشگاه هنر تهران است. وی چندین نمایشگاه انفرادی در گالری های هفت ثمر، ماه، اثر، نگاه، هما و نمایشگاه های گروهی متعددی در سابقه کاری خود دارد. از جوایزی که دریافت کرده می توان به جایزه سیب طلایی نمایشگاه بین المللی تصویرگری براتیسلاوا BIB در سال ۲۰۰۷ اشاره کرد.
برخی آثار تصویرگری وی عبارتند از؛ “سه متل، یک افسانه” نوشتهی داوود غفارزادگان، “اسیران کوچک” و “جنگجوی کوچک” نوشتهی طاهره ایبد، “مرغ قشنگ تپلی” سرودهی مصطفی رحماندوست، “کلاغ ها و مزرعه پنبه”، “کلاغ ها و شکوفه ها” و “کلاغ ها و فرار” نوشتهی افسانه شعبان نژاد، “حرکت” ، “هزارپا”، “دیشب مهتاب عروسی کرد”(مجموعه داستان)، “مرا یک دایناسور درسته قورت داده!” سرودهی ناصر کشاورز،”نردبانی از ستاره” سرودهی بابک نیک طلب.
[۲] اشاره به عنوان یکی از تابلوهای نمایشگاه؛ I go to place of no sorrow
به نظرم این نمایشگاه جذاب رو خیلی درست توصیف کردید ممنون