رفتار شهرداری با هنرمندان، گنگ، مشکوک و شبهبراگیز است
گفتگو با بهرام کلهرنیا گرافیست و عضو هیات مدیره انجمن طراحان گرافیک
رضا یاسینی
به تازگی شهرداریهای مناطق برای کسبوکارهای هنری که در اماکن مسکونی فعالیت میکنند، دشواریهایی به وجود آوردند که در برخی موارد به پلمب شدن واحد شغلی منجر شده است. ماجرا ازین قرار است که پیش ازین فعالیتهای هنری، امور غیرانتفاعی به شمار میآمدند و شبیه به پیشههای دیگری مثل پزشکی، وکالت و مترجمی رسمی اجازه فعالیت در اماکن غیرتجاری را داشتند. در قانون برنامه ششم توسعه کشور (بند ج ماده ۹۲) نیز دولت و شهرداریها مکلف شدهاند با اعطای کاربری فرهنگی به اماکن مسکونی از اهالی فرهنگ حمایت کنند. البته مصرحاً نامی از هنر برده نشده است. حالا هنرمندهایی که سالها برای کارشان زحمت کشیدهاند و تازه با رونق نسبی کسبوکارهای فرهنگی خودشان را به اصطلاح در بازار فرهنگ جا انداختهاند، مجبور میشوند مکان فعالیتشان را تغییر دهند. وضعیتی که به زودی گریبانگیر گالریها هم خواهد شد.
در ارتباط با این مسئله، با بهرام کلهرنیا –گرافیست و عضو هیات مدیره انجمن طراحان گرافیک- گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
- آقای کلهرنیا ماجرا از چه قرار است و ارزیابی شما از وضعیتِ پیشآمده چیست؟
واقعیت این است که شهرداری هر وقت با بحران مالی روبهرو میشود دنبال راههای جدیدی برای تأمینِ هزینههایش میافتد و این رفتاری بسیار زشت و ناپسند است. یعنی شهرداری به عنوان یک سازمان اجتماعی به جای آنکه پشتیبان مردم باشد و در جهت احقاق وضعیت حقوقی و انسانی و اجتماعی مردم کوشش کند، ایجاد مانع میکند.
تاکنون هنرمندان، گالریها، ناشران، مشاغل خاصی که کار فرهنگی انجام میدهند و … حق داشتند در فضای مسکونی کار کنند و کسی هم مانع آنها نمیشد. از سالها پیش، بدون اینکه قاعده خاصی وجود داشته باشد، شهرداری اجازه میداد تا هنرمندان در خانههای خود کار کنند. اما بعد از مدتی شهرداران نواحی به سبب اینکه حوزه اختیاری خود را داشتند، خلاف این رویه را در پیش گرفتند، و شروع به ایجاد مزاحمت کردند، و متأسفانه این رویه، کاملاً گنگ است و مشخص نیست بر اساس کدام قاعده و قانونی دارد صورت میگیرد. در چنین شرایطی، هنرمند در موقعیت دشواری قرار میگیرد و پشتیبان قانونیای هم در اختیارش نیست؛ با اینکه هنرمند طبق قانون رفتار کرده.
از سال گذشته دفتر کار من، توسط شهرداری منطقه ۷ چندین بار پلمپ شد و حتی بار آخر کسانی که به دفتر آمده بودند، تقریباً با شیوهی هجومیِ بسیار زشتی با من رفتار کردند و کاملاً مشخصص بود که خواستههایی دارند. مجوز من، مجوزی است که وزارت ارشاد صادر کرده. متأسفانه وزارت ارشاد و مرکز هنرهای تجسمی که به عنوان متولیانِ مستقیم این موضوع، باید مسئولیتِ این بحران را بر عهده بگیرند و آن را حل کنند، سرعت لازم را ندارند، تا جایی که خود آنها هم گلهمندند و تکلیفشان مشخص نیست و اینطور که خودشان میگویند قصد دارند با شورای شهر وارد مذاکره شوند؛ یعنی میخواهند کدخدامنشی کنند به جای آنکه راه حل قانونی بیابند!
همچنین اخیراً مجوزهای وزارت ارشاد محدودیت پیدا کرده. تا مدتی پیش، مجوزها سه، چهار یا پنج ساله صادر میشد. اما در حال حاضر، یک ساله صادر میشود و این خودش این محدودیتها را حادتر کرده است. عملاً هنرمندان در زمینه فعالیتهای فرهنگی و هنری در مظانِ اتهام جدیدی قرار گرفتهاند که قابل فهم نیست. این در صورتی است که در تمام کشورهای دیگرِ جهان، کوشش میکنند شرایط را برای کارِ هنرمندان و فعالیتِ فضاهای فرهنگی مثل گالریها بازتر کنند. آنها معتقدند که هنرمندان دقیقاً همان افرادی هستند که میتوانند با حضورشان در محیطهای مختلف شرایط زندگانی شهری مردم را بهبود بخشند و اتمسفر فرهنگی ایجاد کنند.
- به عقیده شما ریشههای چنین معضلی در کجاست؟
مسئله این است که قانون به مثابهی یک قاعدهی اجرایی بسیار نیرومند، مرجعیتِ اجرایی خودش را از کف داده. اگر وزارت ارشاد، مجوزی را برای یک هنرمند صادر میکند، اینجا یک اتفاق قانونی رخ داده است و منِ هنرمند یا گالریدار با اطمینانِ به ارشاد و مرکز هنرهای تجسمی کارم را انجام میدهم. همین پروسهی اخذِ مجوز، مستلزمِ صرف کردنِ زمان، نیرو و سرمایه است. هزینهها بسیار بالاست. با این حال، بعد از مدتی مدیری از حوزهی قانونی دیگری میآید و ادعا میکند که هنرمند یا گالریدار حق ندارد به فعالیتش ادامه دهد. این امر نشان میدهد: شکافِ عمیقی میان مدیران کشور وجود دارد، تفسیرهای گوناگون و سلیقهای از مسائل قانونی صورت میگیرد، و اینکه نظام مدیریتیای چون ارشاد، حوزه قانونی خودش را فعالانه برای دیگر حوزهها اثبات نکرده است.
در اینجا ارشاد به نحوی دارد مورد کملطفی واقع میشود و شهرداری برای ارشاد مدام خط و نشان میکشد، و این رفتار شایستهای نیست. هنرمند جایی برای پناهبردن ندارد. به چه کسی باید مراجعه کرد؟ به مجلس؟ مجلس در حوزههای اجرایی حضور ندارد. دولت باید دربارهی این ماجرا تصمیمگیری کند و شهرداری باید تابع باشد. اختلاف بین مدیران، فهمِ گوناگون از مسائل قانونی، نبودِ تشخیص منطقی از ارزشِ حضور و فعالیت هنرمندان و اهل فرهنگ نزدِ مدیران، تنهایی و انزوای هنرمندان و نبود شرایطی که انجمنها و صنوف مختلف بتوانند نیروی اجرایی و قدرتِ تصمیمگیری و دفاع از حقوق خود را در اختیار داشته باشند، از عواملِ مؤثر در این زمینه هستند.
- مهمترین اقداماتی که برای مقابله با این وضعیتِ جدید صورت گرفته، چیست؟
اینطور که مسئولان ارشاد میگوید، بیش از هر چیز کوشش شده تا از طریق رایزنیهای شخصی با شورای شهر یا شهرداری تهران این مسئله را حل کنند. ولی ممکن نیست که این مسئله با ریش گرو گذاشتن و دیگر رفتارهای کلاسیک انسانی حل شود. ما احتیاج به این داریم که قوانینِ مصوبِ دقیقی دربارهی این مسائل تحقق پیدا کنند. امروز کمیسیونی در اداره وزارت ارشاد وجود دارد که در این کمیسیون معاونان محترم وزارت ارشاد مایل هستند که راهحلهایی واقعی و اجرایی بیابند، و قرار بر این است که ماهی یکبار تشکیل جلسه داده شود، و موضوعات و بحرانها منتقل شود، و دوستان به شکل اجرایی به آن بپردازند. امیدوارم در آن کمیسیون این راه حلها را بتوانند به جایی برسانند. همچنین کمیسیون فرهنگ و هنر مجلس به دنبالِ آن است تا قوانینی را در حوزه منطقی و قانونی در دفاع از حقوق صنفی و کاری هنرمندان ایجاد کند. اما با شناختی که از روندِ پروسههای اداری در ایران داریم، این کار ممکن است سه یا چهار سال به درازا بکشد، و بعد اینکه آیا تأیید بشود یا نشود، و هزاران اما و اگر سر راهش قرار بگیرد. شهرداری هم به سببِ عدمِ تثبیت وضعیت مدیران شهری، و نبود یک سیستم پا بر جایِ مدیریت شهری، تصمیمگیریهاش موردی، مشکوک، و شبهبرانگیز است. ما نیاز داریم قوانینی ساخته شود تا با تغییر افراد، در آنها دگرگونی به وجود نیاید. بالاخره یک جایی شهرداری و ارشاد باید با هم به یک توافقی برسند و یکسانسازیِ قابل فهمی را برای هنرمندان ایجاد کنند. هنرمندان حوزههای قانونی را نمیشناسند و کارشان چیز دیگری است و اصلاً موظف نیستند که وقت بگذارند و رفتار شهرداری یا وزارت ارشاد را درک کنند. آنها مشاغل کوچکی هستند که همیشه در معرض دشواریهای معیشتی و کار و فعالیت هستند. باید پشتیبانی شوند و متأسفانه این پشتیبانیها وجود ندارد.
- اگر شرایط به همین نحو ادامه پیدا کند، وضعیت فعالیتهای هنری را در آیندهی نزدیک چگونه میبینید؟
ما با یک بحران جدی برای فعالیتهای هنری روبهرو هستیم. هنرمندان انگیزهی خودشان را برای کار و فعالیت دارند از کف میدهند. گویا یکجور نگرشی وجود دارد که کار هنری را کاری ظاله و مردود میشمارد. پس هنرمندان را به بهانههای گوناگون باید بچلانیم، و آنها را محدود کنیم تا دست از کارشان بکشند. این چه طرز فکری است و از کجا آمده، که دارد به طریق نامرئی، این فشار را بر تولید هنری، و تولید فرهنگ اعمال میکند؟ این وضعیت، با سرنوشت اجتماعیِ امروزِ ایران بازی میکند. هنرمند نباید حقوقدان شود تا حوزههای حقوقی و قانونی حوزهاش را بشناسد. او آموختهها و تخصص خودش را دارد و کار خودش را تولید میکند. اگر اثر هنری را دارویی برای درمان بحرانها بدانیم، آن چیست که نمیخواهد این درمانها صورت بگیرد؟ این را باید گشت و پیدا کرد. به نظر من افرادی هستند که به عنوان مجرم باید آنها را یافت و دربارهشان قضاوت کرد. وضعیت امروز هنر در ایران، وضعیت اورژانسی است و هنرمندان در وضعیتهای بحرانزدهای به سر میبرند. دیگر کسی اثر هنری تولید نمیکند. آثار ملی و دورانساز روزبهروز کمیابتر میشوند. آن سوی قضیه حراجیها و بنگاههای معاملاتی هستند که آثار هنری را تبدیل به منبعی برای سودآورشدنِ زندگانی خودشان کردهاند، و این سو، بحران دمِ در خانهی هر هنرمندی نشسته، گردن میزند.
در همین زمینه گفتگوهای دیگر را اینجا دنبال کنید: