وقت کُشی احسان قاسمی نیا در چالوس
نگاهی به چیدمانهای احسان قاسمینیا
سایت تندیس به قلم سارا اوسطی
احسان قاسمی نیا، متولد ۱۳۶۲ در چالوس بوده و تحصیلات خود را در رشته ی گرافیک به پایان رسانده است. وی مدرس دانشگاه و مدیر آموزشگاه هنری احسان در شهر زادگاهش میباشد و در سوابق اوچندین نمایشگاه انفرادی و گروهی داخلی و خارجی در زمینه گرافیک و نقاشی مشاهده میشود و چندی پیش شاهد آثار چیدمان این هنرمند در گالری سایه روشن چالوس بودیم.
در این نمایشگاه چندین اثر به چشم می خورد که در هریک از آنها به نوعی سعی شده تا به زبانی ساده رابطهی متقابل انسان و طبیعت مورد کاوش قرار گیرد که البته بنا به اقتضای موضوع و مخاطب آن، زبانی گویا و قابل فهم مورد استفادهی هنرمند قرار گرفته است.
با نگاهی به این آثار، دریافت دغدغهی اصلی هنرمند میسر می شود. آثاری که موضوع اصلی آن ها حمله دَد صفتانهی انسان معاصر به طبیعت است و رفتار متقابل طبیعت در نتیجه این یورش.
به عنوان مثال کفش هایی را می بینیم که از داخل آنها گیاهانی روییده و یا بیلی به دار آویخته و در جایی دیگر چاقویی که بوم سفید را دریده است. این آثار خود به تنهایی گویای تمامی حرف ها و ناگفته های درونی هنرمند اند.
اگر بخواهیم به برخی از این آثار بپردازیم، ابتدا به اثری برمی خوریم که نام نمایشگاه برگرفته از آن است، ساعتی که با اصابت یک تیر از حرکت متوقف شده و هرگز مادامی که شرایط بدین سان است باز حرکت نخواهد کرد. “وقت کشی” نامی است که احسان قاسمی نیا بر این اثر نهاده. گویی کسی در جایی تیر خلاص را به زمان زده و شاهد از بین رفتن آن است.
در اثری دیگر از این نمایشگاه، تور صیادی را می بینیم که عایدی آن از دریا تنها زباله است و این بازتاب رفتار خود ماست که جایی گریبان گیرمان می شود. اثری دیگر با نام “بمب پلاستیکی” در میان آثار به چشم می خورد که زیرکانه پلاستیک را به بمب تشبیه کرده و در جعبه ای قرار داده که هر لحظه در انتظار منفجر شدن است. پلاستیک هایی که انسان، با ناآگاهی با دست خود به دامان طبیعت سپرده و روزی جایی به تورش برمی گردند.
در این میان اثر دیگری با نام “نردبان” دیده می شود که بنا به توضیح خود هنرمند، نشانگر افرادی است که نه تنها خود از آن بالا رفته و پیشرفت می کنند، بلکه چون نردبانی موجبات پیشرفت دیگران را نیز فراهم می نمایند. اثری که در این بین بیشتر به زندگی امروزی ما به ویژه در شهرهای بزرگ می ماند، اثری است که شیشه هایی حاوی اکسیژن را چون کالایی مصرفی و کمیاب به معرض فروش گذاشته و گویا چشم انداز هنرمند به آینده ی زندگی شهری به واقع این چنین است.
با توجه به سابقه ی تحصیلی احسان قاسمی نیا که کارشناسی ارشد در رشته ی گرافیک بوده، برخورد صریح و بی پیرایه ی او نسبت به موضوعات و همچنین زبان ساده و قابل فهمش دور از انتظار نیست. گرافیک به مثابه ی هنری کاربردی، اصولا از شاخ و برگ دادن به موضوع امتناع کرده و مستقیم به هدف می زند، در حالی که هنرهای تجسمی سرشار از عنصر خیال و برانگیزاننده ی حساسیت های فکری مخاطب هستند. خیال انگیزی این اجازه را به مخاطب می دهد که خود، به عنوان یک متفکر مستقل درمورد اثر تصمیم گرفته و تا حدی برداشتی حتی متفاوت تر از آن داشته باشد، اما هنر کاربردی مخاطب را از این امکان برحذر می دارد و همان ابتدا مفهوم را بدون لفافه منتقل می کند.
قاسمی نیا در این نمایشگاه، با تکیه بر صراحت زبان بصری احساسات و غلیان درونی اش نسبت به زیست بوم و به طور کلی سیاره ی زمین را با رویکردی انتقادی مطرح کرده که به خوبی توانسته با مخاطب از هر طیفی ارتباط بگیرد، اما در این آثار کمبود میزانی از خیال انگیزی که لازمه ی هر هنر تجسمی است حس می شود، که امید است در نمایشگاه های آتی این هنرمند شاهد آن باشیم.
در بیانیه ی این نمایشگاه به قلم حمید رضوانی می خوانیم:
انسان، فرزند طبیعت است. مهربانی مادر را به بی مهری، پاسخ می دهد. انسان، کلاف سردرگم جهان آفرینش است. از یکسو، در چشمان آهوان، غزلها می خواند و دیگر سو، گوشت و استخوانشان را به دندان خودکامگی می کشاند و آهوان و درختان وسبزه ها و پرندگان را تا دورتر جای بی پناهی، می رماند. گاه زندگی را از قامت بلند درختان، می تکاند و بودن را از کف سبزینه ها می رباید و آنگاه، درسوگ دلخوشی ها، ناله می سراید. و اکنون، ما بر کرانه زندگی و بر بالین زمین ایستاده ایم. نفسهایش به شماره افتاده است. گرما وتب، دست در گریبانش دارد و دیر نیست تا… شاید نگاه نگاره ها و سازه هایی که در اندیشه ای، جوانه زد و بالید و در این نمایشگاه، سربر آورد؛ تلنگری باشد خطاب به انسان که: نمی خواهیم به یاریمان بشتابید؛ فقط سد ماندنمان نشوید. طبیعت را آزاد رها کنید. او راه خودش را بلد است.
در انتها شعاری که هنرمند به آن اذعان دارد این است: شکل دگر باید دید ، شکل دگر باید فهمید ، شکل دگر باید فهماند.
نقد نمایشگاه دیگر به همین قلم را اینجا بخوانید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
«تودگی» حمیده حجار در کشاکش زیست معاصر انسان
«تودگی» در کشاکش زیست معاصر انسان یادداشتی بر آثار حمیده حجار در گالری نگر سایت تندیس به قلم سارا اوسطی منتشر شده در روزنامه اعتماد ۱۲ آبان حمیده حجار، متولد ۱۳۵۷ و تحصیل کرده در رشته ی گرافیک، عضو انجمن نقاشان ایران هنرمندی است که پس از سال ها فعالیت در زمینه ی نقاشی و برگزاری نمایشگاه های انفرادی و گروهی مختلف، اکنون آثارش را تحت عنوان “تودگی” در گالری نگر به نمایش گذاشت. این آثار، در دستهی فیگوراتیوها قرار […]
سلام .بسیار عالی .خوشحال میشیم به کمپین پت بریک کرانه سبز ملحق شوید