ناکنونی بودن | هنربان (کیوریتور) به مثابه مترجم
به بهانهی دومین سمپوزیوم کیوریتوریال تهران
قسمت اول
آوام مگ: نویسنده مخاطب بامداد امین زاده
فضای تازه تاسیس موسسه چارسو از دی ماه امسال میزبان دومین سمپوزیوم کیوریتوریال تهران بود. این دوره با اهمیت دادن به مفهوم ترجمه در امر هنرگردانی کار خود را آغاز کرد. مفهوم ترجمه بحث دامنه دار و پر اهمیتی در فضای ذهنی کشور است و دلالت های بنیادینی در شرایط کنونی دارد. به عنوان مثال اهمیت این موضوع بر کسی پوشیده نیست که در هر کنش ترجمانی، چگونه زبان در فرآیندی استعلایی یا تقلیلی قرار میگیرد. برای درک اهمیت این موضوع در جهان ادبیات می توان به نقد محمد قائد با عنوان «خطا در ترجمه و بدفهمی در ترجمان» اشاره کرد. اما اهمیت این موضوع در فضای هنری کشور تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است و این سمپوزیوم بستر مناسبی از تعمق در باب این مفاهیم را فراهم آورده است. بی تردید همگان در سالیان اخیر بر این موضوع واقفاند که هنر معاصر ساختاری غامض یافته است و هر لحظه در حال بسط یافتن و گسترش دادن افقهای معنای خود بر اساس بافتارهای فرهنگی متنوع است بدین سبب یافتن زبانی مشترک برای مداقه در تمامی ساحات هنر معاصر کاری دشوار و تا حدودی بیهوده است. به عنوان مثال جان دیویی در کتاب هنر به منزله تجربه مینویسد: « به نظر من، اِشکال نظریههای موجود این است که نوعی بخش بندی حاضر و آماده یا دریافتی از هنر را مبدا قرار می دهند که آن را معنوی می سازد و پیوندش را با موضوعات تجربه انضمامی میگسلد.»[۱] تجارب انضمامی در نسبت مستقیمی با زمینه و بافت بشری معنا مییابد که خود شامل دلالتهای بنیادین فرهنگی است. بدین دلیل ترجمه به سان کنشی میانجیگر سبب نزدیک شدن بافتارها و درک و دریافت عمیق تر از هنر در دورهی معاصر میشود. این ویژگی سبب میشود که مخاطب تصویری واضحتر از فعل و انفعالات هنر در زمانه حاضر داشته باشد.
برکسی پوشیده نیست که هنر معاصر ایران چندان در کوران تحولات هنری جهان قرار ندارد و بسیاری از هنرمندان ایرانی تلاش دارند تا با استفاده از مدلولهای مستتر در آثار غربی بر غنای کار خود بیافزآیند و شکاف موجود را بدون تعمق بر ماهیت آن پر کنند. پر کردن این شکاف نیازمند باز اندیشی در چهارچوب های پذیرفته شده و مستقیم نگاه کردن بدین مغاک است. به سان نگاه مورد نظر آگامبن«فیلسوف شهیر ایتالیایی» به زمانهی خویش که ماهیت معاصریت را شکل میدهد. بدین سبب هر تلاشی که سعی در تعمق در باب این شکاف داشته باشد قابل تحسین است و افق پدیداری گستردهتری را برای ما شکل میدهد. دومین سمپوزیوم کیوریتوریال تهران نیز از جمله معدود فعالیتهای است که تلاش خود را معطوف به همین حوزه کرده است زیرا این نشستها مخاطب را به بازاندیشی در مفاهیم غالب دعوت میکند و سعی دارد ورای قرائت های غالب نقشی نو برای هنرگردان در ساحت هنر معاصر ایران فراهم آورد. این نشستها با دعوت از اساتید مختلف که هر کدام از آنها از جایگاه نظری قابل توجهی در مراکز آموزشی معتبر دنیا برخوردارند اهمیت نقش هنرگردان را با توجه به موضوع اصلی نشست به مطالعه مینشیند. این سمپوزیوم از تاریخ ۱۴ تا ۱۶ دی ماه امسال با حضور فرشته موسوی، امیلی پتیک، ناصر فکوهی در مکان چارسو به انجام رسید و توانست بستر مناسبی را برای تعمق در باب این مفاهیم فراهم آورد. به عنوان مثال امیلی پتیک در نشست خود آثار شماری از هنرمندان که نمونههای از تبادل و همکاری هستند را به نمایش گذاشت از جمله هیپ هاپ ریویل و جغدها که موزیک ویدیویی در رابطه با شورشهای لندن ارائه کرده بودند. اما بایستگی این گونه فعالیتها نیازمند شکل گرفتن مسیر مطالعاتی متقنی است که در طی سالیان متمادی به نتیجه میرسد و فهم آن فضای هنری ایران را به درک و دریافت عمیقتری از هنر غرب نائل میآورد. باید امیدوار بود که این گونه فعالیتها در سالیان آینده به شکل پژوهشیتر، پویاتر و با هماهنگیهای بیشتر به انجام رسد تا کارکرد درست بسیاری از مفاهیم از جمله نقش هنرگردان در جامعه هنری کشور بر همگان آشکار شود.
[۱] دیویی، جان. هنر به منزله تجربه، مترجم: مسعود علیا، انتشارات ققنوس ۱۳۹۳
این نوشتار ادامه دارد….
در شماره بعد به نقد و بررسی آثار پرداخته خواهد شد.