نقدی بر نمایشگاه «ولی ما اهرامی بر جای نمیگذاریم» در فضای موسسه فرهنگی هنری چارسو
ناکنونی بودن
قسمت دوم
آوام مگ: نویسنده مخاطب بامداد امینزاده
از دی ماه امسال نمایشگاه «ولی ما اهرامی بر جای نمیگذاریم» همزمان و همسو با دومین سمپوزیوم کیوریتوریال تهران با اهمیت بخشی به مفهوم ترجمه در امر هنر گردانی، کار خود را در فضای چارسو آغاز کرد. اهمیت نقش ترجمه در فضای عملی هنر ایران کمتر مورد بررسی قرار گرفته است و این نمایشگاه این بستر را فراهم آورده تا این موضوع در بوتهی نقد قرار گیرد. زیرا در این نمایشگاه بستری گفتمانی میان هنرمندان و هنرگردانها شکل میگیرد که لازمهی آن وجود زبانی مشترک است. نمایشگاه حاضر از همراهی چندین هنرمند از جمله فرناز غلامی، حامد دهقان، جولیان کریسپیانی و گلرخ نفیسی، فرشاد خواجه نصیری، آنا دات، ژان باتیست گان و استر مرینرو شکل گرفته است که هر کدام از این هنرمندان در سالیان اخیر تجربههای متنوعی را در فضای تجسمی به انجام رساندهاند. اما انگیزه نقد حاضر اهمیت بخشی به سیر تطوری است که گروه گپس در طی فعالیت کوتاه مدت خود در فضای تجسمی ایران بدان دست یافته است. گروه گپس در سال ۲۰۱۶ با رویکرد هنرگردانی جمعی توسط سوفیا کورالس آکرمن (مادرید، اسپانیا)، گلنوش حشمتی (تهران، ایران)، فلاویا پرستینینزی (رم، ایتالیا) شکل گرفته است. این گروه در طی فعالیت خود با اهمیت بخشی به این مفهوم که هنر معاصر خاصیتی التقاطی دارد از کلیشه های مرسوم هنر فاصله گرفته است و توانستهاند مسیر مطالعاتی مشخصی را برای خود متصور شوند.
شکل گرفتن مسیر مطالعاتی در فضای هنری از دیرباز وابسته به پیوندی عمیق میان نظریه و کار هنری بوده است. در باب این رابطه در طول تاریخ هنر بحث های مفصلی و مثال های فراوانی وجود دارد که هر کدام وجود مشخصی از این رابطه را هدف قرار می دهند. این موضوع در دوران معاصر نقش بنیادینی را در درک و دریافت هنر ایفا می کند. یکی از رهیافت های اصلی این مسیر در سالیان اخیر فهم حدود و ثغور کار هنرگردان در بسط ایده محوری نمایشگاه است بر خلاف نگاه غالبی که در بسیاری از گالری های تهران، هنرگردان را به عنوان پدیده ای مد روز و بدون هیچ گونه ضبط و ربط مشخص مورد استفاده قرار می دهند. در این نمایشگاه هنرگردان ها با حساسیت بیشتری به سراغ انتخاب و چیدمان آثار می روند و به نوعی در طی این مسیر مطالعاتی ثنویتی از هنرگردان-هنرمند شکل می گیرد که شامل رابطه ای در هم پیچیده میان هنرمند و هنرگردان است.
در نمایشگاه حاضر هنرمندان با بهره گیری از رسانه های مختلقی در تلاشاند تا پاسخی به موضوع تولید هنر در ارتباط با اشیا، ساختمان ها و… دهند. به عنوان مثال گلرخ نفیسی و جولیا کریسپیانی متنی را با عنوان «خطابهای علیه نوستالژی » به همراهی چندین نوازنده کرنا قرائت می کنند که فحوای متن، مخاطب را به باز اندیشی در چهارچوب های پذیرفته شده هنر دعوت می کند یا حامد دهقان با اهمیت بخشی به دو پدیده ای که در نگاه نخست چندان قرابت معنایی مشخصی ندارند، فرآیند اختلاط پدیده های نامتجانس را به مطالعه مینشیند یا ژان باتیست گان در چیدمانی نوری خوانشی از کل کتاب دن کیشوت را بر مبنای زبان مورس بیان می کند. از این لحاظ در این آثار سلطهی زبانی غالب در هنر که هر اثر را در چهارچوب معنایی رسانه ای مستقل تعریف می کند فرو می ریزد و زبانی با خاصیت اقلیت شکل می گیرد که به تعبیر دلوز و گتاری لکنتی در ساختار نظاممند زبان است. زیرا هنرمندان در این آثار در پی طرح پرسشی در باب ماهیت پدیدهها هستند نه بازنمایی زبان غالب هنر.
گرچه این نمایشگاه در بازنمایی روابطی که بدان اشاره شد عمیق است اما اهمیت بخشی بیش از حد به نگاه ابژکتیو به مکان در نسبت با روح مکان سبب شده است که شماری از کارکردهای حرکتی در مکان مغفول ماند و بدین سبب رابطهی گشتالت وار میان آثار شکسته شود و انسجام ادراکی مخاطب از مواجه با آثار تا حدودی از دست رود. اما با عبور از این فقدان میتوان به این جمع بندی نزدیک شد که تجربه حاضر از جهاتی تجربه زیباشناختی مخاطب را با پرسش های بنیادینی روبرو می سازد این پرسش ها امکانی را برای مخاطب فراهم میآورد که «همراه» با آثار به تعمق در مفاهیم مستتر در آنها بپردازد، گرچه این آثار چندان تجربه زیباشناختی مخاطب را به پیش نمیرانند اما امکان تفکر در باب ماهیت آن را فراهم میآورند و مگر غیر از این است که بازاندیشی در مفاهیم غالب یکی از شاخصههای هنر معاصر است. نمایشگاه حاضر تلاش رو به جلویی برای گروه گپس است که تلاش دارند مطالعات خود را نه بر مبنای مفاهیم مرسوم بلکه بر مبنای اهمیت بخشی به ماهیت معاصریت شکل دهند. معاصریتی که زمان حال را در نوعی عدم پیوند و گسست از پیوستار غالب روایت میکند. این گروه در هر تلاش خود افقهای معنایی گستردهتری را برای مخاطب خود به ارمغان می آورد و بدین سبب میتوان مسیر مطالعاتی عمیقتری را در آینده برای آنان متصور بود.
قسمت اول این مطلب را اینجا دنبال کنید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
ناکنونی بودن | هنربان (کیوریتور) به مثابه مترجم
ناکنونی بودن | هنربان (کیوریتور) به مثابه مترجم به بهانهی دومین سمپوزیوم کیوریتوریال تهران قسمت اول آوام مگ: نویسنده مخاطب بامداد امین زاده فضای تازه تاسیس موسسه چارسو از دی ماه امسال میزبان دومین سمپوزیوم کیوریتوریال تهران بود. این دوره با اهمیت دادن به مفهوم ترجمه در امر هنرگردانی کار خود را آغاز کرد. مفهوم ترجمه بحث دامنه دار و پر اهمیتی در فضای ذهنی کشور است و دلالت های بنیادینی در شرایط کنونی دارد. به عنوان مثال اهمیت این […]