بررسی مفهوم تولید مکان و فضا و نسبت آن با رسانهی عکاسی | قسمت اول
نسبت فضا و مکان با رسانهی عکاسی
فهم موقعیت عکاس
آوام مگ: نویسنده مخاطب بامداد امینزاده
نسبت فضا و مکان با رسانهی عکاسی رابطهی درهمتنیدهای است که در سالیان اخیر موضوع قلمفرسایی بسیاری از پژوهشگران حوزهی هنر بوده است. به نوعی، رسانهی عکاسی بیشتر از هر رسانهی هنریِ دیگری با مفهوم مکان و فضا گره خورده است، زیرا فهم موقعیتی که عکاس در آن دست به خلق تصویر میزند نقش بسزایی در فهم ماهیت تصویر دارد. بسیاری از این پژوهشها وجوه تعیینکنندهای از این رابطه را به تصویر میکشند که هریک کاربست مشخصی را در نسبت با رسانهی عکاسی اتخاذ میکنند. بهرهگیری از خوانشهای پدیدارشناسانه تا مفاهیم نئومارکسیستی و روانشناسی همگی بخشی از رویکردهایی است که هدفِ خود را تبیینِ این رابطه قرار دادهاند. متن حاضر با اهمیتبخشی به رویکردهای اشارهشده در پی طرح پرسشی در باب رابطهی گذشته و آینده و نسبت آن با مکان و فضا در عکاسی است. بدین منظور، این متن کارِ خود را با شرح مفاهیم مکان و فضا آغاز میکند تا مسیر مُتقنی را برای تعمیم این مفاهیم به عالَم عکاسی فراهم آورد.
مفهوم فضا و مکان قدمتی به درازای تاریخ اندیشه دارد؛ از افلاطون و ارسطو تا هایدگر و هانری لوفور، این موضوع محلّ بحث و جدلِ بسیاری بوده است. بهعنوان مثال، میتوان به نگاه هایدگر در «هستی و زمان» به مفهوم مکان و ارتباط آن با خویشتنِ خویش یا تعریف افلاطون از واژهی مکان، که آن را بخشی از زندگی دنیویِ لایتغیّرِ انسانی میدانست، اشاره کرد. در قدم نخست، باید به این موضوع توجه کرد که امروز نیز این دو مفهوم اهمیت بسزایی در سیر تطوّر اندیشه دارند. بهعنوان مثال، فرهنگ انگلیسی آکسفورد دو صفحه را به تشریح مفهوم فضا و نزدیک به سهونیم صفحه را به مکان اختصاص داده است. پرسش در باب ماهیت فضا و مکان لزوماً با مفاهیمی همچون محل یا مأوا گره نخورده است، بلکه مفاهیمی دیگر همچون زمان نیز نقش مهمی را در این میان ایفا میکنند. بهنوعی، زمان ساختار فضا و مکان را در مینوردد تا هرلحظه خطوط مرزی میان این دو مفهوم را جابهجا کند. زیرا هر اُبژهای، علاوه بر قرار داشتن در مختصات فیزیکیِ مشخص، دارای بُعدی زمانمند نیز میباشد.
از لحاظ وجوه معنایی، این دو مفهوم در بسیاری از متون بهجای یکدیگر به کار رفتهاند و در نزد بسیاری دلالتهای یکسانی دارند. این نگاه گرچه خامدستانه است اما نشان از غامضبودنِ ماهیتِ این دو پدیده میدهد. زیرا فهمِ حدود و ثغورِ این دو مفهوم در گروِ بازشناختن توأمانِ این دو پدیده است. در تعریف مرسومی که از این دو واژه ارائه میشود، مکان را بخشی از فضا در نظر میگیرند که حامل معناست. این معناداری بهوسیلهی سوبژکتیویتهی انسانی ارزش مییابد؛ بدین دلیل که هر عملی در جایی رخ میدهد و حادثشدنِ آن نیازمند وجود بدن[۱] است. در این تعریف، فضا مفهومی انتزاعیتر و کلیتر فرض میشود و مکان مفهومی انضمامیتر و جزئیتر، بِسانِ تفاوتهای ماهوی که میتوان میان جنگل و پارک در نظر گرفت. جنگل محیطی طبیعیتر و پارک میدانی از ارزشهای مورد استفادهی انسان است.
توصیفِ ذکرشده از رابطهی میان فضا و مکان کاربست مناسبی را برای ادامهی بحث مهیا میکند. اما آموزههای جف مالپاس[۲] در کتابش[۳] گامی فراتر از این توصیف است. مالپاس در این کتاب میگوید که مکان، علاوه بر داشتنِ وجوه نوستالژیک، دلالتهای بیشماری در باب گذشته دارد و فضا مفهومی است که به آینده گره خورده است. زیرا انسان در طی تاریخ، بر مبنای مفهومِ میدانِ ارزش، مکانهای بیشماری را خلق کرده است. این رابطه قابلتسرّی به رسانهی عکاسی نیز هست، زیرا عکاسی علاوه بر اینکه همواره ردّی از گذشته دارد، از لحاظ وجوه اِسنادی نیز بر فضا و مکان تأثیرگذار است. بهعنوانِ مثال، آیان واکر[۴] میگوید: «ما ــ از طریق عکسهای چاپشده در کتابها، مجلات یا بیلبوردها ــ مجسمهی آزادی، برج ایفل یا تاجمحل را خیلی خوب میشناسیم، اما اولین دیدار از آنها احتمالاً حسّ توهم را به ارمغان میآورد. در برابرِ آنها قرارگرفتن ما را بدین موضوع آگاه میکند که چگونه تجربهی مکان در عکاسی از میان میرود.» [۵] اما بحثِ مهم در این میان اهمیت رسانهی عکاسی در معنادار کردنِ محیطِ پیرامون عکاس است، حتی اگر عکاس با نگاهی تجریدی به سراغ خلق اثر برود. زیرا عکاسی همواره عکاسی «از» چیزی است. میتوان نتیجه گرفت که در هر فرآیندِ عکاسی ما با دو رویکرد از مفهوم تولید روبهرو هستیم: در طراز اول، تولیدِ معنا و در طراز دوم، تولید «چیز» در فضا؛ چون عکاس، بهمانندِ هر هنرمند دیگری، با بهرهگیری از وجوه مختلف، سعی در بازنمایی جهان بر مبنای درک و دریافت خود از جهان دارد؛ بدین دلیل، عکاسی صرفاً بازنمایی وجوه اُبژکتیوِ پدیده نیست بلکه تولید چیز در فضاست.
در بخش بعدیِ این متن، به مفهوم تولید معنا و تولید فضا و مکان در عکاسی پرداخته میشود و، با استعانت از تصاویرِ توماس دیمند، این مفاهیم بهشکل کاملتری مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند.
پی نوشت:
[۱] Body as subject
[۲] Jeff Malpas
[۳] Malpas, J., Heidegger’s Topology: Being, place, world. Cambridge press, 2006
[۴] Ian Walker
[۵] Walker, I., Déjà vu: The Rephotographic Survey Project. Manchester University Press, 1999. P.127
نوشته های دیگر به همین قلم را اینجا دنبال کنید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
ناکنونی بودن | هنربان (کیوریتور) به مثابه مترجم
ناکنونی بودن | هنربان (کیوریتور) به مثابه مترجم به بهانهی دومین سمپوزیوم کیوریتوریال تهران قسمت اول آوام مگ: نویسنده مخاطب بامداد امین زاده فضای تازه تاسیس موسسه چارسو از دی ماه امسال میزبان دومین سمپوزیوم کیوریتوریال تهران بود. این دوره با اهمیت دادن به مفهوم ترجمه در امر هنرگردانی کار خود را آغاز کرد. مفهوم ترجمه بحث دامنه دار و پر اهمیتی در فضای ذهنی کشور است و دلالت های بنیادینی در شرایط کنونی دارد. به عنوان مثال اهمیت این […]
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
ناکنونی بودن | ولی ما اهرامی بر جای نمیگذاریم
نقدی بر نمایشگاه «ولی ما اهرامی بر جای نمیگذاریم» در فضای موسسه فرهنگی هنری چارسو ناکنونی بودن قسمت دوم آوام مگ: نویسنده مخاطب بامداد امینزاده از دی ماه امسال نمایشگاه «ولی ما اهرامی بر جای نمیگذاریم» همزمان و همسو با دومین سمپوزیوم کیوریتوریال تهران با اهمیت بخشی به مفهوم ترجمه در امر هنر گردانی، کار خود را در فضای چارسو آغاز کرد. اهمیت نقش ترجمه در فضای عملی هنر ایران کمتر مورد بررسی قرار گرفته است و این نمایشگاه این […]