خلاصهی کتاب «کمپوزیسیون در نقاشی»
قسمت اول | وسایل خلاقیت چیست و جریان خلق هنری چهگونه است؟
نوشتهی دیوید فرِند | ترجمهی عزتالله نورپرور | انتشارات مزدک
آوام مگ: تلخیص بصیرا بلبلی
این کتاب رویکردی بسیار عملی و علمی نسبت به مقولهی شناخت کمپوزیسیون دارد. مطالب کتاب بهقدری برایم جالب بود که مرا به نوشتن این خلاصهکتاب ترغیب کرد.
کمپوزیسیون جزء بنیادینِ فرآیند خلقکردنِ نقاشی است. این فرآیند بدون وقفه دو نوع فعالیت متفاوت را هماهنگ و یکپارچه میکند: یکی آن چیزی که میباید آزادانه بیان شود، و دیگری آن چیزی که اسکلتبندیِ عناصر قابلرؤیت ــ یعنی بافت، خط، شکل، رنگ و تونالیته ــ است و باید کنترل گردد.
منظور از یکپارچهکردن، به هم ربط دادنِ قسمتها و عناصر نقاشی و تبدیل تمامی اجزاء به یکسِری روابط ریتمیک میباشد.
در این مورد، پرسشهای زیر مطرح میشود:
ــ کدام عنصرِ قابلرؤیت باید اول تثبیت شود؟
ــ آیا عنصرِ اساسی وجود دارد؟
ــ چه نوع روابطی آن را مستحکم میکند؟
ــ پس از عنصر اساسی، چه عنصری مهم است و چهگونه میتوان آن را تثبیت کرد بدون آنکه وحدت عنصرِ اساسی از بین برود؟
ــ عملآوردنِ کمپوزیسیون چیزی بیش و مجزا از موضوع است. شما باید عمیقاً درگیرِ آموختن برای پاسخ به این پرسش باشید که وسایل خلاقیت چیست و جریان خلق هنری چهگونه است؟
جهان پیرامون ما سهبُعدی است و همچنین تصورات و دید ما نسبت به محیط، بنا به عادت، سهبُعدی میباشد، اما اساسِ نقاشی بر پایهی سطحِ دوبعدی است. شکل، سطح، خط، بافت، رنگ و تونالیته، همگی عناصری دوبعدی هستند. یادتان باشد ضروری نیست که اندازه و شکلِ موضوع از قبل مشخص گردد یا موقعیت ثابتی از تصویر را اشغال کند.
موضوعِ شما میباید در یک شکلِ دوبعدی متغیر بوده و اجزاء آن بتوانند به اطراف جابهجا شوند تا در بهترین شرایط فضاییِ کلّ کار قرار گیرند.
- تجربهکردن روابط شکلی: در این مرحله، شما باید برای یافتن روابط خوشایند بین اشکال هندسی، به مقایسهی یک شکل با اَشکال دیگر بپردازید و اَشکال ناخوشایندی را که به وحدتِ کلّ کار صدمه میزنند تغییر دهید و یا از روش croppingیا پوشاندنِ قسمتی از تصویر استفاده کنید تا به کمپوزیسیون خوشایندتری دست پیدا کنید. اینگونه تنوع در اندازه و انحرافِ شکل از فرمهای واقعی، یا تحریف، که اغلب اتفاق میافتد، از خصوصیات هنر تصویری است؛ یعنی برای اینکه اشیاء در کلّ کار با هم هماهنگی داشته باشند، میتوان فرم آنها را تغییر داد و حتی گاهی برای ایجاد روابط فضاییِ بهتر میتوانیم اَشکالی از قبیل مثلث، بیضی و… را بهطور کامل در صفحه نمایش ندهیم و حتی قسمتی از آنها را قطع کنیم. این کار به تماشاچی فرصت میدهد که ادامهی شکل را در ذهنش کامل کند.
- رشد کمپوزیسیون: در کنار مشاهدهی دقیق، عکسالعملهای حسیِ ما نیز بسیار مهم هستند. عواملی مثل زبری، بو، بافت، کهنگی و… را باید به کار بگیریم و تلاش کنیم که از تخیل و خلاقیتمان بهره بگیریم تا این عناصر را به وحدت برسانیم؛ برای این کار، میتوانیم طرحهای متعددی بزنیم تا بهترین نتیجه را از روابط فضایی بگیریم.
بررسی کادرِ یک شکل قدم مهمی برای رسیدن به مناسبترین روابط فضایی در کمپوزیسیون است. مثلاً با باریکتر کردنِ پهنای یک کمپوزیسیونِ عمودی، میتوان به کمپوزیسیونی پرتحرکتر دست یافت. با تغییر مکان سوژه و زمینهی آن هم معمولاً میتوان به نتایج متفاوتی دست یافت.
- قرارگیریِ بدن در کمپوزیسیون: قبل از توجه به شبیهسازی، طرحهای سریعِ بدون جزئیات و ساده بزنید و روابط فضایی را در آنها فراموش نکنید. همینکه مکانِ قرارگیری سوژه در اسکیس مشخص شد، توجه خود را روی کلّ کمپوزیسیون معطوف کنید.
حالا شروع به بررسی دقیقترِ مدل کنید. آهستهتر کار کنید و تلاش کنید به یکپارچگی روابطِ اشکال دوبعدی و روابط آنها و احساستان در موردشان دست یابید.
بینهایت ممنونم