پرونده هنر و دشواری
قسمت هفتم: هنر دشوار در مقام عیانکنندهی وضعیت هنر
آوام مگ: ترجمه سحر افتخارزاده
علاوه بر نگاه به هنرِ دشوار در مقام امر انقلابی و برانگیزاننده، برخی برآنند که اثر دشوار میتواند از این جهت مهم باشد که موضعی در قبال وضعیت و شرایط خودِ هنر میگیرد. وقتی از اثر بهعنوانِ «نقاشیای دربارهی نقاشی» سخن میگوییم یا وقتی از «طبیعت بازنمایی» حرف میزنیم، ارجاعمان به این نوع از دشواری است. یکی از کارهایی که نقاشیهای پرچم جَسپِر جانز (Jasper Johns) در دههی ۱۹۶۰ میکند مطرحکردنِ این سؤال است که یک تصویر از یک پرچم، چهوقت یک پرچم است و چهوقت یک نقاشی است؟ و یا پرسشی که «آبریزگاه» ِ دوشان پیش میکشد پیرامون آن کیفیاتی است که یک شیء را تبدیل به هنر میکند (همان پرسشِ «آیا این هنر است»؟) و از این رو بهعنوان یک اثر دشوار مورد توجه قرار میگیرد. البته بسیاری استدلال کردهاند که این همان دغدغهی اصلی مدرنیسم است؛ مدرنیسم تماماً دربارهی همین بود ـــ از «آبریزگاه» ِ دوشان و «فنجان چای» ِ اوپنهایم تا کُلاژهای پیکاسو و پرچمهای آمریکای جانز. از این منظر، اثری که در آن شیوههای معناسازیِ هنری چفتوبست محکمی ندارد «سهل و ساده» خوانده میشود. گاهی این موضعگیری با ایدهی دشواری در مقام امر انقلابی همپوشانی مییابد؛ بازتولیدهای شِری لِوین، علاوهبرآنکه بهعنوان چیزی برانگیزاننده مورد توجه قرار گرفتهاند، نیز از آن رو دشوار تلقی میشوند که وضعیت هنر را آشکار میکنند.
هنر دشوار در مقام بازتابندهی فرهنگ و ذهن انسان
سومین و چهارمین طریق ارزشگذاریِ دشواری هردو شیوههایی برای اندیشیدن دربارهی هنر در مقام امر تقلیدی هستند؛ باور به اینکه هنر نمودی از واقعیت را بازتاب میدهد. دو نمودِ واقعیت که مباحث تقلید را به خود اختصاص دادهاند فرهنگِ هنرمند و ذهن انسان هستند. اولآنکه اثرِ دشوار میتواند بهاینخاطر دارای اهمیت باشد که در دشواریاش دشواریِ حقیقیِ جامعه را بازتاب میدهد. هَرولد روزِنبِرگ در ۱۹۶۴ بر آن بود که «امروز شکلهای افراطیِ هنر همهجا بهعنوان واکنشی تدافعی نسبت به آنچه در علم و تکنولوژی غیرقابل فهم و در فلسفه گُنگ و گیجکننده است پذیرفته شدهاند.»۱ هنر دشوار است زیرا فرهنگ معاصر دشوار و بغرنج است. اگر هنر دشوار نبود، نسبت به زمانهی خود کمتر صادق میبود.
اما یک اثر هنریِ دشوار نیز میتواند از آن جهت مهم باشد که بهصورت روانشناختیِ تقلیدی عمل میکند، از آنرو که پیچیدگی عملیِ ذهنِ انسان و روند خلاقیت را بازتاب میدهد. تفسیر مجموعهآثار آبستره ـ اکسپرسیونیستی (اکسپرسیونیستیِ انتزاعی) ِ جکسون پولاک در این سنّت قرار میگیرد. کار پولاک ثبت و ضبطِ این روند است؛ ثبت و ضبطی از وضعیت روانی خودش. به گفتهی تاریخِ هنرشناس استیون پولکاری(Stephen Polcari) ، پولاک در نقاشیهای چِکانشیِ خود در اواخر دههی ۱۹۴۰ و اوایل دههی ۱۹۵۰ سعی کرد به نوعی خودکاریِ خطی دست یابد که «هدفش آن بود که تکانههای خودبهخودی، سرزندگی ضدّعقلانی و غیرقابلپیشبینیِ ناخودآگاه را در خطوط و لکههایی ثبت و ضبط کند که نقاش از میان آنها ایما و اشاراتی را برای برساختن یک طراحی یا نقاشی برمیگیرد»۲ خود پولاک بر آن بود که «هنرمند مدرن […] دنیایی درونی را استخراج میکند و به بیان درمیآورد؛ به دیگر سخن، به انرژی، حرکت و دیگر نیروهای درونی، بیانی بیرونی میدهد.»۳
دشواری، از آنجا که امکان بروز جلوههای ارزشمندی از بیان هنری را فراهم میکند (چهار داعیهای که از نظر گذراندیم)، نقش بهسزایی در ارزشگذاریِ یک اثر هنری دارد. برای مثال، میتوان به پافشاری برای افزودن بر ارزش فرهنگیِ یک اثرِ ذاتاً ساده بهواسطهی تأکید بر نمودهایی از اثر که میتواند آن را بغرنجتر گرداند (همچون دستورالعملهای ناواضح، زیادهدشوار، ناآشنا یا نامدوّنِ آن) توجه کرد. برای برخی، نقاشیهای دیوید هاکنی چیزی بیش از یک بزرگداشتِ پیشپاافتادهی صِرف از زندگی حومهی شهری هستند و کارِ مری کاسات (Mary Cassatt) چیزی بیش از یک تصویرسازی آخر قرن نوزدهمیِ بیمخاطره از مادرانگی است. نکته این است که در قرن بیستم اگر کسی بتواند دشواریِ یک اثر را بهتدریج افزایش دهد، عموماً آن اثر بهعنوان اثری با ارزش فرهنگیِ بیشتر تلقی میشود. (درواقع، دشواری حتی میتواند سود تجاری داشته باشد. این به آن معنی نیست که هنرِ بغرنج تنها هنری است که سود اقتصادی دارد، اما هنر دشوار دارای نوع خاصی از ارزش تجاری است: دشواری نشانهای از هنر جدّی است، هنری که مجموعهدارانِ جدّی میخواهند داشته باشند.)
- روزنبرگ، «اُبژهی مترصّد»، ص. ۲۱۰.
- استیون پولکاری، «اکپرسیونیسم انتزاعی و تجربهی مدرن» ، انتشارات دانشگاه کمبریج، کمبریج، ۱۹۹۱، ص. ۲۵۶.
- نقل قول از «اکسپرسیونیسم انتزاعی» ِ پولکاری، ص. ۲۵۵.
شماره قبل از این پرونده را اینجا بخوانید: