تحولات تکنولوژیک در ویدئوآرت دهه ۹۰
دههی ۹۰، دوران باشکوه و تاثیرگذار ویدئوآرت
بخش دوم
آوام مگ: گردآوری عاطفه مهریانی
آثار گری هیل (Gary Hill)را میتوان با برخی از ویدئوهای بیل ویولا(Bill Viola) که جایگاه ویژهای در دههی ۹۰ دارد قیاس کرد. در اثر مشهور او «تالار نجواها» مخاطب از یک اتاق تاریکِ دراز که در دو سمتِ آن پردههای ویدئویی قرار گرفتهاند عبور میکند. این اثر نیز، مانند چیدمان هیل، توهمِ زندگی تحت فشار است و بهشکل سرهایی با اندازهی طبیعی، که با چشمان بسته و دهان بسته ناچار به سخن گفتن هستند، نمود میکند.
معروفترین ویدئوی ویولا «فرستاده» تصویر مردی است برهنه که آرام از سطح آب بالا آمده و باز پایین میرود و نخستینبار در کلیسای جامع دورهام به نمایش درآمد. این حرکت تمثیلی از تکرّر و تناوبِ مرگ و زندگیست.
نمونههای ارزشمندتر دیگری از این نوع در ایتالیا توسط گروهی به نام «کارگاه آبی» (Studi Azzurro) که محیطی تعاملی(interactive) را بهوجود میآورند ساخته شده است. در یکی از آثار به نام «کورس» ( ۱۹۹۶) تماشاگر به یک فضای تاریک وارد میشود و سپس بر روی فرشی بزرگ که تصاویری از پیکرههای افرادِ گرفتار در میان نمد نمایش داده میشوند گام مینهد. قدمهای مخاطب با عکسالعمل اشخاصِ بهتصویردرآمده مواجه شده، تصاویر حرکت میکنند و صدایشان بلندتر میشود.
از دیگرآثارِ تأثیرگذار در این دوره اجرای چیدمانهای دن گراهام (Dan Graham) بود. او، با بهکارگیریِ سیستمهای ویدئوییِ مداربسته و آینهها، تماشاگر را به چالش میکشید و سرگردانیِ ذهنی برایش به ارمغان میآورد. از آثار او میتوان به «سه مکعب مرتبطِ طراحی داخلی برای فضای نمایش ویدئوها» در ۱۹۸۶، «فضایی با شیشههای آینهای و شفاف» که در ۱۹۹۷ در موزه گوگنهایم به نمایش درآمد، و محیطی برای ویدئو و اجرای جدیدتر آن، با عنوانِ «فضای جدید نمایش ویدئوها» در ۱۹۹۵ اشاره کرد.
آثار چندرسانهای متشکل از ویدئو در این سالها کارهای پرتحرک گروه ووستر (wooster) نیویورک را نیز شامل میشوند. این گروه، با بهرهگیری از نمایشنامههای کلاسیک، رسانهای ارائه میدهد و همزمان، با موسیقیِ بلند و دستکاریشده و اجراهای زندهی پرشور در چند مانیتور بر روی صحنه، ویدئوهایی نشان داده میشود، کارهایی همچون «امپراتور جونز» اثر اوژن اونیل ۱۹۹۴، «بوزینهی پشمالو» ۱۹۹۵ و «خانه / روشنایی» ۱۹۹۷ براساس نمایشنامهی «دکتر فاستوس، چراغها را روشن کن» اثر گرترود استاین.
اما اتفاق واقعی در ۱۹۹۷ رخ داد. ویدئوآرت هر ده سال، همراه با پیشرفت تکنولوژی، تحولاتی اساسی را پشت سر مینهد. ابداع ضبطکنندهی دیجیتال در ۱۹۹۷ نیز نقطهی قابلتوجهی در ویدئوآرت بود. شرکت سونی دوربین ۱۰۰۰ DHR- را در آمریکا عرضه کرد که مورد توجه شرکت Canon قرار گرفت. ابداع جدید آنها مصرفکنندگان و هنرمندان را هدف گرفته بود؛ بنابراین سینمای تجربی در اواخر قرن ابزاری تازه یافته بود.
در حوزههای دیگرِ هنر مانند رقص ایکو و کوما، هنرمندان ژاپنی که در مینیمالیسم و تئاتر پیشروِ ژاپنی همکاری داشتند، در طرح «نفس» (۱۹۹۸)، برای موزهی ویتنی، از فیلم و ویدئو بهره جستند و خودشان در وسط صحنهی نمایشِ فیلم و ویدئو بهطور زنده ظاهر شدند.
هنرمندان ویدئویی در دههی ۸۰ و ۹۰ بیشترین، اما نه همهی، توجهشان را معطوف به داستانهای فردی میکردند که کندوکاو برای چیستی (بهویژه فرهنگی یا جنسیتی) و رهاییِ سیاسی را منعکس میکرد. این کنشها اکثراً نمود ماهیتهای اقتصادی بود. هنرمندان اروپای غربی، آمریکای شمالی و برخی از هنرمندان ژاپنی در زمانی میزیستند که کمابیش صلح و برتری اقتصادی وجود داشت. اما در این بین، هنرمندانی با نگرش متفاوت نیز به ویدئو گِرویدند تا خواستهی درونیشان نسبت به دستیابی شخصی به تساوی اجتماعی را احراز کنند.
برگرفته از :
۱ – راش، مایکل، ۱۳۸۹، «رسانههای نوین در هنر قرن بیستم»، ترجمهی بیتا روشنی، نشر نظر
۲ – لوسی اسمیت، ادوارد، ۱۳۸۸، «مفاهیم و رویکردها در آخرین جنبشهای قرن بیستم»، ترجمهی علیرضا سمیع آذر، نشر نظر
۳ – شریفزاده، محمدرضا و اتحاد، فاران، ۱۳۹۶، «ویدئوآرت»، نشر علمی
۴ – بخشی، علی، ۱۳۸۵، «ویدئوآرت: دههی ۹۰ و هزارهی نو» ، نشریهی «تندیس»، شمارهی هفتادویک
قسمت اول این مطلب را اینجا بخوانید: