خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | نظریهی عکاسی
قسمت پنجم
دیوید بِیت، ترجمهی محمدرضا رئیسی و مارال زیاری
حرفهنویسنده، تهران، ۱۳۹۵
آوام مگ تلخیص: نیلوفر تقیپور
نویسنده فصل دوم را اینگونه آغار میکند که: «نخستین باور نادرست دربارهی نظریه که باید آن را کنار نهاد، این است که میتوان بدون توسل بدان دست به تحلیل زد.» پیشفرض هر عمل و کاربستی، فرض وجود نظریه است. شگفت اینکه حتی کسی که مدعی «مخالفت با نظریه» است، درحقیقت خود موضعی نظری را در ارتباط با آن اتخاذ میکند. نظریه تنها یک نقطهنظر و مسألهای صرفاً شخصی نیست، چیزی است که میتوان آموخت. نظریهی عکاسی، روش یا ابزار درک نظاممند موضوع آن است. نظریه به معنای تفکر در باب چیزها به ما کمک میکند تا صریحاً بیان کنیم که درگیر چه چیزی هستیم و راهی برای عبور از آن بیابیم.
تاریخچهای دربارهی نظریهی عکاسی
سه دورهی مهم در گسترش نظریه برای عکاسی روی داده است: اولین دوره با اختراع عکاسی در اواخر دههی ۱۸۳۰ آغاز شد. دورهی دوم در آغاز سده بیستم در دهههای ۱۹۳۰-۱۹۲۰ بود و همچنین در دهههای ۱۹۷۰-۱۹۶۰ که در ۱۹۸۰ منجر به ظهور پستمدرنیسم شد. پیامدهای این نظریهها در اندیشهی معاصر عکاسی به اشکال گوناگون همچنان پابرجاست. بیت در این بخش از کتاب به بررسی سه دوره و موضوعاتی که به وجود آوردهاند، پرداخته است:
زیباییشناسی ویکتوریایی
نویسنده پرسشهایی را بیان میکند که به اختراع عکاسی پیرامون داگروتیپ و کالوتیپ تالبوت و کپیبرداری دقیق از اشیاء بازمیگردد؛ و توضیح میدهد واژهی یونانی کهن برای این کپیبرداری یا تقلید (Mimesis) است که با بحث فلسفی هستیشناسی مرتبط است. اینکه ما جهان یا آنگونه که ویکتوریاییها ترجیح میدادند طبیعت را بیان کنیم. عنوان نخستین کتاب عکاسی که این تلاش برای کپیبرداری را پوشش میدهد، قلم طبیعت نوشته تالبوت است.
پرسش بعدی که بیت آن را در پیوند با پرسشهای قبلی بیان میکند آن است که اگر عکاسی کپیبرداری میکند چگونه میتوان آن را هنر به شمارآورد؟ مجموعهای از بحثها میکوشیدند عکاسی را در حیطهی هنرهای بصری جای دهند. این حیطه از پیش تحت تسلط نقاشی بود و نقاشی نیز به نوبهی خود با نظریههای بهویژه انسانی دربارهی تصویر یعنی امپرسیونیسم به اختراع عکاسی پاسخ داده بود. در دیدگاه عموم، دوربین نوعی بینش اتوماتیک است که چیزها را ثبت میکند؛ اما به موجود خلاقی نیاز دارد تا آن را به هنر بدل سازد. قوهی تخیل در تمایز با تکنولوژی در هنرمند ِعکاسی که از آن تکنولوژی استفاده میکند تبلور مییابد. از دههی ۱۹۳۰ تأثیر کامل تکنولوژی عکاسی بر تمام هنرها و فرهنگ، رسماً عیان بود؛ درست زمانی که عکاسی مفهوم تخیل خلاق را یکسره دگرگون ساخته بود.
بازتولید انبوه در دههی ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰
هنگامی که عکاسی و سینما به مثابهی ابزاری برجسته در رسانههای گروهی مدرن جای گرفتند، ظهور فراگیر دموکراسی و بازتولید رسانهای عکسها در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ پیوند تنگاتنگی یافتند. پس از آن که جنگ جهانی اول به پیشرفت فنی عکاسی سرعت بخشید، تقریباً هر چیزی را در چشمانداز سیاسیِ نوین ممکن مینمود. یکی از مقالات برجستهای که همچنان ارزش خود را حفظ کرده است، مقالهای از نویسنده و منتقد آلمانی، «والتر بنیامین»[۱]، در سال ۱۹۳۶ با عنوان «اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی»[۲] است که تأکید خود را به طور دقیق به اهمیت و مفهوم عکاسی در تأثیر بر فرهنگ و هنر معطوف کرده است. این مقاله به بررسی شیوهای میپردازد که تولیدات عکاسی و بازتولید انبوه تصاویر توانسته روابط میان آیینهای اجتماعی، اشیاء و ابژههای هنری، مردم و بیننده را دگرگون سازد.
کتاب مشهور شیوههای دیدن[۳] اثر «جان برجر»[۴] در سال ۱۹۷۲ که ابتدا در قالب یک مجموعهی تلویزیونی به نمایش درآمد به این موضوع میپرداخت که عکاسی نهتنها شیوههای نگریستن به نقاشیهای هنری را دگرگون میسازد بلکه نشان میدهد چگونه این تصاویر به شیوهای که ما یکدیگر را بهعنوان زن و مرد مینگریم شکل داده است. ارزش و اعتبار کتاب برجر در این است که توجه را به خودِ عکسها معطوف میکند؛ اینکه چگونه کار میکنند و آن را به تحلیلی انتقادی از اهداف اجتماعی پیوند میدهد که برای عکسها در نظر گرفته شده بود. چنین تأکیدی بر معنا و بافت اجتماعی، برای کارهای تحلیلی پیچیدهتر بر روی عکاسی بستری را فراهم آورد که در فرانسه از رهگذر نشانهشناسی رو به گسترش بود.
پی نوشت:
قسمتهای قبل از خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی را اینجا دنبال کنید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | شرح واژهها و اصطلاحات کلیدی تاریخ و نظریۀ عکاسی تا امروز