خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | اصطلاحات کلیدی تاریخ و نظریه عکاسی
قسمت هشتم
دیوید بِیت، ترجمهی محمدرضا رئیسی و مارال زیاری
حرفهنویسنده، تهران، ۱۳۹۵
آوام مگ تلخیص: نیلوفر تقیپور
بلاغت تصویری
علم بلاغت در عکاسی، سازماندهی رمزگان را در یک عرصه مشخص میکند. بلاغت هنر ترغیبکردن با هدفِ برانگیختن، سرگرمکردن و آموزشدادن است. در یونان باستان کتاب فن خطابه یا هنر بلاغتِ ارسطو کتاب درسی طبقات فرهیختهی جامعه بود تا از خلال آن بیاموزند در گفتار خویش در زندگی اجتماعی متقاعدکننده و تأثیرگذار باشند. مقالهی «بلاغت تصویر» از «بارت»، تحلیلی بلاغی از عکاسی تبلیغاتی است تا معانی ایدئولوژیک آن را ساختارشکنی کند. «ویکتور برگین» در این مورد بیان کرده بود: «معنا را نمیتوان امری برآمده از «نبوغ»، «خودشناسی» یا صرفاً چیزی کاملاً شخصی دانست؛ بلکه معنا “دانش همگانی ما از بازنمایی نمونهوارِ واقعیتها و ارزشهای فراگیر اجتماعی است.”»
رمزگانها هم چون واجها در زبان در ذات فاقد معنی هستند؛ تنها زمانیکه رمزگانها با ترکیب خاص کنار هم قرار گیرند، در پدیدآوردن عکسی خوب تأثیرگذار خواهند بود. از کنارهم قرارگرفتن چنین رمزگانهایی بلاغت تصویر، گسترهی معنایی عکس را تعیین میکند.
زبان عکاسی/ دیدگاهها
در دهههای۱۹۷۰-۱۹۶۰ نظریهی سنتی در باب عکاسی که نشانهشناسی در تقابل با آن ظهور کرد، رئالیسم بود. رئالیسم یک نظریه در عرصهی زیباییشناسی است که بر مبنای تشابه یا تطابق میان عکس و واقعیتِ بهتصویرکشیدهشده، استوار است. کیفیت ویژهی عکسها برای انتقال مصادیقشان (اشیاء بازنماییشده) در تصویر، موضوع مهم ایدئولوژیکی در نظریهی عکاسی است. «آندره بازن» (Andre Bazin)، منتقد واقعگرای سینما، تصویر عکاسی را با فرآیند «مومیاییکردن مردگان» مقایسه کرده است. او بر این باور است که در «عقدهی مومیا» ما مرگ و گذر زمان را با نگهداشت جسم فعلی، که در عکاسی به شکل مشابه حاصل میشود، دفع میکنیم. از نظر او در قلمرو عکاسی و سینما «مسأله، دیگر بقای پس از مرگ نیست، بلکه در مفهومی گستردهتر و ایجاد جهانی مطلوب شبیه به دنیای واقعی با سرنوشت گذرا و موقتی خویش است».
علاوه بر رئالیسم، رویکرد دیگر یعنی «نشانهشناسی» بر تفاوت تأکید دارد که عامل تعیینکنندهای در فرآیند دلالتگری عکاسی است. همانگونه که «امبرتو اکو» و ویکتور برگین معتقدند: «اگر به تفاوت میان عکس و شیئی بازنماییشده توجه کنیم، میتوانیم رهاورد عکاسی را برای بیننده برجسته سازیم.» در حقیقت زمانی که رئالیسم بر این باور است که دال (عکس) با مدلول (واقعیت) یکی است، نشانهشناسی با تفاوت میان این دو آغاز میشود.
میتوان گفت در رئالیسم، عکس به مثابهی دال در مصداق به مثابه مدلول ناپدید شده و ما تنها موضوع اصلی را میبینیم. از اینرو رئالیستها اغلب نشانهشناسی را بهعنوان یک مداخلهی ملالآور و پیچیدهی غیرضروری در عکاسی میشناسند.
نظریهی رئالیسم نشان میدهد، چگونه مردم به عکاسی و شباهت آن با واقعیت میاندیشند؛ نظریهای که آندره بازن در باب رئالیسم مطرح کرد: «نمود ظاهر» در ذات چیزی نیست جز «شبهرئالیسم» و بنابراین برای یک رئالیسم تمامعیار که در واقع «اهمیت را به جهان» میدهد، کافی نیستند.
با توجه موضوعات مطرحشده، نویسنده نتیجه میگیرد که رئالیسم در نسبت میان رمزگان دریافت و بینایی انسان به شباهت برتری میدهد و نشانهشناسی توجه خود را به کارکرد متفاوت در همهی آن رمزگانها جلب میکند و بر تفاوت میان آنچه در یک تصویر میبینیم و موضوع در جهان خارج تأکید دارد.
از منظر رئالیسم، یک حسِ بیواسطه در صحنه وجود دارد؛ اما از منظر نشانهشناسی، به یاری رمزگانهای ادراک حسی در قوهی بینایی انسان و نیز در پرتو رمزگانهای شناسای موجود در فرهنگی خاص، این ساختار بیواسطه شکل میگیرد؛ همانگونه که اکو اشاره میکند «قوهی بینایی انسان، از پیش در امر ادراک رمزگذاری شده است.»
این حسِ حضور در صحنه که رئالیسم به آن قائل است از یکسانسازی با دوربین برخاسته است. آنچه عکاس انجام داده، برای نشاندادن واقعیت به ما نیست؛ بلکه سازماندادن عناصر در صحنه در قالب یک عرصهی بلاغی و حس حضور ما در آنجاست. هیچ نظم و سامانی برای خوانش رمزگانهای تصاویر بصری وجود ندارد. در تصاویر رمزگانهای گوناگون در آنِ واحد و به طور همزمان ادراک میشوند؛ در حالیکه در زبان، آنها با گذشت زمان آشکار میشوند.
قسمتهای قبل از خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی را اینجا دنبال کنید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | شرح واژهها و اصطلاحات کلیدی تاریخ و نظریۀ عکاسی تا امروز