خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی | اصطلاحات کلیدی تاریخ و نظریهی عکاسی تا به امروز
قسمت نهم
دیوید بِیت، ترجمهی محمدرضا رئیسی و مارال زیاری
حرفهنویسنده، تهران، ۱۳۹۵
مجله هنرهای تجسمی آوام تلخیص: نیلوفر تقیپور
معنای صریح ــ دالهای بصری/ معنای ضمنی ــ مدلول فرهنگی
در مطالعهی بلاغت، برابرنهاد[۱] یا همان آنتیتز (تضاد) یکی از اشکال متداول استدلال است. عموماً امری را با امری دیگری مقایسه میکنند. برای مثال در تبلیغات، سازندگان تصاویر علاقه دارند که میان جدید و قدیم مقایسه ایجاد کنند (یعنی برابرنهادی دربارهی قدمت). شکل خاصی از بلاغت است. کتابی که پس از مرگ «رولان بارت» انتشار یافت نشان میدهد او چگونه ایدهی بیطرفی را مورد بررسی قرار میدهد؛ فهم اینکه چگونه یک ابزار بلاغی همچون برابرنهاد در یک تصویر در رمزگانهای عکاسی عمل میکند، ما را در درک اینکه چگونه معانی استخراج شدهاند یاری میدهد. بارت، نتیجه را اینگونه تلقی میکند که در بحث رئالیسم، ما اعتبار را فراموش میکنیم؛ در واقع همواره به یاری دیگر متنها زبان یا اسناد منتقل میشوند. یک عکس در جایی که رئالیسم یا واقعگرایی با واقعیت تفاوت دارد، معنا را انتقال میدهد.
واقعگرایی و واقعیت/ پساساختارگرایی
واقعیت آن است که به باور ما وجود دارد؛ در حالیکه واقعگرایی شیوهای از بازنمایی است که واقعیت را پشتیبانی میکند. هر عکس معمولاً با پیش فرضهای موجود و دانش پیرامون جهان به محک گذاشته میشود. خوانش هر تصویر، مستلزم آن است که تصویر تا چه اندازه باورکردنی است. اینکه یک عکس تا چه اندازه با دریافتهای از پیش موجود واقعیت مطابقت دارد، تا حدی مربوط به این است که آن عکس تا چه اندازه با باورهای از پیش موجود واقعیت پیوند دارد.
عکسها در حین دریافت به محک این باورها گذاشته میشوند. بیشک عکاسها اغلب برای آنکه بتوانند عکاسی کنند باید خود را صاحب یک دیدگاه خاص و جایگاه ممتاز بدانند. یکی از خصوصیات شگفتانگیز عکاسی این است که بینندگان احساس کنند، در آن موقعیت ممتاز و آن دیدگاه، سهیم هستند. این نکته را میتوان یکی از ارزشهای ایدئولوژیکی اصلی عکاسی دانست؛ یعنی حس صداقتی که ادعا دارد و سازماندهی میکند. آنچه فرد واقعگرا بهعنوان واقعیت بدیهی میپندارد، به گمانِ نشانهشناسان به واسطهی گفتمان عکاسی و با رمزگانها ساخته شده است. نشانهشناسی بصری برخلاف عقیدهی برخی، وجود «واقعیت» را رد نمیکند؛ بلکه دربارهی اینکه چگونه نشانههای گرافیکی روی تکهای کاغذ بر «واقعیت» دلالت دارند، بحث میکند.
«ژاک لاکان»[۲]، روانکاو فرانسوی، به یاری مطالعات بلاغی در زبانشناسی، استعاره و کنایه را بهعنوان مهمترین شاخصهی علم بلاغت برگزید؛ زیرا آنها توضیحی برای «لغزش»های زبانی هستند که در زندگی روزمره، روی میدهند و نیز در سازوکار رؤیا، از جمله خیالپردازیها و حرکات سینمایی، پدید میآیند. نویسنده معتقد است که ما زبان را به کار میگیریم، اما زبان هم ما را به کار میگیرد. ما هرگز زبان یا همهی دلالتهای آن را تحت کنترل نداریم و در حیطهی عکاسی، که عموماً از صراحت کمتری نسبت به زبان برخوردار است، معنایی غیرعمدانه و ناخواسته روی میدهد. پساساختارگرایی بهطور کلی به این جنبه از بیمعنایی و انگیزهی انسانی در عرصهی نگریستن، تمایل دارد. (معانی ثابت نیستند؛ بلکه بر حسب زمینهشان چندمعنا و متغیر و احتمالیاند.)
پی نوشت:
قسمتهای قبل از خلاصه کتاب مفاهیم عکاسی را اینجا دنبال کنید: