سحر افتخارزاده؛ تندیس: تصویر درختان و خیابان بر صفحهای صیقلی منعکس میشود. بخشی از خیابان و درختان دو طرف آن در این آینه بزرگ تکرار میشود.
عابرین در هنگام گذر از کنار این صفحه در حالی که بخشی از منظره پارک نیاوران را از دست دادهاند، تصاویری مخدوش و گاهی تازه و جالب، از خود و فضای در هم ریخته پشت سرشان میبینند و از کنار آن رد میشوند. شاید هم کسی اندکی صبر کند و غلظت رژ لب یا یقه پیراهنش را در آن چک کند. در جای جای این صفحه طرحی برگ مانند، برشکاری شده که اگر دقت نکنیم بههیچ وجه دیده نمیشود. این چیست و اینجا چه کار میکند؟! مجسمههای شهری با شهر و شهروندان چه میکنند؟ یا قرار است چه کنند؟ عوامل انسانی تا چه اندازه در طراحی و نصب آنها اولویت دارد؟ آیا تاثیرشان زیبایی شناسانه است؟ برای هویت بخشی به مکانی خاص طراحی شدهاند؟ پیام یا مفهومی در خود مستتر دارند؟
پیام یک صفحه صیقلی که بخشی از پیاده روی کنار پارک نیاوران را از فضای داخل پارک جدا کرده چیست؟ از طرف خیابان که به این سطح نگاه میکنیم بازتاب نامشخص درختان و خیابان، این صفحه را نامرئی میکند. این بازتاب طرحهای درهم پیچیده جذابی ایجاد میکند و به لحاظ بصری رهگذران، اتفاق تازهای را تجربه میکنند. مجسمههای اینچنینی میتوانند به عنوان عاملی برای گسترش فضا، سبک کردن آن و یا تعریف فضاهای تازه، به کار آیند. اینگونه احجام به خاطر جنس بازتابی خود قابلیت های تازه ای به محیط اطراف اضافه میکنند.
قابلیتهایی بصری ، مفهومی، فضایی… انگار در عین حضور، خود را از محیط غایب میکنند چرا که پذیرای محیط هستند. آنجا قرار گرفتهاند اما نه تنها چیزی به محیط اطراف خود و کاربری های از پیش موجود تحمیل نمیکنند بلکه امکانی تازه هم به وجود میآورند. چراکه با آشنایی زدایی از کاربریهای معمول، وقفهای در عادت ایجاد کرده و آن شهروند هر روزه را تبدیل به یک “مخاطب” میکنند، مخاطبی که با حضور خود به اثر معنای تازه میبخشد. پس چنین مجسمهای از یک جسم سلب به حضوری پویا مبدل شده که به محیط اطراف خود در هر ثانیه از حضورش تازگی میبخشد چرا که محیط با گذر زمان بهطور دایم در حال تغییر است.
اما آیا این صفحه صیقلی نیز به همین صورت پذیرا و همخوان با محیط خود است! صفحهای که وزن خود را بر تنه هفت درخت حاشیه پارک نیاوران تحمیل کرده، مانع دید شهروندان شده، سازه پشت آن بههیچ وجه برای آن طراحی نشده که در معرض دیده شدن باشد و در نهایت نه تنها با هویت پارک همخوان نیست و هویت تازهای هم نمیسازد بلکه با ایجاد تصویری معوج از آدمها هویتشان را هر روز در هم میشکند! -چنین “چیزی” چه تاثیری بر محیط اطراف خود دارد! جز آنکه با یک جداسازیِ فکر نشده، سیستم ارتباطی و گردشی بین بخشی از پارک و پاده رو را مخدوش کرده و در نتیجه احساس سردرگمی و ناامنی ایجاد کند!
برخورد با چنین مواردی در شهر، تنها میتواند یادآور فضای مغشوش و مشوش زیباسازی شهری ما باشد. اینکه چه کسی تصمیم میگیرد که چنین سازهای در این مکان نصب شود، آن هم با بستهای فلزی بر تنه درختان پیرِ پارک، سوالی است که باید در مورد نصب بسیاری احجام ناهماهنگ با بستر طرح، در این شهر پرسید!