طبیعت مبهم انتزاع | یادداشتی بر نمایشگاه محمود محمودی
گالری ماه
مجله هنرهای تجسمی آوام: به قلم نویسنده مخاطب فرانک فریدونی
برای اینکه یک رویا توسعه یابد و شکل و هیئت خاصی بگیرد، باید مادهی اولیهی خود را بیابد؛ مادهای با ویژگیهایِ خاص، قانونِ خاص و بوطیقایِ ویژهی خود تا سپس، طبیعت، با بازتابهایِ پرتلألوِ خود، از این ماده، قصری از رویا برافراشته سازد و تصاویر، گویایِ حوادث و ماجراهایِ زندگی هنرمند شوند… .«گاستون باشلار»
شناخت هر انسانی از هنر به تعریف او از هستی باز میگردد. در صورت پذیرش این سخن، هنر نوعی شناخت است که انسان به واسطهی آن دربارهی خود و جهان پیرامون خویش به آگاهیهای درونی دست مییابد. این شناخت و معرفت به صورتهای گوناگون در هنرمند منعکس شده و در آثار او تجلی مییابد.
محمود محمودی این نگرش طبیعی به جهان و طبیعت را در فرمهای بنیادینی ظاهر ساخته که در دیدگاه او نقطهی آغاز انسان و جهان در طبیعت چیزهاست. نقوش ریاضیگونه در آثار او بنیان ناپیدایی را میسازند که بر مبنای آن، کل اثر شکل میگیرد. فرمها مجادلهای با مضمون خود ندارند؛ در پی پیشی گرفتن از یکدیگر نیستند و در فرایندی پیچیده و درهمتنیده عالمی را میآفرینند که خود هنرمند نیز در جریانی غیر قابل تفکیک به آن تعلق دارد.
محمودی در این آثار محدودیتهای مدیوم نقاشی را به مرزهای وسیعتری گسترانیده که پیشانگارههای مخاطب از ابزار و رنگ و فرم در نقاشی را واژگون و به قلمروهای فراتری سوق میدهد.
تجربه و مهارتهای فنی هنرمند در بهکار بردن مواد خاص و طبیعی مانند کاغذ، چوب، مو و خاک و مهارتهای تکنیکی در سوزاندن، چسباندن، خط انداختن و پارهکردن، کیفیتهای لمسی بصری و امکان بافتهای اتفاقی در کمپوزسیونی ارگانیک را فراهم آورده است.
ریتم آثار محمودی در فرایند تکرار و توالی لایهها مرحله به مرحله حقیقت مواد را دگرگون میکند؛ آنها را به تباهی میکشاند تا در واقعیتی شگرف به فعلیت برساند.
روندِ نگاه محمودی به جهان، در پی مطالعهی جوهرههاست. نوعی نگرشِ طبیعی به جهان، که گویی هنوز «تفکر» به عنوانِ حضوری سلب نشدنی و لاینفک بر آن چیره نشده است. راهی که او در پی کشفِ حوزهی واقعیت میپیماید، برای دستیابی به یک تماسِ مستقیم و ابتدایی با جهان است. ملاقاتِ مستقیم با خود موضوع. منتزع از نسب و اضافات.