نمایش اضمحلال / اضمحلال نمایش
نگاهی به خطوط منقطع و ممتد «محمدرضا میرزایی»
نگارخانهی «طراحان آزاد»
مجله هنرهای تجسمی آوام: به قلم سحر افتخارزاده
«محمدرضا میرزایی» در نمایش «خطوط منقطعـخطوط ممتد» نگاه انتقادی خود به وضعیت حضور زن در جامعه (بهطورکلی) و در حوزهی ورزش (بهعنوان مثالی جزئی از این کلیت) را در قالب یک مجموعهطراحی ـــ حدوداً سی تابلو ـــ به تصویر درآورده است.
تابلوها با مدادرنگی روی مقوا و در دو اندازهی متوسط و بزرگ کار شدهاند. دستمایهی شکلگیری تصاویر، عکسهایی از زنان ورزشکار در حین اجرای حرکات ورزشی با ـــ در اغلب موارد ـــ بهصورت نشسته و ایستاده، در عکسهای یادمانی مسابقات گروهی با لباس ورزشیِ تیمهای رشتههای مختلف ورزشی است؛ در این آثار استفاده از خطوط منقطع، با تنالیتهی رنگی محدود برای نمایش تیرگی و روشنی، تصویر را در سطح اول برخورد، به سطوح رنگی مجزا و بعد با نگاه نزدیکتر به خطپارههایی مجزا تبدیل میکند. این نوع برخورد با تصویر عکاسانه، آن را در معرض اضمحلال قرار میدهد.
تصویر بانوان ورزشکارِ این هنرمند در آستانهی تعرض و انحلال است. هنرمند، این انحلالِ نمادین را با تبدیل عکسِ فیگورهایی با هویت حقیقی، به سطح فروکاسته و با خطپارههایی کمجان و کممایه انجام پذیرفته است؛ با این روش، عمق واقعنمای تصویر عکاسانه از بین رفته، شخصیت اشخاص حقیقی درون عکس همگی همارز شده و به دو یا سه تنالیته تقلیل یافته که بدون وسواسِ بازنمایانه، با فشار یکسان و مونوتونِ مداد اجرا شده است.
این تمهیدات ـــ که در اغلب آثار، کفهی استتیک کار را سبک کرده است ـــ اتفاقِ در حال رخداد و مورد هشدار هنرمند را بهخوبی تجسد میبخشد و در جهت ازریختانداختن یک واقعیت مستند بهکار میآید؛ اما درعینحال موضوع مورد بحث ـــ که محدودیتهای نوشته و نانوشتهی اجتماعی و بهخصوص محدودیت در ورزش بانوان است ـــ را در همان حیطهی عام تفکیک و نابرابری جنسیتی منجمد میسازد؛ زنان بهتصویردرآمده در همهی تابلوها، فقط از آنجا که زن هستند، حضور دارند. شخصیت، به جنسیت، فروکاسته شده و اثر، خود گرفتار امری است که به آن معترض است.
محمدرضا میرزایی، در آثاری موفق ظاهر شده که به خطوط منقطعِ خود اجازهی انجماد و اختفای فیگورها را نداده است؛ جایی که او فیگور را رها کرده تا از این خطوط ـــ که شاید بتوان گفت در گزارهی خود کمی بیش از نیاز، در موردشان توضیح داده است ـــ فراتر روند. در این مجموعه، هنرمند توانسته با واردکردن حرکت به کادر و نیز استفاده از فضای منفی برای ایجاد پویایی در کادر و همچنین تمرکز بر یک کاراکتر به نتیجهی بهتری دست یابد؛ این آثار به لحاظ تولید معنا نیز به دلیل ایجاد تقابل میان اضمحلال تصویر و تلاشِ تصویر برای محونشدن موفقترند.
اگرچه هنر معاصر، به سوی کاستن از اهمیت تکنیک و نحیفساختن بدنِ اثر حرکت کرده است، اما بهطور مثال در همین مجموعه، تعدد آثار در روند تولید خود شاهدی بر آن است که هنوز اسکلت هنر، نیاز به لایهای از گوشت و پوست دارد و هرجا که تعادل میان مفهوم و بدنهی اثر برقرارمیشود، اتفاق بهتری میافتد.
براین اساس آثار میرزایی در اغلب موارد گوشت ندارند؛ سرهایی بیتن هستند که حرفشان را با مکث و تعارف مطرح میسازند؛ چنانکه در گزاره نیز خود میگوید: «… عبور از چنان خطوطی حتا دستبهعصا شجاعت میخواهد…»
دیگر آنکه «منِ» هنرمند در این مجموعه غایب است؛ او کنش طراحانه را با عملی مکانیکی و تکرارشونده، مثل یک دستگاه خودکار برنامهریزیشده، تعویض کرده، و در اغلب موارد، تنها به تفکیک سطوح یک تصویرِ ازپیشموجود و ترجمهی آن به زبان صفر و یکِ خطـفاصله بسنده کرده ؛ مگر در مواردی که تصویر را از انفعال درآورده و از امکانات خطوط در جهت تزریق پویایی به کادر بهره گرفته است. غیر از این موارد، او تنها راویِ ماجرایی است که اتفاقاً اینروزها کم نمیشنویم و خود نیز در روایت، آنقدر قصه را تکرار میکند که حساسیت مخاطب را دوچندان کمتر میسازد.
نقدهای قبل به همین قلم را اینجا بخوانید:
فرارفتن از وضعیت تنانه در آثار سعیده حاتمی
معمای مکعب غولپیکر در چیدمان محیطی کریم الهخانی
چرخهی تولید مزخرف در گالری هاگ
نگاهی به اثر مهدی شیری در گالری پروژههای آران
پرونده نقد نمایشگاههای سال ۹۷ به قلم سحر افتخارزاده