جای خالی اسطوره های میانجی در گالری ثالث
نگاهی به مجموعهی پریان تاها حامد در گالری ثالث
مجله هنرهای تجسمی آوام: به قلم سحر افتخارزاده
یکی از ابتداییترین شیوههای بازیابی گذشته در هنر، ایجاد فضای نوستالژیک و حسرتآلود است. اما تاها حامد در “پریان” (مجموعهی نقاشی، طراحی و ترکیب چاپسیلک و نقاشی) نه تنها به دنبال بازسازی یک فضای آرمانی از گذشته نیست بلکه حتا با ایجاد تقابل بین تصاویری برآمده از زمینههای مختلف، وضعیتی پارودیک پدیدآوردهاست. کنارهم نشینی این تکهها بازیگوشانه است و موقعیتی انتقادی فراهممیآورد نه آنکه بیننده را درگیر یادآوریهای تسلیبخش کند.
حامد که در گزارهی خود، امکانات هنرمعاصر را رو به پایان اعلام میکند، دوباره نقاشی را به میدان میاورد، البته نه در معنای مدرن آن، که بعنوان تصویر مبتنی بر متن مکتوب، چنانکه در سنت تصویری ایرانی هست. طراحیها بعنوان پیشطرحی برای نقاشی ارائه شده و کلاژها نیز، اگرچه با چاپ سیلک تولیدشدهاند اما در نهایت بر بوم نقاشی مینشینند و با نقاشی تکمیلمیشوند. فقدان دیگری که حامد احساسکرده -که میتوانست منجر به تولید غمغربت و حسرت نسبت بهگذشته شود- جای خالی میانجیهایی است که در گذشتهای دور از دسترس و گسسته از حال، زمین را به آسمان وصل میکردهاند و امروز دیگر حاضر نیستند. او این میانجیها را پریان مینامد. پری در فارسی به معنای فرشته نیست که در مقابل Angle قراربگیرد. پری حاوی وجهی سحرگون و اهریمنی نیز هست. پریان وجوه خیر و شر دارند و همچون فرشتگان صرفاً میانجی خیر نیستند. پس بازیگوشی حامد با عنوان مجموعه شروعشدهاست.
در گزارهی مجموعه، حامد با انتخاب عبارت ابژه برای عناصر تصویری سنت گذشته، موضع بیرونی خود نسبت به این عناصر را روشن میکند. او برای این عناصر تصویری مثلاً از صورت یا هر عبارت دیگری که برآمده از زمینهی تفکر مثالیِ برسازندهی این تصاویر باشد بهره نمیگیرد بلکه آنها را تبدیل به شیئی قابل تحلیل کرده و بعنوان عنصری برای مطالعه در ترکیببندی خود مینشاند. حالآنکه گذشته دراینجا تاریخی و در عرض معنا نمییابد بلکه امری است که در نسبتی طولی/ بالایی-پایینی تعریف میشود یعنی در میزان فاصله با امر قدیم.
در نقاشیها، حامد درعینحال که تعلق خاطری به گذشتهی مفقود دارد آن را با شیطنت و طنازی بازیابی کرده. بیابان خالی و افق باز در این آثار حامل غیاب و فقدانی حسرتبار است و نیز بیزمانی و نامکانی اولیه را نمایندگی میکند. کاراکترها از زمینهی خود جداشده و در برهوتی تاریک رهاشدهاند و در چنین وضعیت تکافتادهای معنای مکتوب خود را از کف دادهاند. بیقاعدگی ترکیببندی در نقاشیها و طراحیها تصویر را از نگاه تثبیتکنندهی بیننده درمیبرد. بیننده برای مستقرکردن تصویر در کلیشههای سنتی تناسب، دچار مشکل میشود. همین عدم تطابق میان آنچه دیدهمیشود با آنچه احتمالاً بازنماییشده و برای بیینده آشنا است در خود فیگورها نیز اتفاق میافتد. زیبارویانِ نوازنده یا انگشتبهدهان، فرشتگان خرامان با ژستهای کلاسیک و بدنهای متناسب، شکوه نقاشی فاخر اسطورهای همه دچار اعوجاج شده، و فرمی تولیدکرده که توان کشیدن بار محتوا را ندارد. مثل عروسی میماند که در پایان جشن، سرخاب و سفیدابش بههم ماسیدهباشد.
اما موفقترین آثار مجموعهی پریان، کلاژهای چاپ و نقاشی است. اینجا اتفاقی که باید برای احضار گذشته بیفتد بخوبی به بارنشسته. روایت در اینجا چندلایه و از زاویه دید شخصی نقاش تصویرشده و مرزهای دلالت معنایی در آن مخدوش است. دراینجا برخلاف نقاشیها و طراحیها که حامل بداهگیِ لحظهی تولید هستند، هر تابلو نتیجهی ساختن –به معنای بازنگری و جابجایی و پرداخت مجدد- است و توانایی هنرمند در بکاربستن مبانی را ازجمله در ترکیببندیها نمایانمیکند. فشردهسازی پارههای مختلف از زمینههای سبکی و تاریخی گوناگون و درهمآمیختن آنها بر یک سطح واحد وضعیتی بحرانی برای معناسازی ایجادمیکند. و این انباشتهشدن معنا با نمایش لحظهای پیش یا پس از نقطهی اوج روایت ایجادمیشود.
البته میتوانگفت مجموعهی پریان با اکتفا به سطح نقاشی خود را محدودکرده و از امکانات هنر معاصر بی بهره ماندهاست. جای ویدیو در این مجموعه خالی است (با توجه به این که تاها حامد دراینزمینه و درارتباطبا همین مجموعه دست به تجربههایی زدهاست). البته همچنان جسارت حامد در ارائهی نگاهی متفاوت با کارهای گذشتهی خودش دیدهمیشود و براساس همین جسارت در کار تجربی است که انتظارمیرفت ورود حامد به مدیومهای تازه را شاهد باشیم.
نقدهای پیشین به همین قلم را اینجا بخوانید:
نمایش اضمحلال / اضمحلال نمایش | نگاهی به آثار محمدرضا میرزایی
فرارفتن از وضعیت تنانه در آثار سعیده حاتمی
معمای مکعب غولپیکر در چیدمان محیطی کریم الهخانی
چرخهی تولید مزخرف در گالری هاگ