ریشه در خویش | نقدی بر نمایشگاه آثار هادی شعبانی
گالری فریا اسپیناس
مجله هنرهای تجسمی آوام: به قلم سارا اوسطی
در زیباییشناسیِ سنتی ژاپن مفهومی وجود دارد به نام «وابی سابی». این واژه برای زیباییِ آثاری استفاده میشود که تمایل به طبیعی بودن و سادگی و بیپیرایگی دارند و از تفاخر و خودنمایی گریزاناند. “اندرو جونیپر” اشاره دارد که «برای این که بتوانیم چیزی را وابی سابی خطاب کنیم باید نوعی احساس و میل روحانی به همراه داشته باشد، در آن صورت است که میتوان گفت آن چیز وابی سابی است.» وابی سابی به مفاهیمی چون سادگی، سکوت، زیبایی و وقار در عین سادگی میپردازد و آن آرامشی که در گذر زمان به دست میآید را تداعی میکند.
هادی شعبانی هنرمند جوانی است که آینهی تمام نمای این مفاهیم در روح وی جاری گشته. او متولد سال ۱۳۶۱ و فارغالتحصیل رشتهی سینما از دانشگاه هنر، نقاش، عکاس، مجسمهساز و ورزشکار ایرانی است. او در گذشته یک پای خود را از دست داده و به گفتهی خودش در همان روزها و بر روی تخت بیمارستان نقاشی را آغاز کرده است. شاید در نظر عموم بیمارستان مکان مناسبی برای علاقهمند شدن به هنر و پرداختن به آن نباشد، اما برای شعبانیِ درونگرا و متفکر، فرصت مناسبی را فراهم آورد تا روزها و ساعتهای طولانی در جایی ثابت مانده و به مراقبه و جستجوهای درونی بپردازد، بیشتر تخیل کند و نتیجهی این مکاشفات را به صورت تولیدات هنری به منصهی ظهور برساند.
مکتب ذن نیز تأکید فراوانی بر تفکر لحظه به لحظه و ژرفنگری نسبت به ماهیت اشیاء دارد. ناظر بودن بر محیط اطراف، طبیعت، ذهن و دور کردن پریشانیها از آن، از ویژگیهای بارز مکتب ذن هستند که ردپای آن در آثار شعبانی دیده میشود.
هادی شعبانی بسیار به سفر پرداخته و طبیعت از علاقهمندیهای وی میباشد. در این نمایشگاه که تحت عنوان «ریشه در خویش» در گالری فریا اسپیناس تهران روز جمعه ۲۵ بهمنماه افتتاح شد، موضوع اصلی آثار «درخت» است. انتخاب شعبانی در ارتباط با موضوع درخت، از چند جنبه حائز اهمیت است. نخست آن که از دیدِ وی درخت واقعیتی در حال فراموشی است که پدیدهی مدرنیزاسیون کمر به نابودی آن بسته و ما به عنوان هنرمند، در قبال محیط اطراف و آگاهی بخشی به مخاطب مسئول هستیم. هادی شعبانی هنرمندی دغدغهمند است که بازتاب روحیهی صلحجو و طبیعت دوستِ او در آثارش پیداست و تلاش کرده تا تاثیرات متقابل ما بر درختان و بالعکس را در آثارش نمایان سازد.
دو آن که در برخی از این آثار، درختان با ریشههایی فراخ و عمیق ترسیم شدهاند و اگر درخت را استعارهای از انسان بدانیم، این مفهومی است که بسیاری از ما امروز درگیر آن هستیم. ریشههایی که عمیقا در خاکِ سرزمینی فرو رفتهاند و شاخههایی رها شده در باد.
نکتهی بعدی در ارتباط با موضوع درخت و برف، به تجربههای زیستهی هنرمند بازمیگردد که دورهای سخت و طولانی را در بیمارستان سپری کرده و مانند درختی در مقابل شرایط نامساعد جوی و سرمای زمستان تاب آورده و اکنون در آستانهی بهار زندگیاش از نو جوانه میزند. بنابراین همهی ما به مثابه درختانی هستیم که استقامت و پایمردی در برابر مشکلات، ریشههامان را عمیقتر خواهد کرد.
در این کارنما ۲۶ اثر با تکنیک خودکار و راپید سیاه بر بوم سپید کار شده است که در نگاه اول گویی نقاش شاعر شده و احوالات درونیاش را به شکل هایکوهای سیاه و سپیدی تصویر کرده است.
ابزار کار هنرمند بسیار ساده است؛ نقطه، خط و سطح. هادی شعبانی از این سه عنصر به بهترین نحو ممکن برای خلق مفاهیم پیچیده بهره جسته و زیباترین درختان را تصویر کرده است. عناصر غیر ضروری را از کارش حذف کرده و تنها چیزی که باقی مانده محتواست.
نقاشیهای هادی شعبانی تو را به یاد عکسهای عباس کیارستمی میاندازند، دیدی گسترده و وسیع، نگاهی که اهمیت زیادی برای فضای منفی قائل است و انبوهی از درخت و برف. مینیمالیسم به کار رفته در این آثار، روحی پیوند یافته با مفاهیم عرفانیِ شرق دور داشته و آرامش و سکون را تداعی میکنند. فلسفهای که در آن همه چیز ناب، ساده و آنگونه که هست، خالی از پیچیدگی توصیف میشود. زیبا، آرام و عمیق همچون روحِ هنرمند.
مطالب دیگر به همین قلم را اینجا بخوانید:
«تودگی» در کشاکش زیست معاصر انسان
پروندهی هنرمند؛ تخریبگر یا سازنده؟