چهل سال عمرم به خط شد | نگاهی به نستعلیق‌های استاد محمد شهبازی

چهل سال عمرم به خط شد | نگاهی به نمایشگاه نستعلیق‌های استاد محمد شهبازی
گالری جاوید
مجله هنرهای تجسمی آوام: به قلم نویسنده مخاطب حسین رضوی‌فرد


نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

جدال بین طرفداران هنر جدید و کلاسیک، پیشینه‌ای طولانی و تاریخی دارد. در قرن هفدهم نیکلا پوسَن[۱] زیبایی آرمانی خود در نقاشی را در طراحی‌های ساده و اقتباسی از تندیس‌های کلاسیک یونان جستجو می‌کرد و نقش‌های پرکار، عظیم و درهم‌تنیده با رنگِ روبَنس[۲] را بر نمی‌تابید؛ در قرن نوزدهم، جدال‌های اُوژن دُلاکرُوا[۳] و دومینیک اَنگر[۴] با همین محتوا، شکل برجسته‌تری به خود گرفت اما این بار عکس آن را شاهدیم؛ دُلاکروا که دو دهه جوان‌تر از اَنگر بود بر اولویت و برتری رنگ بر طرح پای فشرد و انگر که بر طراحی درست و دقیق -طرح‌واره‌های رنگینی که در آن دوره، هنر رسمی و نئوکلاسیک محسوب می‌شد- تأکید می‌کرد بر او خرده می‌گرفت.

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

سؤال این است که نزاع میان سبک‌ها چقدر هویت دارد و چه اندازه می‌توان اطمینان داشت که سبک جدید، برتر از سبک قدیم است یا برعکس، سبک قدیم، استحقاق احترام بیشتری نسبت به هنر جدید دارد؟  این موضوع از منظر ظرفیت‌های بصری هر سبک، قابل بحث است. وقتی پوسَن سبک روبنس را کنار گذاشت، جدای از تباین جهان‌بینی دو هنرمند که ریشه در وجه اندیشگانی فلاسفه هنردوست داشت، تصور بر این بود که ظرفیت‌های بصری سبک روبنس به غایت رسیده و ارزش هنری را باید در جای دیگری جستجو کرد؛ دویست سال بعد دُلاکروا به ظرفیت‌های نامکشوف سبک روبنس رجعت می‌کند و سبک رسمی را به چالش می‌کشد؛ طُرفه اینکه یک قرن بعد از دُلاکروا، پابلو پیکاسو[۵] سبک کوبیسم[۶] را بنیان می‌گذارد که از قضا ریشه در طراحی‌های دومینک انگر دارد؛ یعنی بخش مهمی از تحولات شگرفی که در نقاشی قرن بیستم رخ داد، ریشه در سبکی از نقاشی دارد که مدت آن صد سال قبل توسط  رمانتیست‌هایی چون دُلاکروا منقضی اعلام شد.

آثار خوشنویسی نستعلیق محمد شهبازی که در کسوت استادی این خط، مشق می‌کند حکایت از وفاداری و جستجوگری ایشان در خطه خط قدما خاصه شیوه میرعماد حسنی قزوینی دارد. استادان خوشنویس بطور عام میرعماد را در خط نستعلیق، قله‌ای رفیع‌تر از دیگر قله‌ها می‌دانند. دلیلش هم تا حدودی مشخص است؛ میرعماد در کنار جرح و تعدیل و پیرایش حروف و مفردات خط نستعلیق، تحولی در قالب چلیپا ایجاد نمود که به لحاظ رعایت اصول و تنوع و تعدد شگردها نسبت به پیشینیانش میرعلی و سلطان‌علی، مثال‌زدنی است. دیگر اینکه سبک میرعماد تا حدود دویست و پنجاه سال بر جامعه نستعلیق‌نویسان حاکم بود و رقیبی در این اثنا ظهور نکرد؛ این در حالی است که دوام سبک هیچکدام از استادان خوشنویس تا زمان حاضر، از چنین گستره زمانی برخوردار نبوده است. کشف و ابداع‌های دیداری میرعماد در چلیپا تا حدی است که غالب آثار بزرگ خلق شده در این قالب توسط استادان نستعلیق بعدی، ریشه در یافته‌های وی دارد. در این میان قطعا نوآوری‌ها و فرارَوی‌های فرمی چشم‌نوازی در قالب چلیپا توسط استادان معاصر رقم خورده است اما وقتی تعدد و تنوعش را روی هم می‌گذاریم باز هم میرعماد را همچون معلمی بالای سر خود حاضر می‌بینیم. ناگفته پیداست حساب قالب‌های سیاه‌مشق دوره قاجار و قطعه‌نویسی‌های ترکیبی دوره معاصر از این مبحث جداست.

سؤال قابل طرح دوم این است که تا چه حد می‌توان از نقل و تقلید پیرامون سبک قدما یا ادامه راه ایشان دفاع کرد؟ با مقدمه فوق از نقاشی غرب عملا درمی‌یابیم که نمی‌توان استدلال نمود تمامی ظرفیت‌های فلان سبک قدیمی کشف شده‌اند و تقلید از آن دارای ارزش و اعتبار هنری نیست بلکه شایسته است همین سؤال را با یک سؤال دیگر (از استادی خوشنویس که سبکی از استادان ارشد معاصر را دنبال می‌کند) پاسخ داد؛ اینکه خوشنویس معاصر چه ظرفیتی را می‌تواند به سبک جدید اضافه نماید؟ بنابراین تحلیل، می‌توان در صحت اصالت چنین سؤالاتی تردید نمود؛ به عبارتی نقل و تقلید از سبک قدیم یا جدید هیچکدام مزیت، میزان و مبنای غنای بصری آثار هنری خوشنویسی محسوب نمی‌شوند. با این توصیف سؤال محوری‌تر این خواهد بود که هنرمند خوشنویس صرف‌نظر از بحث نقل و تقلید از سبک خوشنویسی معاصر یا سبک قدما که امری ذوقی و اختیاری است، چه اُبژه‌ای[۷] را به سبک مادر، علاوه کرده است؟ این اُبژه می‌تواند نوآوری در فرم‌های موجود حروف و مفردات یا نوآوری در قالب‌های موجود یا اضافه کردن فرم یا قالبی جدید یا شگردی نو در یک خط باشد.

در نمایشگاه استاد شهبازی، ۳۵ اثر با دانگ‌های کتابت، چلیپا و مشقی ارائه شده است؛ همان دانگ‌های مورد اقبال خوشنویسان پیرو سبک میرعماد؛ گو اینکه این شیوه از خط نستعلیق با توجه به نزاکت قوّت و ضعف در اتصالات، در دانگ‌های بالا خوش نمی‌نشیند. در این باب و اینکه آیا می‌توان بر سبک اکبر استادان -میرعماد- نیز حاشیه زد و به اصلاح آن کوشید یا خیر؟ می‌توان در مجالی دیگر دادِ سخن داد. آنچه در نگاه اجمالی به آثار این نمایشگاه دریافت می‌شود قوّت قلم، صاف‌نویسی و هماهنگی بین اجزای آثار است. سوره حمدی که محمد شهبازی از میرعماد نقل نموده است یکی از نمونه‌های کم‌نظیر و نادر نقل در دوره معاصر محسوب می‌شود؛ در این اثر که در ادامه می‌آید چند تفاوت اندک در مقایسه با سوره حمد میرعماد دیده می‌شود: زاویه شیب سرکش‌ها نسبت به خط زمینه بیشتر شده و به شیب سرکش‌های میرزا غلامرضا نزدیک شده است؛ دو بخش مفرد (هد) در اهدنا الصراط… به هم متصل شده‌اند؛ نقطه روی حرف (غ) در المغضوب حذف شده است و اندازه برخی نقطه‌ها از جمله دو نقطه زیر (علیهم) بزرگ‌تر شده‌اند؛ بزرگ‌تر شدن اتصال حرف (ض) به (و) در المغضوب نیز آشکار است.

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

در واقع این نقل، باندازه یک (نقطه) از اثر میرعماد فاصله گرفته است! اگر چه چنین تغییری، در نقل‌های درخشان تاریخی از آثار میرعماد کمتر مرسوم است اما نمونه‌ای از این فرارَوی را در نقل میرزا غلامرضا از میرعماد در کتابت مناجات حضرت امیر(ع) شاهد هستیم. «میرزا غلامرضا در پنجاه و شش سطر مناجات حضرت امیر فارغ از تفاوت فرم مفردات دو خوشنویس، از حیث ترکیب‌بندی (صفحات، قطعات، سطربندی و اندازه قلم) دقیقاً از میرعماد تقلید کرده است؛ جز اینکه در برخی سطرها، موقعیت حروف انتهایی سطرها را کمی بالاتر اجرا کرده است؛ تنها تغییر قابل توجهی که میرزا در ترکیب‌بندی میرعماد اعمال نموده، در یک سطر است که در تصویر ذیل نمایش داده شده است.(میرزا حرف (ه) در کلمه الهی را به صورت (ه) دو چشم و (فی) را با یای معکوس اجرا کرده است)»[۸] با این پیش‌فرض، بدون داوری میان دو اثر ارزشمند سوره حمد، گمان می‌رود این تفاوت‌های اندک، نشان از تمایل محمد شهبازی به اعمال تغییرات در سبک میرعماد و نیل به شخصی‌سازی سبک یاد شده دارد که در جای خود مبارک و قابل تحسین است.

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

اگر فارغ از پختگی و ملاحت خط که حاصل دو دهه تجربه‌گرایی خوشنویس است دو اثر ذیل از محمد شهبازی را با تاریخ تحریر ۱۳۷۴‌(سبک معاصر) و ۱۳۹۸(سبک میرعماد) مشاهده و مقایسه نماییم یا فرض کنیم ایشان در بهترین شرایط، سبک استاد امیرخانی را در اوج می‌نوشتند احتمالا باز هم ترجیح می‌دادیم محمد شهبازی را در کسوت یکی از احیاگران سبک قدما ببینیم تا تالی‌تِلو استاد امیرخانی؛ چرایی این موضوع تا حدودی مشخص است؛ سبک شناسنامه‌دار و پُرهیبت استاد امیرخانی که اقتباسی آزاد از سبک قدما خاصه کلهر است، طی حدود نیم قرن اخیر در مصدر مدیریت خوشنویسی کشور قرار داشته است و ناخودآگاه جمعی مردم و زیبایی‌شناسی چند نسل را پرورش داده و به قدر کفایت مورد اقبال استادان خوشنویس قرار گرفته است؛ بدیهی است هر گونه رجعت هوشمندانه و بازنگری خردورزانه به سرچشمه‌ها، نوعی آشنایی‌زدایی مستحسن از نگاه زیبایی‌شناسانه معاصر است که می‌تواند به گسترش امکانات بصری خط نستعلیق خدمت نماید.

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

 رنگه‌نویسی‌های خوشنویس در نمایشگاه حاضر، بیش از دیگر آثار هنرنمایی می‌کنند؛ اجرای این رنگه‌نویسی‌ها با سبک میرعماد می‌تواند یکی از مصادیق گسترش امکانات بصری نستعلیق تلقی شود. گویی استاد شهبازی در این آثار، مرکب و رنگ را بر صفحه کاغذ، فرش کرده‌اند و این هنر فرّاشی که با رنگ‌مالی فاصله ماهوی دارد زمانی اتفاق می‌افتد که خوشنویس، درجاتی از کمال هنری را کسب کرده باشد.

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

اهمیت دادن به شکل و فرم حروف و ورود به حوزه تایپوگرافی با اثر ذیل که جزیی از اطلاعیه نمایشگاه است نیز تجربه‌ای است که در نوع خود، گذار از فرم‌های معهود قدما یا دست کم میرعماد تلقی می‌شود. تذهیب آثار که قاعدتا با هماهنگی خوشنویس صورت پذیرفته، تناسبی چشم‌نواز با فضای آثار دارد و با خوشنویسی‌ها هم‌افزایی تام دارد تا جایی که آثار این نمایشگاه را می‌توان در مرقع یا مجموعه‌ای نفیس گرد هم آورد و اثری یکه و درخور منتشر نمود.

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

از مجموع طرح موضوع فوق می‌توان به نتایج ذیل اکتفا نمود: ۱. به حاشیه رفتن یک سبک به معنای تمام شدن ظرفیت‌های بصری آن سبک نیست؛ این نظر حتی درباره خط تعلیق که در ظاهر منسوخ شده نیز صادق است. ۲. نزاع بر سر برتری سبک‌ها با توجه به تأثیراتی که سبک‌های آینده از سبک‌های قدیم یا جدید می‌پذیرند، در یک فرایند تاریخی برای آیندگان موضوعیتی ندارد. ۳. عدم وجود هیچ نوع چالشی بین سبک جدید و قدیم نیز به نظر می‌رسد هویت‌بخش و محرک و مولّد نیست به این معنی که لازم است ضمن احترام به صاحبان سبک‌های دیگر، یک حساسیت کیفی بر سبک مورد علاقه وجود داشته باشد تا خلاقیتی در سایه آن شکل گیرد. ۴. ملاک نهایی برای هنری تلقی کردن مجموعه‌ای از آثار کمال یافته، نوآوری و افزودن شگردی بر تجارب عینی پیشینیان است؛ کاری که استاد شهبازی با قمار عاشقانه بر سر بازگشت به سرچشمه‌های نستعلیق، قدمهای اول آن را برداشته و قابلیت‌های بصری آن را فراهم آورده است و امید می‌رود زمینه‌ساز سبکی تلفیقی و شخصی در سال‌های پیش رو شود؛ با آرزوی سلامتی و نیک‌بختی برای این استاد خوشنویس.

نقد نمایشگاه محمد شهبازی در گالری جاوید

پی‌نوشت:

[۱] Nicolas Poussin

[۲] Peter Paul Rubens

[۳] Eugène Delacroix

[۴] Jean Auguste Dominique Ingres

[۵] Pablo Picasso

[۶] Cubism

[۷] Object

[۸]  نقل از کتاب «روش‌شناسی نقد در خوشنویسی» ص ۱۴۳، تألیف نگارنده

نقدهای دیگر به همین قلم را اینجا بخوانید:

ترکیب خطوط و نت‌ها در نمایشگاه آثار بهمن پناهی

نمایش خلاقیت، در برشی از آثار استاد «صداقت جباری»

خوشنویسی در فضای منفی و نمایشگاه نقاشیخط شمس‌اله ساعدی

کتیبه‌های ذوق در ضیافت نستعلیق «بنفشه مصری‌پور»

گستره کویر در نمایشگاه آبرنگ‌های پارسا پاینده

نگاهی به کتاب آثار خوشنویسی میرزا غلامرضا اصفهانی و نمایشگاه آثار وی