تاثیر برخورد مستقیم دانشآموزان با آثار هنری، در آموزش و پرورش
مقالههایی از کتاب ۱۲ نظریهپرداز حوزۀ موزه در حال بازی | قسمت سوم
مجله هنرهای تجسمی آوام: ترجمهی آزاده حاج اسفندیاری
ماکسین گرین، فیلسوف، نویسنده، آموزگار و فعال اجتماعی آمریکایی است. نوشتهها و سخنرانیهای او طیف وسیعی از موضوعات مربوط به آموزش و تجربههای زیباییشناختی در آموزش را در برمیگیرد. گرین به نابرابریهای جامعه و نقش هنر در فراهمآوردن فرصتی برای دانشآموزان برای بهدستآوردن احساس توانمندسازی که با آن با نابرابریها مبارزه کند، توجه میکند. این چشمانداز برای مربیان موزهها ضروری است، زیرا این افراد که با دانشآموزان در محیط خارج از فضای مدرسه سروکار دارند، میبایست گزینههای بهتری را جایگزین سیستمهای آموزشی سنتی کنند. گرین که بیش از سیسال در انستیتوی مرکز لینکلن کار میکرد، با کمک آموزش و هنر، به اجرای تجربیات یادگیری و برنامههایی پرداخت که سبب تقویت مهارتهایی مانند تخیل، خلاقیت و نوآوری شدند. وی در مقالهی «هنر حضور: آموزش برای تجربههای زیباییشناختی» که در سال ۱۹۸۴ منتشر کرد به نکاتی اشاره دارد که در فلسفهی او در زمینهی هنر و آموزش نقش اساسی دارند.
گرین بر اهمیت برخورد مستقیم دانشآموزان با آثار هنری و نقش معلمان در تسهیل آن تجربیات تأکید میکند؛ وی همچنین در مورد اهمیت ارتباط دانشآموزان با اشکال مختلف هنر و نه فقط یک رشتهی خاص نیز نوشته است. گرین در کتاب هنر حضور، به چالش بهظاهر دائمی ارزشگذاری نقش هنر در آموزشوپرورش میپردازد و بر توانایی هنر در توانمندسازی دانشآموزان تأکید میکند؛ زیرا سبب فعالشدن آنها در زندگی، تحصیلات و همچنین در کل جامعهی مشارکتی میشود. او به تجربیاتی علاقهمند است که به نتایج غیرمنتظرهای منجر میشوند و به تغییر نقش مشاهدهی منفعل به مشارکت فعال کمک میکنند.
بحث در مورد ارجاعات ویژهی گرین، بدون توجه به اظهارات او کامل نمیشود؛ زمانی که میگفت هنر در زمان اتصال به تجربیات شخصی به بالاترین پتانسیل اهمیت و معنا در زندگی فرد میرسد. او به ما یادآوری میکند که تجربیات شخصی دانشآموزان بهترین مکان برای ورود آنها به پروسهی یادگیری است؛ بنابراین، در سیستم آموزشی امروز، آیا فرصتهایی را که گرین به آن اشاره میکند، پیدا میکنیم که باعث شود شخص ببیند و بشنود و احساس کند؟ موزهها همان مکانی هستند که میتوان با کمک آنها چنین فرصتهایی را فراهم کرد؛ اگرچه تمرکز گرین روی هنر است، اما توانمندسازی از طریق مشارکت فعال میتواند به موزههای علوم، تاریخ یا صنعت نیز گسترش یابد.
گرین همچنین هشدار میدهد که بیپردگیها و ابهامات احتمالی هنر، چیزی که ویرجینیا وولف آن را «شوک آگاهی» مینامد، سبب ناراحتی مربیان و سیاستگذاران و تلاش آنها برای ناچیزکردن نقش هنر در مدارس میشود. کارهایی که گرین انجام داد روشهایی بود برای ارتقاء تجربیات هنری دانشآموزان، به نحوی که بتوانند ناراحتی احتمالی ناشی از شوک آگاهی وولف را تحمل کنند.
او همزمان با کار در مدارس شهر نیویورک، کارگاههای آموزشی نیز برای معلمان و دانشآموزان برپا میکرد و مدرسان هنری و امکانات کارگاههای خود را به موزهها و سایر مؤسسات فرهنگی نیویورک میفرستاد. گرین با دادن آموزشهای تخصصی به معلمان و تبدیل آنها به اعضای همیشگی کارگاههای خود، تجربیات دستهاولی را در اختیار آنها میگذاشت و به این ترتیب معلمها تجربیات دستاولی را که به دست میآوردند، به تمرینهای روزانهی کلاسهای خود اضافه میکردند.
در یکی از کارگاههایی که در مرکز لینکلن برگزار شد، افراد تجربهی مثبت و معناداری داشتند؛ به این ترتیب که در طول کارگاه، آنها در گروههای کوچکی کار کردند تا براساس خاطرات کودکیِ خود برنامهی رقصی را طراحی و در پایان بهصورت گروهی اجرا کنند؛ این برنامه فرصتی را برای شرکتکنندگان فراهم کرد تا در کنار بهاشتراکگذاشتن تجربیات خود، با گذشتهی سایر اعضای گروه نیز آشنا شوند. مشارکت مخاطبان و کمک به آنها برای برقراری ارتباط شخصی، تنها بخشی از توانمندسازی دانشآموزان است که گرین خواستار آن بود. گرین از ما میخواهد که از مرزها، لبهها و قابهای هنری فراتر برویم. ما بهعنوان مربی میتوانیم این فراخوان را پذیرفته و نهتنها از مرزهای هنر فراتر رویم، بلکه با ارائهی تجربیاتی که دانشآموزان را توانمند میسازد، به دانشآموزان کمک کنیم که از خطکشیهایی که شرایط زندگی و جامعه برای آنها مشخص کرده فراتر روند.
پینوشت:
نویسنده: لورن اپل (LAUREN APPEL)
منبع: https://educate.bankstreet.edu/faculty-staff/9/
عنوان مطلب: ماکسین گرین: آموزش زیباییشناختی
قسمتهای قبلی این پرونده را در لینک زیر بخوانید: