گفتگوی جاوید رمضانی با کیانوش معتقدی، مترجم کتاب هنر ایران
کتاب «هنر ایران» نوشته رابرت مرداک اسمیت
مترجم: کیانوش معتقدی | انتشارات: خط و طرح
در خدمت دوست فرهیختهام، کیانوش معتقدی هستیم در رابطه با آخرین کتابی که ایشان به مخاطبین عرضه کردند به عنوان اولین اثر ترجمه تحت عنوان «هنر ایران» نوشتهی رابرت مرداک اسمیت. این کتاب، اولین کتابی است که در تاریخ به اسم «هنر ایران» نامگذاری شده و تا سالها از دورهی ویکتوریایی و در طی زمان به عنوان کاتالوگ و رفرنسی معتبر مورد استفادهی شرقشناسان و پژوهشگران قرار میگرفته. این کتاب از کیفیت چاپ، رنگ و تصاویر متنوعی برخوردار است. رابرت مرداک توانست در خلال سالهای ۱۸۶۴ تا ۱۸۸۸ حدود ۲۰۰۰ قطعه اثر نفیس از آثار هنری مانند فلز، منسوجات، سفال، کاشی، فرش، نقاشی، ساز و… جمعآوری نماید و در موزهی ویکتوریا آلبرت به نمایش بگذارد. این کتاب سوابق زیادی را در اختیار ما قرار میدهد تا بتوانیم تکنیکهای آن روز صنعتگران و هنرمندان ایرانی را در دوران قاجار بهتر بشناسیم.
–اولین بار در چه سالی و چه زمانی با نام مرداک اسمیت و کتابش آشنا شدید؟
اولین برخورد من با این کتاب در سال ۲۰۰۹ میلادی و در سفر اولم به هلند و حضورم در دانشگاه لایدن شکل گرفت. زمانیکه که در کتابخانهی دانشگاه لایدن مشغول جستجو و پژوهش بودم با کتابی به نام Persian art آشنا شدم.
درخواست دادم کتاب را برایم بیاورند و بعد دیدم کتاب، کاتالوگ قدیمی بود از رابرت مرداک اسمیت و پر از طرح ها و گراورهای مربوط به هنر دوره صفوی و قاجار.
در آن زمان از کتابدار اجازه گرفتم و از کتاب کپی برداشتم و در طول این سالها همیشه در کارهای پژوهشیام به سراغش میرفتم و استفاده میکردم. تا اینکه سال گذشته، بعد از حدود ۱۰ سال از آن اتفاق، فکر کردم که چرا این کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده و دیده نشده. در صورتی که این کتاب همیشه جزو منابع پژوهشی هنرهای ایرانی و اسلامی بوده. ار طرفی عاملی که باعث شد من به فکر ترجمهی این کتاب بیفتم، کتابی بود با همین نام نوشتهی خانم دکتر مایا کری که سال پیش جایزهی کتاب سال ایران را نیز برد. وقتی کتاب خانم دکتر کری را خواندم متوجه شدم که الگوی ایشان برای نوشتن کتابش، همان کتابی است که ۱۵۰ سال قبل در مورد مجموعه موزه ویکتوریا و آلبرت نگاشته شده. در جای جای این کتاب ارجاعاتی به همان کتاب رابرت اسمیت داده شده. پس اهمیت و ارزش آن کتاب در این زمان برای من دوچندان شد. تصمیم گرفتم کتاب را به فارسی ترجمه کنم و متعجب بودم از اینکه چرا در طول این ۱۵۰ سال هرگز چنین کتابی برای مخاطبان فارسی زبان ترجمه نشده.
پس از ترجمهی کتاب، شروع کردم به نوشتن مقدمه و در این میان به مقالات زیادی در رابطه با مرداک اسمیت برخوردم. اینکه چگونه درآن زمان آثار هنری از ایران و شرق راهی موزههای اروپا شده و روی دیدگاه و آثار هنری آنها تاثیر گذاشتهاند. از میان آن مقالات نیز تصمیم گرفتم دو مقاله را در پایان کتاب ترجمه و ضمیمه کنم.
به نظر من این مقالات در پایان کتاب، نقطهی تمایز کار شما نسبت به پژوهشگران دیگری است که معمولا کتابی را انتخاب کرده و عینا ترجمه میکنند بدون اینکه نتیجهگیری خاصی از پژوهش خود داشته باشند.
–شما با گذاشتن این مقالات در پایان کتاب، در واقع به یک نتیجهگیری نزدیک شدید، حالا از شما میخواهم نتیجهگیری خودتان را به زبانی ساده برای مخاطبین ما توضیح دهید.
نکتهی حائز اهمیت این است که کتاب مرداک اسمیت و تلاش او، بخشی از یک جریان است. با مطالعهی این کتاب ما متوجه میشویم که در قرن نوزدهم جریانی در شرق به وجود میآید که برای شناخت هنر و باستانشناسی ایران بسیار سرنوشت ساز است و آن جریان این است که افراد زیادی اعم از دیپلماتها، سفرا، بازرگانان و مستشاران غربی به خاورمیانه آمدند، و در کنار کار تخصصی خودشان، به فرهنگ و هنر سرزمینهای اسلامی علاقمند شدند و آثار و ابنیه ایران را مستند نگاری کردهاند. این توجه و دقت نظر برای من بسیار ارزشمند است که ما متقابلا آن را نداشتیم. ما نیز در آن دوران دانشجویان و سفرا را به اروپا فرستادیم ولی هیچگاه ندیدیم فردی دفترچهای برداشته و به طور مثال از معماری گوتیک بنویسد و یادداشت دربارهی فرهنگ و هنر کشورهای اروپایی منتشرکند. این تفاوت نگاه میان دو فرهنگ که بخصوص انگلیسیها پیشگام آن هستند نشان دهندهی یک جریان است و به نظر من نیاز به یک جریانشناسی تخصصی دارد تا متوجه شویم که اینها با چه هدفی به شرق آمدهاند. قطعا در کنار اهداف استعماری ، خدماتی نیز ارائه دادهاند مثلا آنچه که داشتیم از ادبیات و فرهنگ و هنر را برایمان طبقهبندی کردهاند.
در زمان ناصری که ایران در مسیر مدرنیته است ما احتمالا هیچگاه به این فکر نیفتادهایم که گذشتهی تاریخی خود را ثبت و ضبط کنیم، اما یک انگلیسی که شغلش تلگراف است با تشکیل یک تیم تصمیم میگیرد که آثار هنری ما را گردآوری و طبقه بندی کند.
در واقع اسمیت قطعهای کوچک از یک پازل است که نشان میدهد در قرن نوزدهم جهان غرب تصمیم میگیرد که چگونه از مسیرهای مختلفی بخصوص فرهنگ و هنر به شناسایی جهان شرق بپردازد.
این کتاب نشان میدهد که آن زمان برای اولین بار کلکسیونی از آثار هنری ایران در یک بخش مجزا از موزهای در انگلستان به نمایش در آمده. خود مرداک اسمیت شخصا به سراغ هنرمندان رفته و با آنها به گفتگو نشسته است. برای مثال ما به لطف این کتاب و نگارندهاش، مهمترین سند سفالگری ایران را داریم که در آن دوره مرداک به سراغ علیمحمد اصفهانی رفته و از او میخواهد که رمز و راز کاشی هفت رنگ و زرین فام را بنویسد و اکنون در موزهی ویکتورین آلبرت ما جعبهای از ابزار و لوازم علیمحمد اصفهانی به همراه دفترچهای از روش کار او داریم. در صورتی که ما در کشور خودمان هیچگاه این فنون را مستند نکرده بودیم.
اسمیت به عنوان اولین نفر، الگویی بوده برای پژوهشگران بعد از خودش که به شرق آمده بودند. به نظر من او از یک جهت یغماگر و از جهت دیگر فردی است که تاریخ هنر ما را منسجم و طبقهبندی کرده و خیلی از آثار ما را حفظ کرده است.
پس به این ترتیب مغز و ریشهی این فعالیت شما، استوار بر پیشنهاد یک رفتار فرهنگی و پژوهشی است که راه امثال مرداک را ادامه دهیم. مرداک اسمیتی که در آن زمان عشق بسیاری نسبت به فرهنگ و هنر ایرانی داشته تا جایی که به فرهنگ زمان قاجار بسنده نکرده و از برخی هنرمندان خواسته تا آثار دوران صفوی را بازسازی کنند.
–کدام قسمت از این متدولوژی پژوهش برای شما جالب توجه است و آیا شما به عنوان یک پژوهشگر ایرانی حاضرید این روش را ادامه دهید؟
اولین مسئله در این کتاب این است که شما در درجهی اول با یک سند تاریخی مواجه هستید. این سند امروز برای خیلیها میتواند مفید باشد. مثلا برای کسی که موزهدار است و اطلاعاتی دربارهی روش طبقهبندی و نحوهی ارائهی آثار در سده ۱۹م را میخواهد مطالعه کند. همین امروز برخی از نمایشگاههایی که در موزههایمان برگزار میشوند فاقد کاتالوگ هستند در صورتی که در سال ۱۸۷۶م برای یک نمایشگاه، موزهی ویکتوریا و آلبرت چنین کاتالوگ کاملی تهیه کرده. از طرفی برای افرادی که روی تاریخچه و تکنیکهای تولید انواع کاشی یا پارچهبافیهای ایرانی مطالعه میکنند جایجای این کتاب پر از ارجاعات و نکات مفید است. چون اسمیت مستقیما با هنرمندان در ارتباط بوده، و اطلاعات تکنیکی مهمی را ثبت و ضبط کرده. پس این یک سند بسیار کارآمد برای شناخت تکنیکهای هنر ایران نیز در دورهی قاجار به حساب میآید.
مسئلهی بعدی، اشاره به جریان نمایشگاههای بینالمللیای است که در قرن نوزدهم در موزههای اروپا برگزار میشده و اینکه چگونه آثار هنری ایرانی به موزهها و مجموعههای اروپا راه پیدا کردهاند. به نظر من مهمترین قسمت ماجرا این است که ما متوجه بشویم که این نگاه اوریانتالیستی از زمان مرداک اسمیت تاکنون ادامه دارد. در این کتاب ما در نقطهی شروع این نوع نگاه هستیم ولی این قصه هنوز ادامه دارد و کتاب این مسئله را به ما یادآوری میکند که حالا ما به عنوان یک ایرانی این تاریخ را از دیدگاه خودمان بنویسیم و روشی ایرانی را ارائه دهیم باتوجه به اینکه امروز دسترسی ما به اسناد بسیار زیاد است. صدها سند مانند این کتاب وجود دارد که از تجمیع اینها و با آگاهی امروز و با تکیه به فرهنگمان میتوانیم این بار ما روایتگر تاریخ هنرمان برای جهان باشیم.
صحبت از نمایشگاهای بین المللی کردید، نظم نمایشگاهی رفتاری کاملا سیاسی اجتماعی بوده با یک زیرساخت فکری درست و دقیق که در سطح بینالمللی شکل گرفت. اما نظم نمایشگاهی در آن زمان استوار بر یک اصل مناقشهبرانگیز قرار گرفت به نام اصل بازنمایی.
–آیا شما با این کار، اسیر اصل بازنمایی نشدهاید؟ شما در واقع دوباره بازنمایی کردهاید.
برای من در درجهی اول اهمیت آگاه کردن مخاطب امروز، بخصوص نسل دانشجویان و پژوهشگران است که بدانند در ۱۵۰ سال قبل چه نوع دیدگاهی وجود داشته و سندش را ببینند و بخوانند. قطعا بررسی روند ورود آثار هنر ایران به غرب و روشمندی در طبقه بندی و مطالعه هنرایران در دهههای بعدتر از این کتاب و ایده نظم نمایشگاهی، همه و همه با شناخت خاستگاه این نوع نگاه که در کتاب مرداک اسمیت جرقه اولیه آن خورده شده با مطالعات و بررسی بیشتر قابل درک و تحلیل است.
–و سخن آخر؟
این کتاب باعث شد که من با مجموعه مقالات مهمی در همین زمینه آشنا بشوم و قصد دارم تا در آینده روی ترجمه مجموعه مقالاتی کار کنم که دغدغهی بررسی ورود آثار هنری ایران به کلکسیونهای جهان را دارند و همینطور تاثیراتی که آثار هنری ایران روی هنر غرب گذاشته و در پایان از انتشارات خط و طرح که زحمت چاپ و نشر این کتاب را با چنین کیفیت خوبی بر عهده گرفتند تشکر میکنم.