جورج هین: فرا ساختنگرا
لورن اپل، Lauren Apple
مقالههایی از کتاب ۱۲ نظریهپرداز حوزه موزه در حال بازی | قسمت دهم و پایانی
مجله هنرهای تجسمی آوام: ترجمهی آزاده حاج اسفندیاری
جورج هین[۱] پروفسور کالج لسلی کمبریج در ماساچوست آمریکا فعالیت و تحقیقات زیادی در حوزه آموزش در موزه انجام داده است. هین در مبحث آموزش در موزه میگوید مردم همانطور که چیزی را یاد میگیرند یادگرفتن را نیز میآموزند. کارهایی که هین در حوزه آموزش در موزه انجام داده وی را در این حوزه تبدیل به یک سرمایه ارزشمند کرده است. او درروش آموزش ساختنگرا تلاشهای بسیاری کرد، روشی که در آن یادگیرنده باید خود به پدیدهها معنا دهد و روش، عمل و فعالیت خود را تبیین کند که شامل چهار مرحله است: بررسی و ارزشیابی، تصویب و گسترش، تفهیم و تشریح، جستجو و کاوش. سخنان وی تداعیکننده کار مربیان در مدارس، موزه و سایر فضاهای آموزشی است. هین بهشدت منتقد شیوه سنتی آموزش در موزه بود. او توانست نظریات بسیاری از متفکران در حوزه آموزش را در هم ادغام کند، زیرا او به چشماندازها، چالشها و خواستههای مربیان موزه توجه زیادی داشت.
هین به ما یادآوری میکند که انگیزه مؤلفه کلیدی در پروسه یادگیری است و به ما میگوید که یادگیری شامل زبان نیز میشود. وی همچنین توضیح میدهد که فرایند یادگیری بافتاری و وابسته به متن است، یک مفهوم کلیدی برای مربیان موزهها، درحالیکه هر موزه یک بافتار منحصربهفرد و خاص را برای یادگیری تعریف کرده است. وی خاطرنشان میکند که ما نمیتوانیم تنها به بافت موزه تکیه کنیم تا به یک تجربه یادگیری معنادار برسیم باید به خاطر داشته باشیم یادگیری یک پروسه کنشگر است که در آن یادگیرنده از یک ورودی استفاده میکند و دست به تولید معنا میزند.
معمولاً این پرسش مطرح میشود که آیا تأکید بر فرایند یادگیری است یا تولید معنا. در موزهها اشیا اغلب جایگزین میشوند و هین به ما یادآوری میکند که ما باید یادگیرنده را در مرکز توجه قرار دهیم.
هین بهدرستی به اشتیاق معلمان جهت آموزش حقیقت، معرفی جهان همانگونه که هست و علاقه به اجازه دادن به یادگیرندگان جهت ساخت جهان خودشان واقف بود. البته اجازه دادن به یادگیرندگان جهت ساخت معنای متعلق به خود آنها، چالشی است که اکثر مربیان با آن درگیرند.
اکثر دپارتمانهای آموزشی در موزهها نگران این مطلب هستند که بازدیدکنندگان در حالی از موزه خارج شوند که اطلاعات اشتباه را دریافت کرده باشند. خصوصاً موزههایی که از مدل پرسش محور پیروی میکنند که اغلب بر روی طرح سؤالاتی با پایان باز تمرکز دارند که فاقد یک پاسخ صحیح هستند. هین تأکید میکند که ما باید بهطورجدی به شناختشناسی و روش تدریس بیاندیشیم.
نکته دیگر ذکر این مطلب است که تجربهای که بازدیدکننده بعد از پایان بازدید از موزه دریافت میکند باید نسبت به زمان قبل از ورود به موزه تغییر کرده و غنا یافته باشد. بهعبارتدیگر ممکن است فردی با پیشینه و ذهنیتی مختص به خود وارد موزه شود، مطالب و نوشتههایی را از قبل مطالعه کرده باشد و پرسشهایی برایش ایجادشده باشد؛ حال این فرد بعد از خروج از موزه باید فرد دیگری شده باشد و بتواند پاسخ پرسشهای خود را دریافت کرده باشد و به سطح دیگری از طرح سؤال در ذهن خود رسیده باشد.
پینوشت:
[۱] – George Hein
قسمتهای قبلی این پرونده را در لینک زیر بخوانید:
آیا موزهها میتوانند کلاس درس باشند؟
ارتباط آموزش و پرورش با زندگی روزمره
تاثیر برخورد مستقیم دانشآموزان با آثار هنری، در آموزش و پرورش
تعریف دیویی از خود و برنامهی آموزشیاش
جان کاتن دِنا و ساختار اجتماعی موزهها
بنیامن ایوز گیلمن | هنر در زندگی انسان