نگاهی به آثار میترا سلطانی در گالری پلتفرم ۳ با عنوان شفافیت
سفرِ سنگ…
مجله هنرهای تجسمی آوام: آرش فاتح
به بهانه نمایش اخیر میترا سلطانی:
عصر ما را عصر اطلاعات میخوانند. عصر دادهها. بخش عمدهای از این اطلاعات را اخبار میسازند. اخباری که ما را محاصره کردهاند. اخباری که همزمان که به آنها معتاد شدهایم، از شنیدنشان متنفریم! مواجههی ما با این تنگنا، مانند هر موقعیت پیچیده و درهمتنیدۀ دیگری، برخوردی بینابینی و چندوجهی را طلب میکند؛ و همین دوراهیهای بیپایان هستند که ما را بیقرار میسازند. به قولِ سارتر: «انسان هیچگاه با آرامش قرین نیست، چراکه همیشه بر سر دوراهی است.» در معرض انتخابی ناممکن، در معرض بیتصمیمی، امکانناپذیری تصمیمِ درست، قطعی و قابل دفاع در طول زمان، که «دریدا» طرح میکند؛ اما ما چارهای جز انتخاب نداریم و پذیرش مسئولیت آن، با تمام کاستیهایش.
در زمان کامو که دورانِ رونق و شکوفاییِ روزنامهها، جراید، مطبوعات و نشریات بود، احتمالاً این تنگناها به این شکل وجود نداشتند. شاید به این دلیل که اطلاعات و اخبار بهسادگی در دسترس نبودند. شما با زدن یک دکمه نمیتوانستید آخرین اخبار چین و ماچین را به دست آورید، یا از ترکیبات کوههای مریخ مطلع شوید! شاید عطش دانستن، ولعِ تقاضا را به همراه داشت. تا حدی که کامو درجایی میگوید: «آیندگان در مورد ما خواهند گفت: موجودی که روزنامه میخواند و گناه میکند.» نباید فراموش کرد که این انسانیست که در فرانسه دهۀ چهل و پنجاه و تا همین امروز کافه نشینی میکند. «انسانی که معاشرت میکند» انسانی که بیشتر بهصورت اجتماعی میزیست تا انفرادی «انسانی که گفتگو میکرد».
اما با نگاهی به انسان دورانِ اکنونِ ما و در جغرافیای سیاسی ما، میتوان گفت: «انسانی که روزنامه نمیخواند!» (انسانی که اساساً از خواندن و مطالعه فراریست) یکی از دلایل شاید آن باشد که نشریاتِ تحت نفوذ و نظارت سیاسی و ممیزی، بیشتر مبدل به نمادی از واژگونگی و کژتابی عینیات و واقعیات شدهاند تا بازتابی از حقایق. تا جایی که ارزش کالبدینِ کاغذِ روزنامه، بیشتر از مطالبِ درون آنهاست. چراکه کمترین مناسبات را با واقعیات روزِ جامعه برقرار میکند و تنها «نمایشِ شفافیت» و اطواری از حقیقت را برپا میدارند. آنچه نمیگوید و پنهان میکند بسیار بیشتر از چیزیست که میگویند! و اگر تحلیلی هم وجود دارد در راستای همین پنهانکاری و جهتمند است. پس ما بهاجبار به جهان مجازی پرتاب میشویم، جایی که گردش آزاد اطلاعات بیشتر در جریان است؛ اما هر امکانی تبعاتی را در پی دارد. مجازیتی که هر چه بیشتر بهآن روی میآوریم و در آن فرومیرویم، بیشتر تنها میشویم! ما بهمثابه «ماشینی که در تنهایی، به صفحهای خیره میشود» انسان- ماشینی که بهترین دوست، مونس و همدمش و تنها رفیق تنهاییاش موبایل اوست! انسانی که با موبایلش معاشرت میکند! و ظاهراً نیازی به دیگری و دیگران ندارد. این همان انسانیست که گمان میکنم لیوتار یا آلن بدیو «سوژۀ خود ارجاع» میخواندش، سوژۀ خود ارضاء!
سوژهای که باید و میخواهد، که سنگ شود تا بتواند که تحمل کند و بماند! این «سنگ شدگی»، این بیتفاوتیِ مزمن ظاهراً آخرین سلاح ما برای تحمل و دوام در شرایط حساس کنونیست که دیگر دائمی شده، رازِ بقا، در مواجه با طوفانها، سونامیها، پاندمیها و… فجایع منطقهای و جهانی، فشارهای داخلی و خارجی ظاهراً تمامی ندارند و یکی پس از دیگری، بدون فاصله و اغلب باهم از راه میرسند.
نمایشگاه اخیر میترا سلطانی در «پلتفرم سه» ارجاعی است مستقیم بر همین وضعیتِ بغرنج. بیانی شفاف، هشداری بهجا، نهیبی به ما که «مبادا، در جبرِ غلتیدن، در میانه سیلابهایی چنین سهمگین از پلشتیها و ناملایمات، سنگ شویم! یا سنگ شده باشیم!»
نکند وجودِ ما نیز چون نوشتار روزنامهها بیاعتبار و منقضی شود! نکند که پوچ و پوک و از معنا و از نیرو تهی شویم!
چیدمان «نمایشِ شفافیت» در بطن خود دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که امکان پدیداری خوانشهای متکثر و متفاوت را فراهم میسازد.
این دلایل بسیارند اما در اینجا میتوان به چند نکته اشاره کرد. نخست آنکه با نوعی تقلیل و واپس نشینی حجم و تودۀ ماده (mass) به کار گرفته شده در چیدمان، به نفع و در جهت میدان دادن به فضای معماری، که خانهای با هویت و بازسازیشده، متعلق به دورۀ پهلوی دوم است روبرو هستیم. به این شکل که اثر در تعاملی هوشمندانه و مؤثر، در خدمتِ فضا-مکان قرار میگیرد. «کار» بههیچروی خود را بر هویت تاریخی -معماری ساختمان تحمیل نمیکند، بلکه درصدد فعال نمودن و جریان دهی به نیروهای مستتر در بستر معماری عمل میکند. باید توجه داشت که این چیدمان، برای همین فضای خاص طراحی و اجرا شده است و ما با چیدمانی مکان محور روبرو هستیم؛ و صدالبته در مکان و گالری دیگر داستان چیزِ دیگری میشد. این تعامل چندوجهی میان عناصر سازنده اثر ازجمله: هنرمند، ایده، اثر هنری، مکان، فضا، معماری، کار ماده، زمانِ برگزاری، تاریخ، سیاست، مسائل اجتماعی روز و … وضعیتی را به وجود میآورد که معابری متکثر و متعدد برای اندیشیدن و ایجاد ارتباط با دغدغههای مخاطب عام یا خاص را امکانپذیر میسازد. هنرمند با عبور از کلیشۀ دوسویه و کهنه همچون فرم و محتوا، اثر و مخاطب، صورت و سیرت و … به ادراکی نوین و چند سویه از یک وضعیت چندوجهی دستیافته.
نکته دیگری که میتوان به آن اشاره نمود، استفاده بهجا و درست از عناصری ساده، دمدستی و حتی شاید تکراری، اما در چینشی است که امکان ظهورِ فضایی نوین را پدید میآورند. روزنامه، سنگ، عکسهای بههمپیوسته بروی دیوار، چهار پایهای که جعبهای شفاف روی آن است، ویدئو پروجکشنی که روی سطحی خاص تابانده شده، روزنامههایی که در کنار هر دکه روزنامهفروشی همیشه دیدهایم و سنگهایی که برای جلوگیری از بر باد رفتن کاغذها استفاده میشوند و … اغلب عناصری کاملاً دمدستی و بسیار استفادهشده در طول تاریخ هنرِ داخلی و خارجی هستند؛ اما جادوی اثر، توان و تیزهوشی هنرمند در اینجاست که با استفاده از همین عناصر و کلماتِ بهظاهر تکراری و دمدستی، توانسته شعری نو بگوید وضعیتی متفاوت را خلق کند، که مخاطب را به تفکر وامیدارد و نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت. در مواجه با فضایی که تقریباً خالیست! احترام به تهینگی در هر اثر هنری از هر رسانهای که باشد، امکانی برای آزادی و رهایی مخاطب را فراهم خواهد ساخت.
در کلیت این بستار «سنگ» بهعنوان عنصری محوری و ساختارین در کار است. هستهای بهظاهر سخت و سنگین و مستحکم، اما اینجا با انحرافی عمدی، به سمتِ مدلولی دیگر و متفاوت و متمایز استحاله شده. اینجا «سنگ»، برخلاف ماهیت فیزیکیِ خود، پوچ، پوک، بیروح، سرد و ناتوان است. اینجا سنگ نمادی از شکاف، گسست، فقدان، خلأ، تهینگی، سیاهچاله، گسلی عمیق است که بهظاهر پُر اما درواقع بهتنهایی و بهخودیخود، ناتوان از ایجادِ ارتباط، اتصال و همبستگی با بدنۀ اجتماعی، بهعنوان قدرتی سیاسی و ایدئولوژیک است. این سرنوشت هر ایدۀ تکینه پندار، و ناشی از دانایی کل است. هر ابر روایت، هر تک روایتی که در برابر پیدایش خرده روایتها مقاومت میکند و درصدد صدور الگویی ابدی و ازلی و قطعی برای تمامی پرسشهای ممکن است؛ و بیهوده، نیروی خود را مصروف پنهانسازی و انکارِ ناتوانی و ناکارآمدی خود میکند.
اینجا سنگ نمادی از اسطورهایست پرمدعا، اما ناکار.
پوک، پوچ، تُرد و شکننده.
ادامه نقدی بر نمایشگاه میترا سلطانی را در قسمت بعدی دنبال کنید …
به همین قلم اینجا بیشتر بخوانید:
دربارهی نمایشگاه «فرشید ملکی» در گالری «هور» | بخش اول
دربارهی نمایشگاه «فرشید ملکی» در گالری «هور» | بخش دوم
دربارهی نویسنده:
ایستایی چوب و سیالیت فلز در مجسمههای آرش فاتح
پیکرههای جنبشی آرش فاتح | مرور گذشته و راههای جدید