موزه در عصر رنسانس با ساختاری معرفت‌شناسانه

موزه در عصر رنسانس 
خلاصه کتاب مبانی موزه داری |قسمت پنجم
انتشارات سمت | دکتر یوسف منصورزاده، ابوالقاسم حاتمی
مجله هنرهای تجسمی آوام: تلخیص آزاده حاج اسفندیاری


موزه در عصر رنسانس

بعد از وقفه‌ی ایجادشده در قرون‌وسطی و عدم توجه به موزه، با شروع عصر رنسانس تفکرات اومانیست‌ها دوباره مطرح شد و در این دوره به موزه‌ها به‌عنوان سازندگان و معرفان فرهنگ جامعه-ی اروپایی در دو قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی و پلی میان جامعه و زندگی روشنگرانه نگریسته شد.

در عصر رنسانس موزه با نهادهایی که نقشی در گردآوری آثار و اشیاء نفیس دارند ارتباط برقرار می-کنند و بر روی این مکان‌ها اسامی مختلفی انتخاب می‌شود: استودیو، کازیو، گالری، کابینت و آینه‌ی طبیعت. در این عصر موزه یک ساختار معرفت‌شناسانه پیدا می‌کند که شامل ایده‌ها، تصورات و نهادهای متنوعی می‌شود که مطابق با فرهنگ رنسانس است.

رنسانس که در قرن ۱۵ میلادی از راه رسید و از ایتالیا آغاز شد به معنای تولد دوباره است که به‌تدریج سراسر اروپا را فراگرفت. آنچه فرهنگ عصر رنسانس را شعله‌ور ساخت، احیای دانش، هنر و فرهنگ عصر کلاسیک یونان و روم باستان و متدولوژی ارسطو بود و نظریات ارسطو نیز از زبان یونانی ترجمه و منتشر شد.

فشارها و سختی‌های قرون‌وسطی و گسیختگی فرهنگی آن عصر موجب شد که جامعه‌ی اروپایی آرزو و حسرت گذشته را داشته باشد و به گذشته‌‌ی طلایی خود که همان عصر یونان و روم باستان بود بیاندیشد. اروپا احساس می‌کرد که به مدت ۱۰ قرن زیر فشار بی‌هویتی و در دوران سیاه قرون وسطی هویت خود را ازدست‌داده است. با آغاز عصر رنسانس به تاریخ با دیدی انسان‌گرایانه نگریسته شد. پژوهش درست و علمی اهمیت پیدا کرد زیرا دیگر احساس نمی‌شد که افعال آدمی در مقایسه با خواست و مشیت الهی کم‌اهمیت است.

نگرش تازه به گذشته موجب گردید که اروپا برای نجات از این بن‌بست سه حرکت را آغاز کند که درنهایت به شکل‌گیری و گسترش موزه منجر شد:

۱- بازگشت به گذشته‌ی دور یعنی یونان و روم باستان و احیاء فرهنگ و تمدن عصر کلاسیک. فلاسفه‌ی عصر رنسانس در پیروی از ارسطو در شکل‌گیری موزه‌ها نقش مؤثری داشتند. در آغاز عصر رنسانس اندیشه‌های توماس آکویناس درباره‌ی شناخت و آگاهی‌های انسان از طریق حس مطرح شد که مبنای شناخت واقعی از طریق مشاهده‌ی عینی پدیده‌های طبیعی و تاریخی بود. دانشمندان و فلاسفه‌ی بعد از عصر رنسانس نیز برای درک حقیقت به مطالعه‌ی مستقیم پدیده‌های تاریخی و طبیعی تأکید کردند و دانشی را که بدون ارتباط با پدیده‌های عینی و طبیعی و تاریخی نباشد رد کردند. مجموعه‌سازی جهت فهم پدیده‌های طبیعی ضروری شد زیرا همان‌گونه که ما برای مطالعه‌ی تاریخ کشور خود به مدارک تاریخی نیاز داریم، برای مطالعه‌ی طبیعت نیز باید از آثار طبیعی استفاده نماییم و این مجموعه‌ها اطلاعات ما را درباره‌ی جغرافیا، زمین‌شناسی، شیمی، مغناطیس و تاریخ طبیعی افزایش می‌دهند.

با آغاز رنسانس دستگاه کلیسا نیز تغییر کرد و رجعت به گذشته را نه‌تنها تأیید کرد، بلکه خود نیز در این مسیر حرکت کرد. به‌مرورزمان با ظهور تعداد بیشتری از هنرمندان و اومانیست‌ها، برنامه‌ی تخریب آثار تاریخی عصر کلاسیک به‌عنوان آثار دوران شرک متوقف شود و نهضت‌هایی برای حفظ یادگارهای کهن به وجود آمد. پاپ‌ها مجسمه‌ها و قطعات معماری را در واتیکان و موزه‌های کاپیتولین گردآوری کردند. بسیاری از بانکداران ازجمله خاندان مدیچی و کاردینال‌ها از آثار گران‌بها و بقایای باستانی، هر چه که توانستند در مجموعه‌های خصوصی خود جمع‌آوری کردند. بسیاری از مجسمه‌های عصر کلاسیک به کاخ‌ها و باغ‌ها راه یافتند و تا قرن ۱۹ میلادی در آنجا باقی ماندند.

قسمت‌های قبلی را اینجا بخوانید:

خلاصه کتاب مبانی موزه داری | قسمت اول

خلاصه کتاب مبانی موزه داری | قسمت دوم

خلاصه کتاب مبانی موزه داری | قسمت سوم

خلاصه کتاب مبانی موزه داری | قسمت چهارم