نمایشگاه نقاشیهای لیلا قندچی در اعتماد ۲ | چرخهی حساسیت زدایی
جهانی استعاری در کوهستان برفی
مجله هنرهای تجسمی آوام: حافظ روحانی
حال و هوا احتمالاً مهمترین خصیصهی مشترک در تمامی آثار به نمایش درآمده از لیلا قندچی در اعتماد ۲ است. بهواقع یکدستی دورنماهایی که او در این آثار ساخته (مناظر برفی) دو امکان را برایاش فراهم ساختهاند؛ نخست اینکه توانسته به یک حسوحال مشترک در آثارش برسد که در نهایت به حال و هوا یا حسوحال کلی نمایشگاهاش هم تبدیل میشود و از طرف دیگر تضادی را میان عناصر بصری آثارش که عمدتاً با شیوههایی چون تکهچسبانی (کلاژ) یا آسمبلاژ با پسزمینههای برفی ایجاد کرده است. به این ترتیب بیننده با اندکی دقت متوجه تفاوت میان پسزمینه از یکسو و عناصر بصری از طرف دیگر میشود. از اینرو نه فقط ماهیت این تعارض مؤکد میشود که در عینحال بیننده را تشویق میکند تا در هر پرده به دنبال بازیهای مشابه بگردد و تفاوت میان عناصر بصری افزوده و پسزمینه را جستجو کند. پس در نگاه اول هنرمند موفق میشود تا از طریق این بازی بصری توجه ما را به آثار جلب کند و همزمان حسوحالی عمومی را در آثارش به نمایش بگذارد که لااقل امروزه و در دوران سیطرهی جریانی که هنر معاصر خوانده میشود یک امتیاز به حساب میآید.
اما شباهت پسزمینه در مقابل تفاوت میان عناصر بصری گوناگون این امکان را به بیننده میدهد تا در پی معنایی مستقل برای هر اثر بگردد؛ معنایی که از رابطهی میان پسزمینه و عناصر بصری مختلف حاصل میشود که در هر اثر یا معنایی را میسازد و یا فرصتی در اختیار بیننده میگذارد تا خیالپردازی کند. این تفاوت میان معنیسازی یا خیالپردازی را میتوان به تفاوت میان عناصر بصری در آثار مختلف نسبت داد؛ عناصری که گاه به موضوعی مشخص اشاره دارند؛ چادر پناهندگان، پیکرههای مسلح سیاهپوش و گاه عناصری شخصیترند؛ دختری سوار بر یک تکچرخه، اتوبوس خالی رها شده، حیوانات مختلف و …. پس از این منظر به نظر میرسد که آنچه هنرمند تصویر کرده از یکسو بیان یک وضعیت فردی است که یا در قالب عناصر گروه دوم به نمایش درآمدهاند و یا واکنشی هستند نسبت به رخدادهای بیرونی که در قالب عناصر بصری گروه اول تصویر شدهاند. فارغ از این مواجههی اولیه گاه نسبت میان عناصر بصری و پسزمینه همراه با رفتاری اکسپرسیو یا به مدد شگردهای بصری دیگری عیان شده است؛ چنانچه گاه ورقهای کاغذ کالک سطح چشمانداز را پوشانده است و تنها بخشی از اثر را مستقیماً مقابل دیدگان ما میگذارد و یا در یک اثر با حضور پیکرههای مسلح سیاهپوش پسزمینه مخدوش شده است. همهی اینها (حضور عناصر بصری شخصی و یا نسبتهای گوناگون میان پسزمینه و عناصر بصری) باعث میشود که تعریف رابطهی میان عناصر بصری و پسزمینه پیچیده شود. شاید چون به نظر میرسد که حتی عناصر بصری آشناتر نیز در قالب این پسزمینههای مشابه معنایی دوگانه میگیرند؛ به این معنی که انگار به مدد قرار گرفتن در این پسزمینهی ثابت از بستر آشنایشان جدا شده و در فضای بصری هنرمند مجدداً معرفی میشوند. از این منظر به نظر میرسد که بیننده پیش از هر چیز دارد با یک وضعیت ذهنی روبهرو میشود، وضعیتی که هنرمند در قالب این پسزمینههای تکرار شونده تصویر کرده و به مدد عناصر بصری گوناگون به آنها معنایی تازه داده است. در نوشتهی نمایشگاه از این پسزمینهی ثابت به عنوان طبیعت نام برده شده است که واجد یک صلابت خدشهناپذیر است و عناصری که آرامشاش را نفی میکنند. در نوشته به مرگ، جنگ، روزمرگی یا هراس اشاره شده است. از این نظر میتوان پارهای از عناصر بصری هنرمند را به یکی از واژگان ربط داد، اما فارغ از اینها سیطرهی پسزمینههای یکدست و حالوهوایی که میسازد تمامی این تعبیرها را ذیل نگاه هنرمند معنی میکنند. از این نظر لیلا قندچی موفق میشود فضایی یکدست و شخصی را در برابر بیننده بگذارد که در آن عناصر بصری در پیوند با فضا و حال و هوای یکدست آثار به عناصری استعاری تعبیر میشوند که از یکسو میتوانند در ذهن بیننده تأویل شوند و از طرف دیگر بیانگر یک وضعیت شخصی برای هنرمند باشند. پس اگر تلاش هنر را خلق استعارهای از جهان بیرون بدانیم آثار قندچی تا حد زیادی موفق به ساختن این استعارهها میشود که بیننده میتواند آنها را شخصاً تعبیر کند.
تکرار عناصر بصری و نسبتشان با پسزمینههای یکدست و همچنین کارکرد گاه پیچیدهی عناصر بصری و یا ترفندههایی چون محو کردن سطح بصری یا مخدوش کردن پسزمینه در نهایت بیننده را تشویق میکند که به جای جستجوی رابطهی یکبهیک میان عناصر بصری با رخدادهای بیرونی آنها را از ورای نگاه شخصی هنرمند ببیند. پس اگر هنر را کوشش هنرمند برای تعبیر جهان از منظری شخصی بدانیم لیلا قندچی تا حد زیادی موفق شده تا به این تعبیر شخصی برسد. پس تماشای آثار او شاید بیش از هر چیز تماشای دنیا از منظر شخصیاش باشد؛ همین را میتوان مهمترین دستاور لیلا قندچی دانست.
به همین قلم اینجا بخوانید:
پردهی توری تیره نمایشی از لیلی رشیدی رئوف
نمایش سمانه یوسفی به سفیدی ملحفههای بههمریخته تختخواب