بازنشستگی گالریداران بزرگ و کسبوکار خانوادگی
آیا هنر معاصر بازنشسته خواهد شد؟ قسمت سوم و پایانی
گالریهای مهم بزرگتر و مؤثرتر هر زمان دیگری هستند؛ اما اگر مؤسسانشان دیگر نباشند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
نوشته: جین موریس
مجله هنرهای تجسمی آوام: ترجمه معصومه شیخی
با بازنشستگی گالریداران بزرگ چه بر سر گالریهایشان خواهد آمد؟
اگر اکثر گالریها –دستکم بهصورت عمومی– از اینکه بهعنوان برند در نظر گرفته شوند، اجتناب میکنند، با ایدهی «کسبوکار خانوادگی» بسیار راحتتر هستند. گالریهای بازار ثانویه ازجمله اگنیوز و آکواولا از نسلی به نسل بعدی به ارث رسیدهاند. حالا سؤال اینجاست که آیا بازار اولیه نیز میتواند پا جای پای آنها بگذارد.
تعدادی از دلالان در حال حاضر در حال تربیت وراث خود هستند. لوکاس زویینر ۲۷ ساله، پسر گالریدار بزرگ دیوید زویینر قرار است روزی جای پدرش را بگیرد. الکس لاگسدیل، پسرِ نیکولاس صاحب گالری لیسون از سال ۲۰۰۹ به این مجموعه پیوسته و گالری نیویورک را مدیریت میکند. لارن و توماس دختر و پسر شان کلی جزء ۴ شریک جدید گالری هستند در حالیکه پسر مکس هزلر شعبه لندن گالری برلینی_ پاریسی خود را افتتاح کرد. پل دو فرومان، پسر المین رویی پیکاسو مؤسس گالریهای لندن، پاریس، بروکسل و نیویورک المین رچ نیز به مجموعهی مادرش پیوسته است.
حتی ایوان ورث گالری هاوزر و ورث را که در سال ۱۹۹۲ تأسیس کرده است یک «کسبوکار خانوادگی» میداند؛ حرفی که ممکن است برخی را متعجب کند. ورث در مصاحبهای با آرتنت نیوز گفته است: «برند به نظر زیادی حقوقی میرسد، مراکز حراجی برند هستند.» هرچند میپذیرد که یکجور شخصیت یا DNA دربارهی هویت گالریها وجود دارد.
هاوزر و ورث کار خود را با یک گالری در زوریخ با حمایت مالی اورسولا هاوزر مجموعهدار آغاز کرد. در حال حاضر، کسبوکاری که ورث به همراه دختر هاوزر و از سال ۱۹۹۶، با همکاری همسرش مانوئلا آن را اداره میکند، نه گالری در هشت محل مختلف و بیش از ۲۵۰ نیرو دارد که به ۷۸ هنرمند و مجموعه نظارت دارد. این کسبوکار در حوزههای دیگری نیز رشد داشته است: هتلی در اسکاتلند که ماه گذشته افتتاح شد و چندین رستوران، یک انتشارات، یک گیفت شاپ که آثار مجوز دار هنرمندان را میفروشد و یک موسسهی پژوهشی جدید.
ورث میگوید: «ما بهتازگی متوجه مسئولیتمان در برابر آینده شدهایم. پیشازاین ملک میخریدیم، اجارهنامههای ۲۰ ساله برای محل گالریها را امضا میکردیم، ۲۵۰ نفر پرسنل داریم که در این مجموعه کار میکنند و با احتساب هنرمندان و استودیوهایشان شاید ۱۰ برابر این تعداد باشند. ده سال پیش، میگفتم این کسبوکار فراتر از ما رشد نخواهد کرد، اما ما چهار فرزند داریم و آنها نیز به این کار علاقهمند هستند، پس شاید کاری که شروع کردهایم تا نسل بعد دوام داشته باشد.»
هرچند، مارک گلیمچر عقیده دارد باید دربارهی این موضوع که فرزندان جای والدینشان را در کسبوکار بگیرند «هشدارهایی بدهد». او در ۱۹۸۵، در ۲۲ سالگی، به گالری پدرش، پیس، پیوست. «این کار روندی طولانی دارد. ابتدا باید پیچیدگیهای کار کردن با والدینتان و بعد پیچیدگیهای همکاری با تیمی جاافتاده و باثبات را مدیریت کنید. باید اعتمادبهنفس و میل به رسیدن به سطحی را داشته باشید که همهی افرادی که مدتی طولانیتر از شما آنجا کارکردهاند، شمارا بهعنوان رئیس خود بپذیرند. باید دو برابر زحمت بکشید، در این راه به کمک چندین روانکاو نیاز خواهید داشت. کار سادهای نیست.»
او میگوید که درنهایت در ۲۰۱۱ ادارهی گالری را که در حال حاضر ده گالری در هفت شهر مختلف دارد، در دست گرفت؛ یعنی ۲۶ سال کارآموزی. در این راه، فرد باید به یادگیری مهارتهای مدیریتی علاقهمند باشد تا کسبوکاری باثبات را گسترش دهد. «در این مرحله، یا یاد میگیرید که چطور سیستم سازمانی درستی را برای گروهتان ایجاد کنید یا غرق خواهید شد.»
سوکی لارسون، مشاور مدیریتی، با این نظر موافق است: «به یک معنا، اهمیتی ندارد که وارث کنترل کار را دست بگیرد یا فردی دیگر. اگر فرد جانشین توانایی رهبری و پیشبرد را نداشته باشد، اگر نتواند هنرمندان را جذب و مشتریان را حفظ کند، کسبوکار شکست خواهد خورد؛ اما از دید رسمیت بخشیدن به یک برند، داشتن فردی از اعضای خانواده میتواند به ایجاد حس دوام کمک کند، میتواند به چیره شدن بر مانع ذهنی غایب بودن مؤسس کمک کند.»
کم، نه زیاد
از دههی ۱۹۶۰، وقتی دن گراهام هنرمند گالری جان دنیلز را یک سال پس از تاسیس آن با دو تا از دوستانش برای نمایش هنر مینیمالیستی بست، تغییر بزرگی اتفاق افتاده است. سپس، پیامد آن غرور جریحهدار شده و بازگشتی کوتاهمدت به خانهی والدینش در نیوجرسی بود. امروز، پای گالریهای بزرگتر و کسبوکارهایی قابلتوجه با صدها موقعیت شغلی و صدها میلیون دلار در میان است.
اما بیرون این چند گالری بزرگ و ثروتمند که در تقلای ساختن برند خود هستند، بیشتر این موسسهها عمیقاً وابسته به دیدگاههای مؤسسانشان هستند. لورنزو فیاسچی، یکی از سه مدیر گالری کانتینوا در سن جیمیانو، له مولن، هاوانا و پکن میگوید: «ما فرزندانی داریم، اما اگر انتقال قدرتی در کار باشد، باید ناگهانی باشد. درنهایت، ماجراجویی فوقالعادهای میان سه پسر از سن جیمیانو باقی میماند که از هیچ شروع کردند و چیزی زیبا خلق کردند.»
برخی پا را فراتر میگذارند. تاریخچهی اسپروت ماگرز به دههی ۱۹۸۰ میرسد و امروز گالریهایی در برلین، لندن و لسآنجلس دارد و بر ۶۶ هنرمند و مجموعه رسیدگی میکند. بااینحال، تمایلی به تبدیلشدن به یک موسسهی موروثی ندارد. یکی از مؤسسان آن، اسپروت در مصاحبهای به آرتنت نیوز گفته است: «یک گالری به افرادی که آن را اداره میکنند، درکشان از هنر و رابطهی منحصربهفردشان با هنرمندان بسیار وابسته است. یک گالری «واقعی» پس از کنارهگیری گالری دار نمیتواند به کار خود ادامه دهد. گالری ممکن است بهعنوان محلی برای دادوستد پابرجا بماند؛ اما جوهرهی آن رابطهاش با هنرمندان است و این را نمیتوان به فرد دیگری منتقل کرد.»
آدریان الیس میگوید این دیدگاه همچنان استنتاج نهایی بسیاری از کسبوکارهای خلاق است. او میگوید: «ممکن است مسئله این باشد که انرژی –دید و قضاوت یک فرد، مهارتهای معماری، طراحی حرکات وی– دینامیک کسبوکار است و این شاید قابل به ارث گذاشتن نباشد. باید بگوییم مسیر این ماجراجویی مسیر شغلی یک فرد بوده است و وقتی آن فرد نباشد، همهچیزتمام است.»
قسمتهای قبل از این پرونده را اینجا بخوانید:
با بازنشستگی گالریداران بزرگ چه بر سر گالریهایشان خواهد آمد؟ | قسمت اول