انتزاع نگارخانه‌ در هیاهوی تهران

مریم روش فکر؛ تندیس: پس از مدتی کلنجار با ترافیک سنگین بزرگراه همت در محدوده پل توانیر تا خروجی مدرس و بعد از ساییده شدن اعصاب و کلاج و ترمزهای بسیار، عاقبت از گره مشهور غرب به شرق همت رها شده و با سرعت به سمت شرق می‌تازم، که حوالی خروجی حقانی جنوب چشمم به یک بیلبورد می‌افتد؛ «کولی خفته»، اثر را قبلا دیده ام و از آنجایی‌که شخصا جزو طرفداران هانری روسو هستم این اثر را نیز بسیار دوست می‌دارم، از دور می بینم که اثر روسو در میان قاب سفیدی قرار گرفته و در کنارش هم چیزهایی نوشته شده است، اما حالا دیگر به خروجی حقانی رسیده‌ام، سعی می‌کنم از مخزن حافظه‌ام کمک بگیرم و این تصویر مغشوش خوابیدن کولی زیر نور ماه را در ذهنم به آرامش برسانم.

هنگام برگشت از همان مسیر این بار از شرق به غرب، باز چشمم به بیلبوردی این چنین در سمت دیگر بزرگراه می‌خورد، این‌بار حتی نمی‌توانم اثر را شناسایی کنم.

صبح روز بعد هنگام رفتن به سر کار، در تقاطع میرزای شیرازی و مطهری تابلوی شکیلی را می‌بینم با تصویر یک ظرف میوه در قابی گرد، خوش‌بختانه من پیاده هستم و می‌توانم عرض چهارراه را طی کنم و با آرامش به مطالعه تابلو بپردازم: «طبیعت بیجان»، اثر ابوالحسن صدیقی موزه مکتب کمال‌الملک، تکنیک رنگ و روغن و زیر آن لوگوی شهرداری با نوشته ای به این مضمون: « نگارخانه‌ ای به وسعت یک شهر»

در وب سایت‌ها موضوع را دنبال می‌کنم، اما چیزی به‌دست نمی‌آورم. از آشنایانی که می‌دانم دستی هم بر آتش دارند پرس و جو می‌کنم، متوجه می‌شوم این پروژه‌ایست که در تمام سطح شهر در حال اجرا می‌باشد و قرار است در یک بازه زمانی بیلبوردهای شهر تهران را به آثار هنری فاخر مزین گرداند.IMG_4166

بالاخره در سایت سازمان زیباسازی گزارش این رویداد را پیدا می‌کنم، دکتر کامیاب در نشستی مطبوعاتی درباره این پروژه چنین گفته است:«بیش از 1500 سازه تبلیغات محیطی به اکران 700 اثر فاخر فرهنگی و هنری در سطح شهر تهران اختصاص پیدا می‌کند.» او اضافه می‌کند: «از چند ماه قبل با شرکت‌های تبلیغاتی در این زمینه مذاکره شد تا بخشی از سهم فرهنگی تابلوهای تبلیغات تجاری در این بازه زمانی به این کار اختصاص پیدا کند.»

و مهم‌تر از همه این برای اولین بار است که چنین پروژه‌ای به اجرا در می‌آید، همه این‌ها در کنار هم بسیار خوشحال کننده است، یاد روزی می‌افتم که برای بازدید از یک نگارخانه‌ رفته بودم، ماشینی کنار من ایستاد که زن و شوهر جوانی در آن بودند و خانم از من پرسید این ساختمان که مردم به آن رفت و آمد می‌کنند چیست و آیا برای عموم آزاد است، با خوشحالی تایید کردم که کاملا آزاد و رایگان است، وقتی آن‌ها را داخل گالری دیدم که شیرینی و چای به ‌دست با تعجب و البته کمی معذب از جو هنری حاکم بر فضا آثار را تماشا می‌کنند احساس رضایت کردم. واقعا بر ما جماعت گالری رو و هنر دوست چه می‌گذرد که این‌قدر در سهیم کردن اطرافیان، دوستان و بقیه در لذت بردن از هنر تنبل یا شاید هم بخیل هستیم. به هر حال دیدن آثاری از این دست بر بیلبوردها شاید قدمی باشد برای آشتی دادن چشم‌های مردم با اثر هنری و این به خودی خود در این گستره قابل تحسین است. اما اگر به جایگاه خودمان باز گردیم باید بگویم گذشته از همه موارد مثبتی که این پروژه در بر دارد، باید نگاهی هم به کاستی‌ها داشت به امید استمرار آن و اصلاح شدنش.

اولین و مهم‌ترین نقص مجموعه نحوه ارائه آثار است که در قالب بیلبورد نتوانسته از محمل خود چندان استفاده‌ای ببرد. باید گفت طراحی بیلبوردها آگاهانه انجام نگرفته است، بلکه بیشتر در همان حال و هوای گالری‌گونه خود باقی مانده است. در صورتی که باید در نظر داشت، هر بستر ایجابات مختص خود را می‌طلبد.

بیلبوردها خاصه آن‌هایی که در مسیر بزرگراه‌ها قرار دارند، به‌ هیچ وجه دیده نمی‌شوند، چه برسد به آنکه خوانده شوند، و این خودش به تنهایی باعث می‌شود توجه لازم به سمت آن جلب نگردد. به علاوه میزان اطلاعات نوشته شده در کنار اثر باید به گونه‌ا‌ی تنظیم گردد که در سرعت بالا خوانا و قابل ادراک باشد. برای معرفی آثار هنری آن هم در قالب گرافیک محیطی باید مکان قرار گیری تابلو و نحوه طراحی آن با یکدیگر دارای تناسب باشند، به طور مثال تابلو چهارراه مطهری و میرزای شیرازی با توجه به فاصله کم و چراغ قرمز می‌تواند جوابگو باشد، اما تابلو های داخل بزرگراه آن هم مدفون شده در میان انبوه شاخ و برگ بهاری درختان به هیچ وجه مناسب نیست، یا طراحی بیلبورد نصب شده بر روی پل عابر پیاده که یک مستطیل افقی است، برای نمایش چندین اثر در کنار هم با توضیحات و غیره در حرکت چیزی جز چند مستطیل رنگی بی معنی در قابی سفید و نوشته هایی زیاد چیز دیگری در ذهن مخاطب به یادگار نمی‌گذارد. لازم است برای آینده این پروژه در طراحی بیلبوردها هم مکان قرار گیری آن‌ها و هم جایگزینی اصول طراحی اطلاع رسان به جای طراحی هنری در نظر گرفته شود.

همچنین می‌توان به نمایش بخشی از اثر به همراه توضیحات کم‌تر به قیمت جلب توجه مخاطب و در خاطر ماندن بسنده کرد و با طراحی کمپین‌‌های مستمر و گسترده از امکانات مکان‌های بسته تری مانند ایستگاه و داخل مترو و اتوبوس، یا مجتمعهای تجاری و پارکها برای تکمیل اطلاعات مربوط به آثار استفاده نمود زیرا هم فرصت ایستادن و خواندن وجود دارد و هم فاصله مخاطب با اثر به حدی است که می تواند در جزییات آن دقیق‌تر شود و این خود می‌تواند مشوقی برای بازدید از موزه‌ها و نمایشگاه‌ها باشد.

نویسنده