آثار نقاشی شکوفه کریمی در گالری شیدایی با عنوان شکوفه های حوا ۹۹
مجله هنرهای تجسمی آوام: مریم روشن فکر
در آثار شکوفه کریمی همه چیز در هیاهویی پیوسته در جریان است: خطوط، سطوح، چهرهها، فیگورهای انسانی و حیوانی و آنهایی که پَرهیب[۱]شان از تقاطع میان باقی آشفتگیها سربرآورده.
این توصیفی کلی بر وضعیت پیچیده و درونگرای آثار هنرمندی است که نقاشی را به مثابه گفتگویی بیپایان به کار میگیرد تا تمام اندرون در هم و پرسشهای بی پاسخش را بیرون بریزد، با ظاهرِ آرام زنی خلاق و زاینده که به آرامی در میان سایه درختان پر گل میخرامد، در جنگلی که ابتدا و انتهای آن نامعلوم است و در عمق خود رازآلود و ترسناک میشود، شکوفه کریمی حوای سرگردان این باغ عدَن است که هراسان در جستجوی گمشدهاش است.
جستجوی او ورای ژرفای ناخودآگاهانه ای است که نقبی به سرنوشت روانی انسان میزند، این جستجو نمودی از نقاشی به مثابه فضیلتی انسانی است، که بر تزئینات بسیار و شاعرانگی استوار شده. او بیش از آنکه بر سنت عقلانی غربی در نقاشی وابسته باشد، درگیر عمق شهودی هنر ایرانی است. وجوه شاعرانگی در آثار طراحی او بروزی کامل دارند و گاهی با نوشتههایی در حاشیه همراه میشوند که برون ریز وضعیت گرفتگی عضلانی روان و عرقریزی روح است. او از منبع احساسات غلیان یافته تغذیه میکند تا واژه را به نقاشی ترجمه کند، تجلی مادر در علاقه وافری که به فرزندش دارد، با به تصویر کشیدن او و خودش در هیئتها و صورتهای مختلف در تابلوها نمود مییابد. زنی که خودش و کودکش در جهانی سایهوار و نا مطمئن سرگردانند.
از طرفی قدمت سنت هنرمند شرقی در درونش چندان زیاد است که او را در میان بازوان صنعتگری و «هونره» به مثابه امری دارای حسن و اخلاق نگاه داشتهاست. مصداق این گفته استفاده زیاد او از تزئینات و ترسش از خالی ماندن و رها کردن فضا و تعهد زیاد به کارماده و عمل نقاشانه است، او همچنین از سکوت فاصله میگیرد و علیرغم علاقه رویاییاش به جهانهای خیالگونه به طور کامل نمیتواند واقعیت را ترک کند و خود را از قید آن برهاند. اما گرایشش به سمت سهگانهها و بومهای دایره و ابعاد نامتجانس در قاب نشان از تمایل او به بازی با ترکیببندی و ایجاد توازن در بسترهای هندسی متفاوت دارد، که شاید نشان از چالشی درونی برای پیدا کردن و دریافتن راهی در میانه باشد.
شکوفه کریمی را برخلاف حضور پر رنگ گفتگو در آثارش به هیچ وجه نباید در حوزه نقاشان روایتگر قرار داد، بلکه تنها فاصله او با سنت نقاشی ایرانی در همین جدایی از روایت است، در آثار او به هیچ وجه روایت با آنچه در نقاشی ایرانی از ادبیات وام گرفته میشود، شباهتی ندارد، آنچه به صورت روایت در آثار او تجلی مییابد، نمود شاعرانه گفتگو است، در واقع آثار او تاویلی از جهان درونش هستند که با حفظ روابطی ذهنی با یکدیگر پیوند خوردهاند و توان او نیز در همین امر نهفته است. او در عین تکیه بر شاعرانگی و فنمحوری و حتی استفاده از هندسه پنهان از جهاتی هنرمندی بسیار ایرانی است، اما توانسته با حفظ فاصله از روایت دراماتیک و قصه، به جهان شخصی خودش ورود کند. او راه درازی را که پشت سر گذاشته اینک از فراز بلندی جدیدی مینگرد. تعهد به سنت نقاشانه در پس و ورود به دنیای شخصی در پیش روی اوست؛ جهانی که میتواند حساسیتهای فردی او را به سمت اوج و کمال راهنمایی کند. کریمی در صورتی که بتواند از میان گذشته و آینده رگههای حقیقت جاری تصویری را شناسایی کند، فضایی نقاشانه و مولف را پدیدار خواهد کرد.
[۱] پرهیب به فتح پ به معنی شبه و سایه است
نقد های دیگر به همین قلم را اینجا بخوانید:
مرز میان دیدن و ندیدن در آثار نسترن آزادی