گالری پائولا کوپر و داستان شکلگیری گالریهای مطرح دنیا
پائولا کوپر با نیمقرن ایده گردانی
پرونده داستان شکلگیری گالریهای مطرح دنیا | قسمت اول
مجله هنرهای تجسمی آوام: شیدا عزیزی
داستان شکلگیری گالری پائولا کوپر و آنچه از زبان او میشوید
مقدمه: پرونده پیش رو متشکل از نوشتارهایی مبنی بر داستان شکلگیری تعدادی از گالریها، انعکاس نظرات صاحبان آنها پس از فعالیت چندین ساله در این پیشه، همچنین بیان دیدگاههای آنها از فضای گالری و تبیین شفاف این حرفه است.
گفتگوها و مصاحبههای منابع معتبر با گالری داران و ترجمه متون مربوط درزمینهی دیدگاهها و رخدادهای قابلملاحظه در مسیر فعالیت آن گالری داران و همچنین ارتباط و مکاتبات با تعدادی از ایشان ازجمله مآخذ این سلسله نوشتارها در این پرونده به شمار میروند.
در اینجا موقعیت جغرافیایی خاصی از گالریها مبنای گزینش آنها نیست و گالریهای انتخابشده در اقصی نقاط جهان قرار دارند.
مدیر و موسس: پائولا کوپر
نام گالری: گالری پائولا کوپر[۱]
کشور: آمریکا
زمینه فعالیت گالری: هنر مفهومی و مینیمال
من پائولا کوپر صاحب گالری پائولا کوپردر نیویورک هستم. اولین حرفه من در نیویورک کارآموزی در گالری وورلد هوس[۲] بود، زمانی که فقط ۲۱ سال داشتم. گالری وورلد هوس مکانی بود که آثار هنرمندان نامداری مانند آلبرتو جاکومتی[۳] و دوبوفه[۴] را نمایش میداد و تجربه بسیار ارزشمندی برای من محسوب میشد. کمی بعد گالری کوچکی به نام «گالری پائولا جانسون»[۵] را با همکاری دو هنرمند به نامهای باب تامسون[۶] و والتردوموریه[۷] راهاندازی کردم؛ اما ازآنجاکه آنچه پیشتر آموخته بودم بهقدر کافی پاسخگوی نیازهای من نبود، مجدداً تصمیم گرفتم تا جهت اغنا کردن تجربیاتم در «گالری پارک پلیس[۸]» شروع به فعالیت کنم. این گالری با همکاری ۱۰ هنرمند-۵ نقاش و ۵ مجسمهساز- شکلگرفته بود که البته همکاری من با دو تن از آن هنرمندان – رابرت گروس ونور[۹] و مارک دی سوویرو[۱۰]– همچنان ادامه دارد. پس از چندی در شرایطی که پول چندانی نداشتم، از بانک ۳۰۰۰ دلار وام گرفتم (در آن زمان بانک حاضر به پرداخت وام ۵۰۰۰ دلاری نمیشد) و گالری خود را در طبقه سوم ساختمانی که آسانسور نداشت در سوهو[۱۱]، در شرایطی که منطقه سوهو در آن زمان عاری از هرگونه گالری بود، افتتاح کردم. جهت اجاره مکان گالری برای مساحتی حدود ۹۲۹ مترمربع ۳۰۰ دلار بهطور ماهانه پرداخت میکردم. همه به من میگفتند «تو دیوانهای» اما من اعتقاد داشتم که مردم برای دیدن اثر هنری خوب به گالری خواهند آمد و البته «آمدند.» افتتاحیه گالری من با نمایش آثار هنرمندانی چون کارل آندره[۱۲]، سل لویت[۱۳]، دونالد جاد[۱۴] و … همراه بود و تمامی عواید آن صرف انجمنی در جهت حمایت از فعالیتهای ضد جنگ ویتنام شد. در پنجاهمین سالگرد افتتاح گالری مجدداً همین نمایشگاه را با آثاری دیگر از همان هنرمندان به نفع فعالیتهای کنترل استفاده از اسلحه[۱۵] برگزار کردم.
چیدمان نمایشگاه اول -که حدوداً ۱۰ روز به طول انجامید- در گالری منظرهای گیجکننده و عجیبی را ایجاد کرده بود. زمین پر از لکههای رنگشده بود اما ازنظر من هیچ مشکلی نبود چون هنری عالی به نمایش درآمده بود. در این نمایشگاه ما اثر جو بائر[۱۶] را درست در وسط یکی از دیوارهای اصلی قرار داده بودیم و اثر سل لویت را بر دیوار ابتدایی گالری نصب کرده بودیم.
من از همان ابتدای فعالیتم میدانستم که قرار هست با هنرمندان کارکنم و درواقع چیزی در درون من، من را به همین سمتوسو سوق میداد. در آن زمان جهان هنر، جهانی مردانه بود ولی این موضوع برای من اهمیت چندانی نداشت. من فقط میخواستم کاری را که میخواستم انجام دهم. آرزو دارم آنقدر سلامت بمانم تا بیشتر این کار را ادامه دهم و در زمان مرگم همچنان مشغول به این حرفه باشم.
به نظر من تبدیلشدن به یک گالری تثبیتشده امری ناگهانی نیست، این تثبیتشدگی در اثر تکامل و بهتدریج محقق خواهد شد. من فکر میکنم آنچه در این مسیر مهم است استمرار و تداوم در پیگیری روند ایدهها، تعهد و حمایت از هنرمندان است. برای ایجاد استمرار در مسیر گالری، هوشمندی و پیگیری روند و لحنی مشخص بسیار حائز اهمیت است. به عقیده من مهمترین وظیفهای که یک گالری دار دارد «ترغیب و تشویق» و حمایت از هنرمند به هر شکل ممکن است.
«من همیشه دیدگاه مثبتی نسبت به هنر داشتهام، چون نمیدانم بدون هنر چه بر سر ما میآید.» پائولا کوپر
در اکتبر سال ۱۹۶۸ پائولا کوپر درهای گالری خود را در خیابان پرینس[۱۷] ۹۶ نیویورک- در منطقه سوهو جاییکه هیچ گالری دیگری در آنجا وجود نداشت، به روی عموم گشود. اولین رویداد این گالری نمایشگاهی باهدف حمایت از کمیته ضد جنگ ویتنام و با آثاری از دونالد جاد، کارل آندره، رابرت رایمن[۱۸]، جو بائر، دان فلاوین[۱۹] و سل لویت همراه بود. این گالری در طول عمر بیش از ۵۰ ساله خود نهتنها همواره سبب همه شناسی و معرفی آثار هنرمندانی شده که امروزه در زمره هنرمندان بیرقیب دنیای هنر محسوب میشوند بلکه جوانب حمایتی خود را از رویدادهای اجتماعی و سیاسی حفظ کرده است. در فهرست هنرمندان این مجموعه میتوان به لیندا بلگلیس، جوناتان بوروفسکی[۲۰]، الیزابت موری[۲۱]، رابرت ویلسون[۲۲]، رابرت گوبر[۲۳]، کریستین مارکلی[۲۴]، کلی واکر[۲۵] و شری لوین[۲۶] اشاره کرد.
در طول سالهای فعالیتهای پائولا در گالریاش، جهان هنر در عین رشد و گسترش شتابزدهاش، با بحرانهای چندگانه مالی و اقتصادی مواجه شد. بااینوجود، پائولا استقلال خود را حفظ کرد و توانست تعاملات خود را با هنرمندان و با مخاطبان به بهترین درجه تمامیت برساند.
در سن ۷۴ سالگی، در میان دیلرها و گالری داران دیگر، از جوانب بیشماری، چهرهای متفاوت محسوب میشود. به عقیده او گالری نهتنها مجموعهای با اهداف تجاری است بلکه میتواند نقش مهمتری در جامعه ایفا کند. این دیدگاه از منش جامع نگرانه و جامعه نگرانه پائولا منتج میشود و البته گواه آن نیز فعالیتهای حمایتی بشمار وی از مراکزی نظیر موزه هنرهای مدرن و اعضای اتحادیه صنف کارمندان حرفهای و اجرایی[۲۷] آن تا انجمن بینالمللی عفو و بیماران مبتلابه ایدز است.
گفتگوی زیر توسط متیو هیگز هنرمند، کیوریتور، نویسنده و ناشر انگلیسی با پائولا کوپر درباره زندگی حرفهایاش با هنرمندان و تداوم مثبت نگری او درباره جهان هنر است:
متیو: شما یکبار گفتید: «استقلال و عدم وابستگی تمام آن چیزی است که من میخواستم. به نظر من مهمترین چیز در زندگی این است که قادر به انجام کاری که میخواهیم باشیم – که من هستم.» این گفته شما مربوط به سال ۱۹۸۹ است. آیا هنوز هم اینگونه میاندیشید؟
پائولا: بله من هنوز هم همینطور فکر میکنم و احساس استقلال زیادی دارم. تنها چیزی که در مورد من تغییر کرده این است که شاید سختگیرتر و یا دقیقتر شدم ازآنجاییکه جهان هنر تغییرات زیادی کرده به نسبت زمانی که کار خود را آغاز کردم و طبیعی است که تغییراتی حتی اندک در منش و دیدگاه من ظهور کرده باشد.
دیدگاه بنیادین من همواره ثابت مانده است که «من کاری که انجام میدهم را دوست دارم.» بهطورکلی تمایل دارم با هنرمندانی کارکنم که به کسی نیاز دارند که با آنها کار کند. هنگامیکه من شروع به کار با دونالد جاد کردم -کسی که بذر آشنایی ما از آغاز فعالیتهای من در نیویورک پاشیده شده بود- و به کمک من خیلی احتیاج داشت. من آثارش را خیلی دوست داشتم تا جایی که تمایل داشتم در کنار روند کاری او قرار بگیرم. در حقیقت آن چیزی که به من انگیزه میدهد زندگی با هنر و نزدیکی با آن است.
متیو: میدانم که در کودکی شما، پدرتان کارمند نیروی دریایی بود و جابجاییهای مکانی زیادی داشتید. جایی خواندم در نوجوانیتان، ۸ مدرسه عوض کردید. مردم گاها این جابهجاییها و تغییرات زندگی شمارا در استقلال ایجادشده در زندگی کاریتان بهعنوان گالری دار و دیلر مرتبط میدانند؛ اما من بهشخصه شاهد استقلال مستحکم و تثبیتشدهای در طول فعالیتهای شما خصوصاً در گالری گردانیتان بودهام. آیا این مقوله را در برنامهریزیهای خود اثرگذار میبینید؟
پائولا: من اهل برنامهریزی نیستم. خصوصاً در ارتباط با فعالیتهایی که ارتباط مستقیم با هنرمندان دارند عملکرد قویای در برنامهریزی ندارم. اگر هنرمندی کاری که میبایست در تاریخ معینی انجام میشد را نکند، من میپذیرم و این سبب ناراحتی من نمیشود و از این موضوع به نفع گالری استفاده میکنم مثلاً در طول سال معمولاً زمانهایی را در تقویم گالری باز میگذارم که در صورت پیش آمدن رویدادی فوقالعاده آن را از دست ندهم و از آن برای خودم فرصت بسازم.
متیو: شما در سال ۱۹۶۴ گالری پائولا جانسون را در نیویورک افتتاح کردید و سپس بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۷ در گالری پارک پلیس که با همکاری تعدادی هنرمند شکل گرفته بود و بهوسیله تعدادی مجموعهدار حمایت میشد مشغول به کار شدید. به نظر میرسد که گالری پارک پلیس نهتنها مکانی برای کسب تجربه برای شما به شمار میآمد بلکه گرد همآیی هنرمندانی ازجمله رابرت گروسوینور، مارک دی سوویرو و فارست مایرز[۲۸] بهنوعی یک اجتماع آرمانی برای شما محسوب میشد.
پائولا: بله قطعاً همینطوره.
متیو: این تجربه چگونه توانست افتتاح گالری پائولا کوپر را در سال ۱۹۶۸ در سوهو در نیویورک متأثر کند؟
پائولا: خب، زمانی که من اولین گالری کوچک خود را در سال ۱۹۶۴ به نام پائولا جانسون افتتاح کردم، مکان گالری در فضای مجزایی از خانه من قرار داشت. در آن زمان فردی را به نام استیو پپر[۲۹] میشناختم که صاحب فضای هنریای بود که البته در زمره گالریهای تجاری به شمار نمیرفت. رفتهرفته آشنایی بیشتری پیدا کردیم و من در آن فضای هنری توانستم تعداد بیشماری هنرمند را بشناسم. درنتیجه وقتی گالری پائولا کوپر را افتتاح کردم، آگاهی کامل نسبت به امور هنرمندان و خواستههایشان داشتم. با شناخت من از هنرمندان، آنها نیز از هنرمندان دیگری – که هنوز در آن زمان ناشناخته بودند- دعوت میکردند که به گالری رفتوآمد کنند و این حلقه هرروز بزرگتر میشد.
متیو: اینطور به نظر میرسد که گالری پائولا کوپر نظام سرسختانه یک گالری را که فقط به ارائه آثار تعداد معینی هنرمند میپرداخت را میشکست.
پائولا: بله دقیقه. هنرمندانی که بهطور ثابت با گالری کار نمیکردند و هنرمندان آزاد بودند همچنین میتوانستند در گالری آثار حجمی خود را که در ابعاد وسیع خلق میشدند را ارائه دهند.
متیو: در سال ۱۹۶۹ پیتر شلدال درباره گالری پائولا کوپر نوشت:«گالری پائولا کوپر یک گالری کنشگر هست و خواهد بود، گالریای که نهتنها توسط مجموعهدارها و منتقدین تائید میشود بلکه به انعکاس و اثربخشی هنر جدید نیز میپردازد.» من فکر میکنم این عبارات برای آن زمان، بسیار جذاب بود و آنچه برای من جذابتر هست واژه گالری «کنشگر» است.
پائولا: فکر میکنم پیتر این کلمه را در ارتباط با تولید و نمایش هنر بهکاربرده است.
متیو: آیا شما استفاده از واژه «کنشگر[۳۰]» را در فعالیتهای گالری خود در معنای سیاسی نفی میکنید؟
پائولا: ابداً. اولین نمایشگاه برگزارشده در گالری پائولا کوپر نمایشی ضد جنگ ویتنام بود.
متیو: به نظر میرسد برای آن زمان، اینکه یک گالری هم پیرو مبانی حمایتی سیاسی باشد و هم فعالیت در حوزههای رقص، موسیقی و ادبیات را پذیرا باشد کمی عجیب بوده.
پائولا: من احترام بسیار زیادی برای همه انواع هنر قائل هستم. مثلاً مرس کانینگهام[۳۱] یکی از بزرگترین هنرمندانی است که دیدار با او برای من غنیمت بزرگی بوده است. خب من فکر کردم، وقتی من فضای مناسب در اختیاردارم چرا آن را به نحو مناسب استفاده نکنم؟ پذیرفتن انواع مختلف هنرمندان در حوزههای متعدد برای فضای گالری هم میتواند مفید باشد.
متیو: به نظر میرسد شما برای گالریتان و فعالیتهای انجامشده در آن معنایی اجتماعی و سیاسی تولید میکردید. به این معنا که به آن بهعنوان چیزی بیش از یک گالری نگاه میکردید. درجایی به توصیفی درباره گالری شما به قلم رابرت اشترن[۳۲] برخوردم که آنجا را «جامعه ایدهها» نامیده بود.
پائولا: ایده اصلی در گالری من این بود که ذهنی باز در برابر پدیدهها و اتفاقات داشته باشیم. من بسیار کنجکاو بودم و شاید جالب باشد که بگویم آدم بسیار کنترلگری هستم.
متیو: این دو در تناقض نیستند؟
پائولا: مهم این نیست که تناقض ایجاد میشود مهم اتفاقی است که میافتد! فکر میکنم اولین پرفورمنس در گالری من توسط کمپانی تئاتر تجربی مابو ماینز[۳۳] اجرا شد. اندیشه آنها این بود که پرفورمنسی را طراحی و اجرا میکنند که قبل از اجرا در سالن تئاتر در یک گالری اجرا میشود.
من معتقدم برای داشتن فضای باارزش باید توسط هنرمندانی که در همه زمینهها کار میکنند استفاده شود.
متیو: شما گالری پائولا کوپر را ۵۳ سال پیش افتتاح کردید. آیا اگر قرار بود امروز و در حال و هوای امروز گالری خود را افتتاح کنید چه میکردید؟
پائولا: شاید این کار را نمیکردم و مثلاً یک کتابفروشی میزدم. در آن زمان جوان بودم و گاها خیلی از جهان هنر دلزده میشدم اما امروز بیشتر با هنرمندان تعامل میکنم.
متیو: در دهه ۶۰ دنیای گالریهای نیویورکی دنیایی مردانه بود. درجایی خواندم که درباره شما و دیگر زنان دیلر دیدگاهی تحقیرآمیز و ضعیف نگرانه وجود داشت.
پائولا: بله. ولی دنیای هنر آن دهه دنیای کوچکی بود، نهتنها کوچک بلکه خیلی هم بسته بود. این مسئله به اقتصاد گالریهای آن دوره هم مربوط میشد، اقتصادی که در مقایسه یا امروزه، بازار بسیار کوچکی محسوب میشد.
متیو: شما بهعنوان یک گالری دار با رکورد کیفی بالا در نیویورک و بهعنوان یکی از بزرگترین مراکز بازار هنر دنیا، روند روزانه گالری را چگونه وصف میکنید؟
پائولا: بله ولی ما کلونی کوچکی هستیم. ما گگوسیان نیستیم و آن بلندپروازیها را نداریم. ما اهداف متفاوتی داریم.
متیو: درباره آن اهداف توضیح دهید
پائولا: هدفم این است که به هنرمندان کمک کنم تا کار کنند و شناخته شوند. شاید امروز و در سن و سال من خیلی خندهدار باشد اما من همیشه فکر میکنم اگر شما بخواهید پول درآورید، حتماً میتوانید و حتی میتوانید خود را وقف آن کنید. البته برای من هیچوقت این موضوع اولویت نداشته است.
متیو: من فکر میکنم یکی از جالبترین و جذابترین اتفاقاتی که در طول دهه گذشته اتفاق افتاده ارزیابی مجدد و کشف مجدد هنرمندانی است که در طی ۳۰ – ۴۰ سال به دلایلی نادیده گرفته شدند. این بازیابی هنرمندان در گالری شما بارها دیدهشده است. از طرف دیگر پیوستن تعداد زیادی هنرمند جوان به مجموعه شما ازجمله جذابترین اتفاقات چند سال اخیر است. شما معمولاً چگونه با این هنرمندان جوان به مکالمه میپردازید؟ آیا بین دیدگاههای آنها و هنرمندانی که سالیان طولانی با آنها کارکردید ارتباطی میبینید؟
پائولا: من ارتباطی بین این دو گروه نمیبینم. ارتباط من با هر هنرمند شکل خاص خود را دارد. در سال گذشته من خیلی جذب هنرمندان جوان و تعامل با آنها شدم. سعی کردم بیشتر به آنها نزدیک شوم و زمان بیشتری را با آنها سپری کنم و به گفتگو بپردازم.
متیو: درست مثل زمانی که با هنرمندان اولیه در ابتدای کارتان به گفتگو میپرداختید؟
پائولا: بله اما آن زمان فرق زیادی داشت. آن هنرمندان در آن دوره هم سن و سال من بودند. حالا من جای مادربزرگ بسیاری از هنرمندان جوان هستم. هنرمندان جوان هم امروزه خیلی متفاوت هستند، بسیاری از آنها خیلی بینالمللی هستند و میتوانند به چند زبان صحبت کنند و آشنایی کامل نسبت به فرهنگهای زیادی دارند. چیزی که در ارتباط با کارکردن با هنرمندان جوان وجود دارد این است که شما با دیدگاههای مختلفی آشنا میشوید و متوجه میشوید که تعابیر و نظریات متفاوت دیگری هم وجود دارند.
متیو: درباره اقداماتی که انجام میدهید تا هنرمندانتان و گالریتان در زمره موارد ثبتشده در تاریخ قرار بگیرند کمی توضیح دهید. با توجه به اینکه میدانم شما آرشیوهای مربوط به گالری اولتان در پارک پلیس و همچنین آرشیو مربوط به گالری فعلی را که مرتبط به سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۷۳ بود را به آرشیوهای هنر آمریکا[۳۴] تحویل دادید. به نظر این بهترین اقدام برای نگهداری و حفظ گذشته ماست.
پائولا: البته من قصد دارم همین کار را با بقیه آثار هم انجام دهم. این آرشیوها بخشی از زندگی من هستند و برای من بسیار مهم هستند چون با من زندگی میکنم.
متیو: ازجمله مشخصات بارز دنیای هنر ۲۰ سال اخیر افزایش زنان دیلر هست.
پائولا: در دهههای ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ تعداد اندکی زنان دیلر فعالیت میکردند اما زمانی که من شروع به کارکردم تأثیرگذارترین دیلر های نیویورک لئو کاستلی[۳۵] و سیدنی جنیس[۳۶] بودند. به نظرم این روزها زنان در گالری داری حضور قوی دارند مثل مارین گودمن[۳۷] و باربارا گلداستون[۳۸]. مثل زنانی که در حوزه سیاست فعالیت میکنند که برای موفقیت باید منشی مردانه داشته باشند.
متیو: آیا نگاه مثبتی به آینده هنر و جهان هنر دارید؟
پائولا: دنیای هنر خیلی تغییر کرده است. خیلی بینالمللی شده و به نظر خیلی وسیع و بیپایان میآید. نمیدانم چگونه کسی میتواند اینهمه اطلاعات را مدیریت کند. چیزهای زیادی برای دیدن و فکر کردن وجود دارند. گاها خستهکننده و افسارگسیخته ولی درعینحال جذاب و جالب نیز هستند. من دیدگاه مثبتی به دنیای هنر و به خود هنر دارم چون نمیدانم بدون هنر چه بر سر ما میآید.
قسمتهای بعدی این پرونده را اینجا دنبال کنید:
داستان شکلگیری گالری سدی کولز | قسمت دوم | بخش اول
داستان شکلگیری گالری سدی کولز | قسمت دوم | بخش دوم
داستان شکلگیری گالری گیزلا کپتن | قسمت سوم
داستان شکلگیری گالری بلام اند پو | قسمت چهارم
داستان شکلگیری گالری شان کلی | قسمت پنجم
داستان شکلگیری گالری پیس | قسمت ششم
داستان شکلگیری گالری آگوستینا فریرا | قسمت هفتم
داستان شکلگیری گالری بئاتریز اسگرا | قسمت هشتم
داستان شکل گیری گالری کارما اینترنشنال | قسمت نهم
به همین قلم اینجا بیشتر بخوانید:
کریپتو آرت | دفتر مجازی ثبت اسناد رسمی آثار هنری | قسمت اول
مرکزیت زدایی فروش اثر هنری | رها سازی پیچ و مهرههای ذهن| قسمت دوم
ان اف تی ها تحول و تهدید در هنر معاصر | قسمت سوم
ان اف تی ها در هنر تجسمی ماندگار و بازار گذار | قسمت چهارم
چگونه هنرمندان در عصر کرونا بر درِ آفرینش هنری میکوبند؟
[۱] Paula Cooper Gallery
[۲] World house Gallery
[۳] Alberto Giacometti
[۴] Jean Dubuffet
[۵] Paula Johnson Gallery
[۶] Bob Thompson
[۷] Walter du Murier
[۸] Park Place Gallery
[۹] Robert Grosvenor
[۱۰] Mark di Suvero
[۱۱] Soho
[۱۲] Carl Andre
[۱۳] Sol Lewitt
[۱۴] Donald Judd
[۱۵] March For our Lives, an organization campaigning for tighter gun control
[۱۶] Jo Baer
[۱۷] Prince Street
[۱۸] Robert Ryman
[۱۹] Dan Flavin
[۲۰] Jonathan Borofsky
[۲۱] Elizabeth Murray
[۲۲] Rober Wilson
[۲۳] Rober Gober
[۲۴] Christian Marclay
[۲۵] Kelley Walker
[۲۶] Sherrie Levine
[۲۷] Matthew Higgs
[۲۸] Forrest Myers
[۲۹] Steve Pepper
[۳۰] Activist
[۳۱] Merce Cunningham
[۳۲] Robert Stearns
[۳۳] Mabou Mines
[۳۴] Archives of American Art
[۳۵] Leo Castelli
[۳۶] Sidney Janis
[۳۷] Marian Goodman
[۳۸] Barbara Gladstone