یادداشتی در گفتگو با شقایق احمدیان بر نمایشگاه «این بامداد من است» مهر ۱۴۰۰
گالری پروژههای آران- نقاشی، حجم و چیدمان
در خوابم جشنی بود بر فراز روشنی آبها
مجله هنرهای تجسمی آوام: مریم روشنفکر
آثار دومین نمایشگاه شقایق احمدیان در گالری پروژههای آران، در ادامهی پروژهی قبلی او با عنوان کلی «خانه شیرین» قرار دارد. مجموعهای از نقاشی و حجم و چیدمان که در پی مجموعهی قبلی مملو از رنگ و نور و در کار ترسیم الهههایی انسانی و حیوانی در صورتها و تظاهرات متفاوت هستند که رویاها و زندگی او از زمین روییده و متجلی شدهاند. او راوی جهان زیسته خود است که رنگ و شکلش را از واقعیتِ پالوده در جهان فردی احمدیان گرفته، مسیری که کارهای او طی میکنند، بیانگر روند تکثر جهان در خلوص ذهنی او هستند. خلوصی که او را تا به امروز به جلو رانده و به خلق این مجموعهها واداشته، بهنوعی تمام شخصیتها در آثار او، زنان و مردان، کودکان، گربهها، فرشتهها و الهههای مادر و زمین، در هر قالب بیرونی که باشند، بازتابی از خود او هستند، یا بهعبارتدیگر بازتابی ازآنچه او از جهان میبیند و بخشی از خود را در آن تشخیص میدهد.
شقایق احمدیان متولد ۱۳۷۴ در ساری است و پیش از اینکه در دانشگاه سوره در رشتهی نقاشی مشغول به تحصیل شود، تصمیم خود را برای هنرمند شدن گرفته و در ۱۷ سالگی برای اولین بار تلاش خود را آغاز کرد. داستان او با یک تماس تلفنی با یکی از گالریهای پایتخت آغاز میشود؛
«با گالری سهراب تماس گرفتم و گفتم که میخواهم نمایشگاه بگذارم، آنجا برای اولین بار بود که متوجه شدم برای اینکار باید یک سی دی از آثارم درست کنم و به گالری ارائه دهم. این کار را کردم و با علی (همسرش) شروع کردیم به سر زدن به گالریها و دادن سی دی تا اینکه بعد از مدتی از گالری «رج» که آن موقع در خیابان پاکستان بود با من تماس گرفتند و وقتی برای نمایشگاه به من دادند. نمایشگاه گالری «رج» که برگزار شد، حدود دوماه بعد از گالری «ژینوس» تماس مشابهی دریافت کردم و آنجا هم نمایشگاهی گذاشتم، بعدازآن کارم را برای یک فراخوان عمومی در نمایشگاهی در ترکیه فرستادم و آنجا بود که اتفاق جالبی افتاد، کسی کار مرا خرید و با خود به پاریس برد، در همین زمان شهرام انتخابی که مشغول جمعکردن نمایشگاهی از هنرمندان نوظهور ایرانی در برلین بود، کار مرا دید و با من تماس گرفت، شرکت در این نمایشگاه برای من نقطه عطفی بود، زیرا مرا در کنار هنرمندانی ازنظر سنی بزرگتر از خودم قرار داد که برایم بسیار جالب بود. پسازآن، نمایشگاه در کونستهاله نروژ نیز روی دیوار رفت و من حالا با اعتمادبهنفس بیشتری و درحالیکه باکسی در آرت سین تهران آشنا نبودم، شروع به فرستادن کارهایم به گالریهای مختلف کردم و گالری آران با من تماس گرفت. ابتدا در چند نمایشگاه گروهی کارم به تماشا گذاشته شد و بعدازآن نمایشگاه «کلمات درست را پیدا خواهم کرد و ساده خواهد بود» در هشتم شهریور ۹۸ در همین گالری برپا شد.»
کارهای احمدیان رو به رویا دارند، رویاهایی که ریشه در خاطرات و تصاویری دارند که او با آنها زندگی میکند، بهراحتی میتوان تصور کرد که این مجسمهی پری دریایی، همان دخترخالهای باشد که شکوه و زیبایی خالصانهاش در جشنی دور در خاطر شقایق کوچک مانده است. احمدیان درباره بزرگترین تابلو نمایشگاه، تابلویی چهار لتی که منظره بالکنی روبهدریا را نشان میدهد، میگوید: «آن موقع آتلیهام در پیچ شمیران بود و از خانه فاصله زیادی داشت، شب دیر خوابیده بودم و خسته بودم، شب خواب دیدم روی آب هستم و دارم تصویر یک تراس را میکشم که آدمها رویش ایستادهاند، دلم برای دریا تنگ شدهبود. از خواب که بیدار شدم بلافاصله به آتلیه رفتم و این تابلو را شروع کردم.»
تابلویی که در آن جشنی پنهان در جریان است، سه زن سرخپوش، چند کودک و یک غاز سیاه، دو گربه و سه موجود الهه مانند که آنسوی آب روی سطح دریا لمدادهاند و به این بزم کوچک نگاه میکنند، گویی از دور مراقب آنها هستند، مراقب نشاطی که این جمع را در برگرفته. احمدیان در کارهایش قصه نمیگوید، بلکه قطعات تصاویر زیستهاش را بازتولید میکند و زن قدرتمند، بهمثابه الههی آفرینش و زمین که نگهبان شادی و روشنایی است، حتی اشکهایش زندگیبخش و پاککننده است. این الههها جسارت زیستن و زن بودن را در خود دارند، همانند قدرتی که در دستان خردمند و آزمودهی یک زن کهنسال دیده میشود.
زنی که احمدیان میراثدار اوست؛ «من جدهای دارم که ما به او «گتهمار» یا مادربزرگ میگوییم، هرچند خودش این نام را دوست ندارد، زیرا نمیخواهد پیر شمرده شود. به نظر میرسد من ژنهای او را دارم. این زن در ۱۸ سالگی در کارخانه نساجی مازندران شروع به کار میکند، خیلی زود بیوه میشود و بچههایش را بهتنهایی بزرگ میکند و اینک حدود ۱۰۰ سال دارد، او به من حس زن واقعی را میدهد. زنی که در پس سرکوبهای جامعه زندگی میکند و شاد است. زنی که جسارت میکند، مثل من؛ من از متفاوت بودن خودم خوشحالم، وقتی در خیابان راه میروم ظاهرم برای مردم عجیب است، اما همین باعث میشود، آنها با من ارتباط برقرار کنند و من از این ارتباط لذت میبرم و ایده میگیرم. گاهی این هنرمندان دیگر هستند که واکنشهای منفی نشان میدهند، درحالیکه مردم عادی با کارهای من ارتباط خوبی برقرار میکنند، در همین نمایشگاه اخیر گروهی از کودکان را برای بازدید به نمایشگاه آورده بودند، بماند که واکنششان نسبت به کارها خیلی جالب و هیجانانگیز بود و نظرات خیلی جالبی میدادند، موقع رفتن بهزور گالری را ترک کردند و این برای من خیلی لذتبخش بود. بهتازگی به دیدن علیاکبر صادقی رفته بودم، بهعنوان یک هنرمند بزرگ با این سابقه کاری، بسیار وارسته و خاکی بود، جمله قشنگی به ما گفت؛ «هنر مثل یک سراب است، هرچه هم جلو بری تمام نمیشود.» دیدن این آدمها به من کمک میکند که بفهمم چه هستم و این باعث میشود خشمم کمتر شود و سعی کنم بهجای تنفر از کسانی که کارهای مرا دوست ندارند سعی کنم کارهایم را برایشان توضیح بدهم، شاید این دوستنداشتن از ندانستن بیاید. گاهی مرا به خاطر کارهای سادهام مورد پرسش قرار میدهند. فکر میکنند، ساده بودن کار راحتی است، اما اینطور نیست، من این ساده بودن و فلت بودن و شفاف بودن را دوست دارم. پایهی نقاشیهای من رنگ و روغن است. اغلب یک پالت رنگی را کار میکنم و میگذارم بماند، بعد باز رویش کار میکنم، بعد با ایربراش باز روی آن رنگ میگذارم، در مورد مجسمهها هم مرحلهبهمرحله کار میشوند، برخی با خمیر مجسمهسازی و برخی با پاپیه ماشه، بعد روی آن را رزین میزنم.»
شقایق احمدیان آثار خود را متأثر از هنرمندانی مثل بهمن محصص و سهراب سپهری میداند و البته تأثیر نقاشان سبک سوپر فلت مثل تاکاشی موراکامی را نیز نمیتوان در نحوه برخورد او با فرم و رنگ نادیده گرفت. آثار او از ذاتی طبیعتگرا با معصومیتی کودکانه نشأت گرفته که زن در آن نمادی از بدن مادی زمین است، موجودات او حتی درحالیکه در قفس هستند، نورانیاند و از روشنایی پاسداری میکنند؛ مانند پری دریایی که کلیدی در دست دارد، گویی نگهبان آن خلوص و درخشش است که از انتخاب رنگ و فرمهای رها و بدون مرز به وجود آمده. آنچه احمدیان دربارهاش میگوید: «تکهای از خوشبختی و خیال یا آرزو. من در دنیای دیگری هستم و وقتی آن را میکِشم دوست دارم بخشی از این جهان را به دیگران بدهم تا در خانه کس دیگری به زندگی ادامه بدهد.»
نقد های دیگر به همین قلم را اینجا بخوانید:
نقدی بر آثار شکوفه کریمی و هیاهویی پیوسته در جریان
مرز میان دیدن و ندیدن در آثار نسترن آزادی
بسیار عالی بود