بخش دوم معرفی و گفتگویی با مدیر گالری سدی کولز اچ کیو
پرونده داستان شکلگیری گالریهای مطرح دنیا | قسمت دوم
مجله هنرهای تجسمی آوام: شیدا عزیزی
در بخش اول گفتگو به معرفی سدی کولز و داستان شکل گیری گالری پرداخته شد.
مدیر و موسس: سدی کولز [۱]
نام گالری: سدی کولز اچ کیو[۲]
کشور: انگلستان
زمینه فعالیت: هنر معاصر- هنرمندان در حال ظهور و تثبیتشده
سدی کولز یکی از چهرههای نامدار و محبوب در صنعت هنر دنیا بهخصوص در بریتانیاست. او با تمرکز بر هنر معاصر بیش از ۲۰ سال است که بهعنوان یکی از دیلرهای مطرح دنیای هنر فعالیت میکند و گالری او جزو اولین انتخابهای هنرمندان معاصر به شمار میرود. او در سال ۲۰۱۴ بهعنوان یکی از قویترین چهرههای دنیای هنر[۳] در بخش «فعالان و سازندگان[۴]» گاردین[۵] معرفی شد. همچنین در سال ۲۰۲۱ دولت بریتانیا به او به خاطر خدمات هنری که ارائه میداد «نشان امپراطوری بریتانیا»[۶] را اهدا کرد. وی در سال ۲۰۱۶ در زمره ۱۰ آرت دیلر برتر اروپا در آرت نت[۷] در کنار افراد مهمی چون کمل منور[۸]، ماسیمو دکارلو[۹] و تادائوس روپک[۱۰] قرار گرفت.
در ادامه گفتگو درباره بازار شرق آسیا:
۹ سال پیش زمانی که برای اولین بار وارد دنیای هنر در هنگکنگ شدیم کار کردن در آن فضا را بسیار جذاب یافتم ولی در طول چند سال اول متوجه سختی فروش اثر در آنجا شدم تا جایی که من در ابتدا تصمیم گرفتم آثار یکی از هنرمندانم «سارا لوکاس» را به سبب نوع تکنیک کار و موضوعیت آثارش در بازار هنگکنگ وارد نکنم به این دلیل که میدانستم توفیقی حاصل نخواهد شد، اما نهایتاً از تصمیم خود صرفنظر کردم چون سارا ازجمله هنرمندان کلیدی من برای آن برنامه بشمار میآمد. درنهایت به خاطر آثار کنجکاوی برانگیز او، مردم بلافاصله شروع به ارتباط گرفتن با آثار او کردند و بازار او هم کمکم شکل گرفت. درمجموع چندین سال طول کشید تا من توانستم لینکهای تثبیتشده خود را ازجمله چند مجموعهدار مهم در آن بازار ایجاد کنم و از آن زمان ما رفتوآمدهای زیادی برای دیدار با مجموعهداران به پکن و شانگهای و همچنین مناطق وسیع و زیاد دیگری مثل اندونزی، سنگاپور، تایوان، ژاپن، استرالیا داشتیم؛ که در همه این مناطق هنرمندان، گالریها و مجموعه داران و موزههای بسیار خوبی پیدا میشوند. درواقع برای ساخت ارتباطات جدید، امکانات و شرایط بیانتهایی در آنجا موجود است. از آن زمان ما در آرت فرهای زیادی در چین، تایوان و شانگهای شرکت کردیم و به نظر من بازار شرق، بازاری بسیار مهم، در حال رشد و قابلاتکاست.
بااینکه همیشه نسبت به چین و اینکه در بازار آنجا چه میگذرد کنجکاو بودهام، هنوز هنرمندی از چین را به تیم هنرمندانم اضافه نکردهام ولی من همواره در حال بررسی و تحقیق روی هنرمندان چین هستم.
- درباره آرت فرها
ازیکطرف این رویدادها سبب ایجاد علاقهمندی به مسئله هنر در کل دنیا میشوند و این مسئله نسبت مستقیمی با عملکرد اینترنت در سالهای اخیر دارد.۲۰ سال پیش هیچکس هنر و اثر هنری را بهصورت آنلاین جستوجو نمیکرد. بهبیاندیگر بازار هنر تحت تأثیر بسیار زیاد اینترنت و فضای مجازی پیش رانده میشود و درنتیجه نهتنها باعث رشد علاقهمندی و رغبت مردم به هنر میشود بلکه توانمندی آنها را درزمینهی یادگیری مسئله هنر گسترش میدهد. همچنین امکان ایجاد ارتباط وسیعتر با هنرمندان و دیلرهای هنری را فراهم آورده است و همه اینها به این معناست که همین علاقهمندی و اشتیاق مردم برپایی آرت فرها را در اقصی نقاط جهان ترغیب میکند. آنچه در حال حاضر جذاب به نظر میرسد این است که آرت فرها بهنوعی موتور تجارت و خریدوفروش هنر هستند. خریداران و مجموعهداران آثار هنری همواره در افتتاحیه آرتفرها دچار احساس لزوم و اضطرار به خرید هستند و تصمیمگیریهای بیشتری برای خرید خواهند داشت به این دلیل که آرتفرها مسئله «خرید» را هدف قرار میدهند؛ اما مسئلهای که هست این است که ما با پدیدهای حدوداً ۱۰ ساله به اسم آرتفر مواجهیم و این امکان وجود دارد که همواره همین روند را در این رویدادها شاهد نباشیم و یا در طی زمان با روند فرسایشی مواجه شویم.
بههرروی آرتفر مکان و فرصتی برای ملاقات با افراد جدید است، حتی آرتفری مثل بازل که ازنظر کیفیت و جدیت و گونههای بازدیدکنندگان و مجموعهداران در رأس هرم رویدادهای هنری قرارگرفته است. من نوعی دموکراسی در آرتفرها میبینم. به این جهت که فضا برای همه نوع بازدیدکننده اعم از افراد آشنا به فضای هنری و یا کمتر آشنا، برای ورود به غرفه گالری و ایجاد دیالوگ با گالریدار و یا آثار آن گالری فراهم است.
چیزی که درباره آرتفرها برای من جذاب است «تغییر» های مداوم و همیشگی آنهاست. آنها همواره دچار تغییر و تحول هستند؛ و من با آغوش باز این تغییرات را قبول میکنم مثلاً اگر در طول سالهای آینده معاملات هنری در بازار هنر به بیت کوین باشد حتماً از آن واقعیت نو، تبعیت میکنم.
اتفاقی که امروزه درزمینهی فعالیت هنرمند-گالری افتاده این است که قبلاً هنرمند حداکثر با دو الی سه گالری کار میکرد این در حالی است که امروزه یک هنرمند با گالریهای زیادی کار میکند. چرا؟ دقیقا به این خاطر که فضای رشد و رغبت به آثار هنری در دنیا گسترشیافته و هنرمندان میتوانند آثار خود را د ر پلتفرمهای بسیار زیادی در دنیا به نمایش بگذارند. ما در اینجا برای اولین بار شاهدیم که یک هنرمند در یکزمان توسط چندین گالری معرفی میشود و این پدیدهای جدید است گرچه من شخصاً طرفدار هرگونه تغییر و تحولی نیستم.
از طرف دیگر نتیجه هر آرتفر برای هر گالری تعیینکننده تصمیم گالری برای شرکت مجدد در آن آرتفر است. به بیان سادهتر اگر نتیجه مثبتی حاصلشده باشد قطعاً آن را تکرار خواهد کرد.
- رفتار حرفهای با همکاران
بازار هنر مثل هر بازار دیگر بازاری رقابتی است و خصوصاً هر چه به رأس هرم نزدیک میشوید کار سختتر و سختتر میشود. همه ما تلاش میکنیم تا اثر هنرمند گالری را به فروش برسانیم و برایش بازار تعریف کنیم بنابراین برای نگهداشتن هنرمندتان میبایست راه و روال واقعاً خوبی را برای ارائه آثار به کار بگیرید تا بتوانید بازار آن هنر را بسازید. در چنین بازاری شما میبایست عملکرد «خوب» و مناسبی داشته باشید. هر چه استانداردهای شما به استانداردهای همکارانتان نزدیکتر باشد راحتتر و مناسبتر باهم همکاری خواهید کرد.
- درباره جوایز هنری
من اصلاً از این نوع جوایز خوشم نمیآید چون به واقعی بودن آنها عقیده ندارم و از طرف دیگر این مسئله قابلدرک است که مراکز و سازمانها برای جلبتوجه عموم این جوایز را قرار میدهند. ولی شخصاً اینطور فکر میکنم که اگر نمایشگاهی برگزار شود و به رأیگیری گذاشته شود (survey exhibition) و مردم بدانند که واقعاً چه بر نمایشگاه و بر هنر گذشته میتواند مؤثر باشد. دوسالانهها را به همین دلیل دوست داشتم. چون فکر میکنم ما به مسابقه بین هنرمندان و رویارویی آنها نیاز نداریم. آنچه نیاز داریم نمایشی کیوریتوریال است که مورد رأیگیری قرار بگیرد. ولی خب واقعیت این است که بخش عمده هدف سازمانهایی این رویدادها را طراحی میکنند قرار گرفتن در کانون توجه مطبوعات است.
- تأثیر جنسیت در گالری داری ازنظر من
نظر و احساس من درباره این مسئله در مقایسه بازمان آغاز کارم تغییر کرد. در آن زمان من اعتقاد داشتم که من هم مانند همکاران مرد و به همان خوبی و قدرت قادر خواهم بود در حرفهام موفق باشم. درنتیجه بهعنوان یک زن دیلر مسئله و مباحثه ذهنی با این مطلب نداشتم؛ اما در میانه دهه پنجاه زندگیام، کمی متفاوت به این مسئله مینگرم. به این صورت که زن بودن و داشتن فرزند و مسافرتهای متعدد برای رسیدن به برنامهها و اهداف و درعینحال دیلر بودن و اینکه دنیای ما جنسیت گراست و نحوه رفتار با زنان متفاوت است، کار آسانی نیست. درواقع، بهشدت از این موضوع که حرفه من و نوع عملکرد من متأثر از جنسیت من باشد، بیزارم و سؤالی که در ذهنم دارم این است که «چه کسی مردان را مدیر، صاحبنظر و گرداننده کرده است؟» و به این دلایل اکنون در این سن در مقایسه بازمانی که جوان بودم واکنش شدیدتری نشان میدهم.
من ارتباطات زیادی با افرادی که با آنها کار میکنم دارم، صادق هستم، اغلب اگر از من خواسته شود نظر خود را اظهار میکنم. معمولاً حول محور استراتژی مسیر هنر امروز نظرات خود را صادقانه ابراز میکنم و این برای هنرمندان خیلی اهمیت دارد. از طرف دیگر درصورتیکه به این نتیجه برسم که نظر نادرستی ارائه دادم و یا به من تذکر در این خصوص داده شود، بسیار خوشحال خواهم شد.
سهم درصد هنرمندانم را در سریعترین حالت میپردازم و مطمئناً آنها قدر زحمتهای زیاد و سخت گالری را میدانند. من خیلی خیلی خدا را شاکرم با چنین انسانهای خوب و فوقالعادهای کار میکنم. من کارمندان زیادی دارم و تعداد زیادی از آنها برای مدت زیادی با من کار میکنند.
- قیمتگذاری آثار هنری
کار آسانی نیست. شما میبایست دچار حس خاصی باشید تا متوجه سقف قیمت یک اثر شوید. البته مقوله «قیاس» اثر با آثار مشابه دیگر – ازلحاظ نوع هنرمند، سن هنرمند، رویکرد اثر- در کنار مسیر رشد هنرمند اثر، مجموعههایی که اثر در آنها نگهداری میشود و یا نمیشود، میتوانند در قیمتگذاری اهمیت داشته باشند. قیمتگذاری برای من واقعاً مثل طلسم کردن یک اثر است منظور این است که شما میبایست حسی جادویی داشته باشید تا بتوانید سقف قیمت اثر را تشخیص دهید و البته به آن مطمئن باشید.
- نقاشان مستر
در حقیقت هنرمندان مستر که در گالری من و در کنار من هستند مسیر طولانی را تا اینجا طی کردهاند تا به این نقطه و مرحله رسیدهاند مثل هنرمندی که امروزه از هنرمندان دائمی حراج کریستیز به شمار می آید. تجربه بسیار سخت فروش آثار او را در اولین نمایشگاهش بهخوبی به یاد دارم. او در آن زمان بسیار جوان بود و ما مسیر زیادی را در طی زمانی بسیار طولانی طی کردیم. امروزه که او به این سطح از شهرت و موفقیت رسیده است، نگهداری او برای گالری و تأمین او بسیار سختتر و رقابتیتر شده است. چراکه این امکان وجود دارد که او و آثارش توسط گالری بسیار بسیار بزرگتری معرفی شوند و خب رقابت مابین گالریها سختتر شود. بهطور مثال این امکان وجود دارد که گگوسیان با داشتن ۱۳ – ۱۴ گالری در جهان به آن هنرمند امکانات نمایشگاهی وسیعتری پیشنهاد دهد درحالیکه من فقط در یک شهر-لندن- دو گالری دارم. ولی من به استحکام ارتباطم با هنرمندانم اطمینان میکنم و خوشبختانه همیشه کارکرد مفیدی در زندگی ایشان داشتهام آنها هم متقابلاً ارتباط با من را دوست دارند و من هم آثارشان را بهجاهای خوبی ارائه میکنم.
- گسترش گالری
ترجیح میدهم بهجای اینکه مثل گگوسیان در اقصی نقاط جهان فضا داشته باشم، چند گالری در یک شهر داشته باشم و بخشی از این تصمیم من به این دلیل است که من اعتقاددارم حرفه من خیلی شخصی است و انسان کنترلگری هستم. دوست ندارم که مثل ماهواره از دور جایی را کنترل کنم که مطمئن نیستم چه اتفاقاتی در آنجا رخ میدهد. مهمتر از همه متمرکز بودن در یک نقطه به من آرامش و اطمینان بیشتری میدهد.
بخش اول گفتگو و قسمت های قبلی پرونده را اینجا بخوانید:
پرونده داستان شکلگیری گالری پائولا کوپر | قسمت اول
پرونده داستان شکلگیری گالری سدی کولز | قسمت دوم | بخش اول
به همین قلم اینجا بیشتر بخوانید:
کریپتو آرت | دفتر مجازی ثبت اسناد رسمی آثار هنری | قسمت اول
مرکزیت زدایی فروش اثر هنری | رها سازی پیچ و مهرههای ذهن| قسمت دوم
ان اف تی ها تحول و تهدید در هنر معاصر | قسمت سوم