یادداشتی بر نمایش آنلاین ژوبین میراسکندری با عنوان «نماهای پنهان» گالری راه ابریشم
مجله هنرهای تجسمی آوام: آرش فاتح
اینها که ژوبین میراسکندری گرفته بگمان من عکس نیست. نه یک روایت، نه یک سفرنامه، نه صرفا یک فیلم، نه نقاشی-عکس مانند مجموعه اولش “روسیاهی“، و نه حتی صرفا به تصویر کشیدنِ زیست بوم خویش، نه …
بیشتر روحی را گرفته و در شیشه کرده
روحِ درۀ برفی ،
بخصوص برای من که سالها و بلکه دههاست با ژوبین همسفرم، بیشتر دعوت به یک راهپیمایی ست. اطراف خانهاش، در لواسان، اما نه مثل تمام راهپیماییهای پیشین… ، این یکی در گرگومیشی برفی و سرد است.
بی خبر، به ناکجا.
در چلۀ زمستان
زمستان است…
به هم که میرسیم یکدیگر را در آغوش میگیریم، در سکوت به راه میزنیم. تنها صدای چِک چِکِ دانههای برف روی کلاهم میریزد و گاه صدای کلاغها که دردوردستها ناله میکنند، صدای خش خشِ گامها …
هیبت سنگینِ برف، هستی را بدرون فرو میخورد.
شیبها را یکی پس از دیگری پایین میرویم و بالا میآییم. گاه پیکر دیواری حائل، میان خاک و فضا، سنگچینی بلند، راهمان را میبُرد. دیوار به سخن میآید. با صدایی بم و کشیده. گفتگو با دیوارِ سنگین. به ما میگویدکه؛ مراقب باشید، ، این جهان آنقدرها که زیبا ست امن نیست، اما بسیار بیش از آنچه گمان میکنید شگفت انگیز و ژرف است…
ارزش رنج این راه را دارد.
در این سفر “دانته” وار ما نه ب بهشت، نه ب دوزخ، بلکه عازم برزخیم.
حالا برف شدید تر شده… برف نیز چون ما در برزخِ خود گرفتار است. همزمان که در حال نگارش متنی با جوهری سپید است. مخدوش میسازد. همزمان، همه چیز را میپوشاند، محو میکند و باز میسازد.
در پی روشنی برفی همه کارش آشوب …
واضح ناپیدا نیست.
کالبد تُردِ درختان، سنگچینها، پلهها، معبرها، کوره راهها ، و حتی زبالههای انسانی … در مه-دود ی سنگین در سکوت فروخفتهاند. چرخ فروافتاده در کف دره، شاید نمادی از تمدنیست که از مسیر خارج شده، ناکار گشته. دیگر جایی برای رفتن ندارد.
سیر و سفر در این وادی به هیچ عنوان خطی و مستقیم نیست. بیشتر نظامی” استاکر “ی بر آن حاکم است. هیچ راه مستقیمی وجود ندارد و لزوما کوتاه ترین و هموار ترین مسیر بهترین راه نیست! و لزوما بازگشتی در کار نیست.
تاکید بر آنچه متن نمیگوید، آنچه پنهان میکند
آنچه در خود فرو میخورد
روشنایی و وضوح بیشتر و کیفیت بالاتر، چنانکه امروزه با ولع در تصاویر یا وانمودها پیگیرِ آن هستیم، لزوما باعث فهم و ادراک بهتر و عمیقتر از جهان نمیشود. اینجا عکاس با استفاده از عناصر متعدد بصری و تکنیکی، همچون بارشِ برف، مه، سایه، درخت، انسان، راه، دیوار، تنزل و فروکاستگی نور، بافتی در ایهام، ایجاد کرده. و در نهایت با پیچیدنِ تمامی این عوامل در لفافی از خاکستری، چیدمانی را سازمان میدهد، که نه صرفا بازنمودِ ابژه یا مفهومی ساختارین، بلکه تولیدِ فضایی ویژه است. فضایی که میتواند مدخل یا دهلیزی باشد برای ورود به جهانی ژرف. جهانی که لزوما برای دیدن نیست بلکه بیشتر برای خلقِ نوعی شهود واگشایی شده.
برای پرواز به ژرفنای تخیلی آزاد و بی انتها
با همسفرانی دیر آشنا…
گزارش نمایشگاههای دیگر را اینجا ببینید.