حراج تهران به عنوان مهمترین نهادِ بازار هنر ایران در عرصۀ ملی، شانزدهمین دوره مزایده خود را با عنوان «هنر معاصر ایران» جمعه دهم تیر ۱۴۰۱ برگزار کرد و در نهایت، اثری از رضا درخشانی با قیمت نهایی هشت میلیارد تومان، عنوان گرانترین اثر را به خود اختصاص داد. این حراج توانست با فروش تمامی ۱۲۰ اثر ارائه شده به مبلغ ۷۸ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان، رکورد چشمگیری را در مارکت هنر معاصر ایران ثبت کند. با استنباط از نتایج رسمی این حراج، میتوان نکاتی را به عنوان تحلیلی بر این رویداد بیان کرد.
-افزایش قیمت ۵۰ درصدی
منطقی است نتایج این حراج را با حراج معاصرِ دوره قبل (حراج چهاردهم) مقایسه کنیم. در آن حراج آثار ۱۲۰ هنرمند با رقم مجموع ۷/۴۲ میلیارد تومان فروخته شد؛ این در حالی است که در حراج شانزدهم همین تعداد اثر به رقم ۱/۷۸ میلیارد تومان فروش رفت. با توجه به این که قیمت دلار در آن زمان چیزی در حدود ۲۷ هزار تومان و هم اکنون به ۳۱ هزار تومان رسیده است؛ حتی با در نظر داشتن افزایش قیمت ارز هم، چیزی در حدود ۵۰ درصد افزایش قیمت فروش را نسبت به دوره پیش شاهد هستیم که خبر امیدبخشی است. این را نمیتوانیم به تورم عمومی جامعه نسبت دهیم؛ از آن رو که آثار هنری جزو اقلام مایحتاج عمومی نیستند که مشمول تورم شوند و افزایش قیمتِ آنها، بیشتر ناشی از گسترش علاقه مندی عمومی به آثار هنری است و نشان میدهد آثار هنری همچنان میتوانند بازار پر رونقی داشته باشند. رقم ۱/۷۸ میلیاردی فروش حراج شانزدهم ،حدوداً بالغ بر سه میلیون دلار میشود که بیش از فروش آثار در هر یک از حراجهای دو سه دوره آخر کریستیز در دوبی است؛ هر چند آن حراجها آثار هنرمندان مدرنیست و معاصرِ ۲۰ کشور جهان را در بر میگرفت و رقم نهایی فروش حراج شانزدهم، حتی با دلار آزاد، بالاتر از آن ارقام است.
-بازار میانی
حراج شانزدهم نشان داد مارکت متوسط یا میانی یا affordable؛ مارکتی که با استطاعت عموم خریداران تطابق دارد، رو به رشد است. بر خلاف مارکت آثار گران قیمت که به سختی فروش میرود و متقاضیان محدودی دارد؛ در این حراج آثار هنرمندانی که چند میلیارد تومان برآورد قیمت شده بود عموماٌ بین کمینه و بیشینه برآورد اولیه به فروش رسید.
-گسترش افقی بازار
در این حراج آثار ارزانتر که با ارقامی در حدود ۵۰ تا ۲۰۰،۳۰۰ میلیون تومان بر آورد قیمت شده بود، رکوردهای حائز اهمیتی به دست آورد و از رقم بیشینه فراتر رفت. لذا میتوان ارزیابی کرد که هنوز آثار گران قیمت به عنوان یک سرمایه گذاری سنگین، مخاطبان گستردهای ندارد و افراد معدودی ممکن است مبادرت به خرید این دسته آثار کنند. اما این در عین حال خبر خوبی نیز هست که آثار هنری از یک کالای خیلی گران فاصله گرفته و تبدیل شدهاند به آثاری که طبقات متوسط هم میتوانند در شمار وسیعی بخرند. افراد ترجیح میدهند آثاری با ارقام متوسط را بخرند تا یک اثر گران قیمت را؛ و این، نشان دهنده گسترش افقی بازار است تا توسعه عمودی آن. به زبان دیگر، رکوردها خیلی بالا نمیرود؛ اما گستره مارکت رو به افزایش است.
– نو خریداران
درباره حراج شانزدهم میتوان به گفته مدیر این حراج استناد کرد که حدود ۱۲۵ نفر برای شرکت در حراج ثبت نام کرده بودند که ۴۳ نفر موفق به خرید آثار شدند و در بین این عده ۱۴ نفر «خریدار جدید» بودند که تقریباً تمام آثار قیمتهای میانی را خریدند. این که می گوییم میانی، در قیاس با آثاری است که معمولاً با ارقام پایینتر از ۵۰ میلیون تومان در گالریها به فروش میرسد. ارزانترین اثری که در حراج شانزدهم تهران به فروش رفت، ۵۰ میلیون تومان بود؛ در حالی که در گالریها رقمهای بین ۵ و ۱۰ تا ۵۰ میلیون تومان رقم متداولی است و آن مارکت آثار ارزان است و حراج میتواند رقم متوسط را مهمترین هدف خود بداند.
هر قدر جلوتر میرویم میبینیم شمار نو خریدارانِ بازار هنر ایران بیشتر و بیشتر میشود و این، حاکی از آن است که مارکت با بازیگران جدید تقویت میشود و چنین نیست که تنها یک عده ثابت اقدام به خرید اثر هنری از حراج بکنند. در هر دوره افراد جدید میآیند و این افراد اگر در این حراج یک یا دو اثر خریداری کرده باشند، ممکن است در آینده آثار بیشتری از حراج یا گالریها خریداری کنند و این نشان میدهد مارکت خریداران جدید را جلب میکند.
-درخشش اساتید
حراج شانزدهم صحنه درخشش اساتید دانشگاه بود. از میان آثار ۱۹ استاد دانشگاه و هیئت علمی دانشگاههای هنر کشور، سهم ۵ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی به آثار این اساتید هنر اختصاص داشت و این خبر مسرت بخشی است؛ چرا که بدنه اساتید دانشگاه به خاطر ارتباطی که با دانشجویان دارند میتوانند احساس اطمینان شغلی و امید را به طبقه هنرمندان جوان منتقل کنند. بدیهی است در چنین حالتی دانشجویان می ببینند اساتیدشان موفق شدهاند آثار خود را با قیمتهای قابل توجهی بفروشند و معنایش این است که آنها هم اگر این مسیر را با موفقیت دنبال کنند ممکن است از یک آینده حرفهای اطمنان بخشی برخوردار باشند. اساتید هنر در دانشکدهها در بین دانشجویان خیلی خوب دیده میشوند و طبیعتاً اگر آثارشان به فروش نمیرسید یا قیمت نازل داشت میتوانست سیگنال منفی و ناامید کنندهای به دانشجویان هنر بدهد؛ چرا که وقتی اساتید جایگاهی در اقتصاد هنر نداشته باشند، دانشجویان چگونه میتوانند به آینده شغلی خویش امیدوار باشند؟!
-خریداران محافظه کار
این حراج همانند حراج دوره قبلِ هنر معاصر، نشان داد آثاری که تعریف جدیدی از شی هنری ارائه میکنند چندان مورد اقبال قرار نمیگیرند. آثاری که مفهوم تازهای از نقاشی و خصوصاً مجسمه را ارائه دادند و بیشتر در قلمروی «هنر مفهومی» قابل شناسایی بودند، به سختی به فروش رسیدند؛ آثار هنرمندانی چون بیتا فیاضی، امیر راد و علی اتحاد که با تعریف کلاسیک مجسمه متفاوت هستند. این نشان میدهد نگاه خریداران هنر هنوز در ایران محافظه کارانه است و آنها به آن چیزی که معمولاً در تعریف کلاسیک به عنوان نقاشی و مجسمه شناخته میشود، بیشتر میل و علاقه نشان میدهند. البته در تمام دنیا چنین رویهای حاکم است و مدیومهای جدید سخت فروش رفتهاند؛ اما در حالی که امروزه کشورهای غربی از این مرحله گذار کردهاند، وضعیت امروزِ هنر ایران با سالهای دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی قابل قیاس است که آن زمان نیز در برابر تصوّر جدید از شی هنری مقاومتهایی در بازار هنر صورت میگرفت. آن چیزی که به طور کلاسیک نقاشی و مجسمه قلمداد میشود به راحتی فروش میرود اما اشیای جدید که جنبه مفهومی دارند و کمتر جنبه کلاسیک زیبایی شناختی، به سختی ممکن است توجه خریداران و مجموعه داران را جلب کند.
-زنان به سوی برابری
آثار هنرمندان زن در حراج شانزدهم به وفور فروش رفت. درست است تعداد هنرمندان زن در قیاس با هنرمندان مرد هنوز کمتر و بالغ بر ۱۵ تا ۲۰ درصد است؛ ولی هنگامی که به نتایج مینگریم، میبینیم این رقم قابل توجهی است. در این حراج شاهد نتایج خوبی از سوی هنرمندانی چون منیر فرمانفرمایان، آویش خبره زاده، فریده لاشایی، بیتا فیاضی، گیزلا سینایی و هنرمندان دیگر بودیم. اگر این را با واقعیت بازار هنر در یک دهه قبل مقایسه کنیم، میبینیم رشد چشمگیری یافته و این روند به سمتی میرود که ما در آینده شاهد برابری بین هنرمندان زن و مرد در صحنه بازار هنر ایران باشیم. البته حتی در حراجهایی که در لندن و نیویورک هم برگزار میشود، تعداد هنرمندان زن هیچ گاه حتی به یک سوم تعداد هنرمندان مرد هم نرسیده و این نسبتی که ما در حراج تهران شاهد بودیم حتی با پیشرفتهترین کشورها در عرصه هنر قابل مقایسه و قابل افتخار است. این وضعیت در قیاس با گذشته روندی مثبت و به سمت برابری و اعتدال است.
-جوانترین حراج
میتوان گفت حراج شانزدهم از حیث جوان گرایی یکی از جوانترین یا شاید جوانترین حراج بود. نسبت هنرمندانِ زیر ۳۵ سال از همه حراجهای پیشین بیشتر بود و این نشان میدهد حتی هنرمندان جوان و دارای سنین پایین هم میتوانند در حراج حضور یابند و آثارشان با قیمتهای قابل توجهی فروش رود و این بسیار خبر امید بخشی است. هنرمندان جوان نباید انتظار داشته باشند که وضعیتشان به لحاظ اقتصادی تنها در عبور از میان سالی و تبدیل شدن به یک هنرمند تثبیت شده، میتوانند بهبود یابد. حتی هنرمندان جوان هم میتوانند در چنین صحنههایی نتایج خوبی بگیرند و این نشان میدهد مارکت، یک مارکت سالمندی نیست؛ اگر چه به هر حال هنرمندان قدیمی و استادان هنر مثل تمام دنیا تثبیت شده تر هستند، ولی شانس برای نسل جوان هم وجود دارد.