«من گل صحرایی و لاله کوهیم. من مادر عشق زیبا و ترس و دانش وامید مقدسم، میانجی عناصرم و یکی را با دیگر سازگار میسازم، آنچه را که سخت است نرم میسازم. من خواهم کشت و برای زندهبودن خواهم ساخت». [۱] علی خسروی با سلاح خودش به جنگ تهدیدها و ناملایمات و رنج جهان میرود. زمانی که جهان امروز در طی حدوداً دو سال درگیر همهگیری ویروس کرونا بود و همین موضوع بسیاری را خانهنشین کرده بود هنرمندی با زبان خودش به مقابله با آن برخاست؛ اما گویی که آن سالهای خاموش مانند مارکز که رمان عشق سالهای وبا را نگارش کرد نیز برای علی خسروی سرآغاز رؤیاهایی از جنس نقاشی بوده که به صفحه بوم آورد. نقاشیهای زنده و فیگورهایی بلند و در شمایل زنان گوسانی که مینوازند.
این گوسانها[۲] مینوازند، تار میزنند، دف میزنند، نیلبک و دوتار. ارتعاش صدای نواختنشان از بوم بیرون میآید و در فضا میپیچد و تو را در خودش غرق میکند، رنگهای جادوییشان، شالهای و کاه موهای آشفته در بادشان همه تو را به زمانی پرت میکند که گویی آنها را درجایی دیدهای اما نمیدانی کجا و کی؟ برای ساعاتی فراموش میکنی که کجا هستی و از تماشایشان سیر نمیشوی، میخواهی به درون دنیای آنها بروی و آوازها و نواختنشان را بشنوی. رنگهای هارمونیک و ملایم حس هارمونیک و رؤیا گونه و گاه رازآلود را منتقل میکنند و کنتراست رنگهایی مانند قرمز و مشکی و سفید که با جسارت بکار رفتهاند حسهای قوی و قدرتمندی را منتقل کردهاند. این رنگهای روشن و گرم زمانی نه در گذشته و نه در آینده را تداعی میکنند، زمانی مواج سیال و شناور در حال.
فیگورهای بلندقامت و بی چهره نقاشیهای علی خسروی به روی بوم میآیند رنگ میگیرند فرم میگیرند نرم و کشیده میشوند و هویت میگیرند و زن میشوند. فرمهای عمودی فیگورها نشاندهنده ثبات و تعادل است و نزدیکی به آسمان و سبکبالی و حرکت بهسوی عالمی ملکوتی است. نکته غالبی که در همه نقاشیهاست تعلق این زنان به هنر است هنر موسیقی و صدا. زنانی خنیاگر و گوسان که زندگی را مینوازند، بذر میافکنند و رویش و آفرینش را آغاز میکنند. هویت این زنان را عمیق میبینیم که آفرینش تا رستاخیز و حتی قیام را روایت میکنند و نقش زن در طول تاریخ از مادر، شکوهمند، غرور و درعینحال ایثار، اسطوره و رمزآلود و فرهنگ سازو هنرمند یادآور میشوند. نقاش توانسته با نگاهی عرفانی خصوصیات این زنان خنیاگر را به تصویر بکشد و با مشاهده درون زن، پیوند عمیق او با هنر را که نمود امری غیرمادی و مقدس است را به تصویر بکشاند.
و مگر نه اینکه زن مظهر رویش، آفرینش و زندگی و تقدس است؟ و آیا این زنان استعارهای نیستند از برههای از تاریخ؟
چه پیوند معناداری بین این زنان و خنیاگری آنها وجود دارد؟ این زنان مینوازند که با ترانههایشان چه پیامی را به گوشها برسانند؟
به قلم: مهتاب جهانگیری
جهت اطلاعات بیشتر از نمایشگاه اینجا بخوانید.
نقد نمایشگاه های دیگر را اینجا دنبال کنید.
[۱] – متن صوفیانه اول نوشته مربوط به قرونوسطی است
[۲] – گوسان به معنی قصهپرداز یا رامشگر یا خنیاگر همان خوشنوازان رامشگری هستند که ادب شفاهی در گرو کوشش آنهاست. آنان در کوچهها و میدانها، داستانسرایی و داستانگویی کردهاند و گاهی با موسیقی بر جاذبههای آن افزودهاند و سنّتها و آدابورسوم و بدیههسرایی را نسل به نسل و سینهبهسینه انتقال دادهاند. ازنقطهنظر تاریخی در ایران باستان شعر بهمنظور ماندگاری بیشتر با ساز و آواز موسیقی بیان میشده است. خصوصاً در دوران اشکانی خنیاگران یا گوسان ها کسانی بودند که با موسیقی و مطربی وظیفه انتقال تاریخ شفاهی را بر عهده داشتهاند و حتی در بین طبقات ممتاز بشمار میرفتهاند.