تاثیری که جنبش دادائیسم در هنر بعد از خودش به جای گذاشت
جنگجهانیاول، جنگی بود که انسانها را بر سر یک دوراهی قرار میداد: آنها یا میبایست رخدادهای وحشتناک آندوره را به مثابه ضرورتهای وطنپرستی پذیرا میشدند یا اینکه آنها را به عنوان نشانه شکست ادعاهای پیشرفتهای فنی، تربیتی و سیاسی محکوم کنند. موقعیتی که در اینزمان پدیدار شده بود منجر به شکلگیری یک شیوهبیان هنری اساسا ویرانگر شد. در سال 1916 در چندین نقطه و تقریبا بهصورت همزمان تعدادی از هنرمندان نفرتشان از جنگ و زندگی و سیاست شکستخورده نظامسرمایهداری را با ساختن آثار غیرهنری بیان کردند. در شهر زوریخ، هوگو بال، کلابشبانهای بهنام «کاباره ولتر» برپا کرد. هنرمندانی همچون ژان آرپ، مارسل یانکو، تریستیان تسارا و همینطور ریچارد هولزنبک در ارائه برنامههای کاباره با بال همکاری میکردند.
در این فضای ستیزهجویانه، همه هنرهای پیشتاز دیروز از جمله فوتوریسم، سمبولیسم و اکسپرسیونیسم طی بیانیههایی که خوانده میشد، محکوم شدند. اشعار بیمعنا که از کنارهم قرار گرفتن تصادفی کلمات شکلگرفتهبود، اشعار آوایی برگرفتهاز هجاهای بیمعنا و همچنین موسیقی که با آلات غیرموسیقیایی ساختهمیشد، از نیات نیهیلیستی هنرمندان خبر میداد. این جنبش در اوایل پیدایشش «دادا» نام گرفت؛ واژه دادا اصطلاحی بیمعنی و از اصطلاحات کودکانه است و نشاندهنده این است که فرهنگ اروپا درآنزمان از معنا تهی شدهبود.
جنبش دادائیسم در سال ۱۹۱۷ به یک فعالیت بینالمللی تبدیل شد. دادا یک جنبش هنری نبود. ابراز وجود آن اساسا از طریق بحثها و اغلب مقالاتی صورت میگرفت که در چندین نشریه در زوریخ، برلین، نیویورک،کلن، مسکو و دیگر شهرها انتشار مییافت. چاپ بیحسابوکتاب و نامعقول و تصاویر پرخاشگرانه یا حیرتانگیز این نشریهها، ظاهر زنندهای از آنها ارائه میداد، بااینحال خواندنی های زیادی برای اهل مطالعه وجود داشت که از مطالب شفاهی تهیه شده بودند.
دادا هم مخلوق نویسندگان بود و هم زاده هنرمندان. دادائیستها در مواجهه نخست، بیشاز آنکه به دنبال آفرینش چیز تازهای باشند، در پی به سوالگرفتن چیزهای موجودند و میکوشند به آنچه موجود است، معنا و مقصود تازهای بدهند. یکیاز ویژگیهای پیشرو هنر دادائیستی کمرنگ شدن عمدی مهار و کنترل هنرمند در فرایند خلق اثر است. هانس آرپ و مارسل دوشان از هنرمندانی هستندکه با تکیه بر تغییرات اتفاقی حاصل از نیروهای طبیعی مانند جاذبه، حرکت هوا و غیره آثاری خلق کردهاند.
این برداشتن کنترل بهشکلی کاملتر هم در آثار دوشان ظاهر شد. او از سال ۱۹۱۴ اشیاء معمولی را از زمینه روزمرهشان ربود. به عنوان مثال در نیویورک، یک توالت دیواری مردانه، ساخته کارخانه Mutt را با امضای«R. Mutt » به یک نمایشگاه فرستاد. عنوان جدید این توالت، فواره و جایگاه جدید آن، از دگرگونساختن کارکرد اصلی آن حکایت دارد. بدیهیاست که این حاضر-آمادهها از آنرو که بیانکننده یک ژست هنری تندرو و انتقادی هستند ارزش هنری دارند و نه بخاطر ظرافت در ساختشان.
برخی دادائیسم را جنبشی شدیدا سیاسی میدانستند و میخواستند از طریق آن هنر را بهطور مستقیم درگیر مسائلسیاسی کنند. گروه دادای برلین که در مارس ۱۹۱۸ به وسیله هولزنبک برپا شد، آشکارا چپگرا بود و تبلیغات خود را با تظاهرات ضدهنر میآمیخت. جورج گروس، جان هارتفیلد، رائول هاوسمان و یوهانس بادر از اعضای اصلی این گروه بودند. هریک از اعضا تخصصهای خود را داشت اما همه خواستار اصلاح جهان بودند.
گروس و هارتفیلد رابطه دوستانهای داشتند و از ابتدای دوستیشان در ساخت کلاژ باهمدیگر همکاری میکردند. کلاژهایشان گاه از ترکیب چند عکس شکل میگرفتند. هارتفیلد بعد از جنگ، ضمن کار برای شرکت سینمایی UFA ، در استفاده از عکس برای تبلیغات، به شهرت زیادی رسید. فتومونتاژ،که امروزه در سراسر جهان شناخته شدهاست، از کارهای هارتفیلد ریشه گرفتهاست.
هنر گروس از کوبیسم و فوتوریسم ریشه میگیرد. گروس از روی خشم کار میکرد. نفرتی که از بیعدالتی داشت موجب شد آثارش تلخی خاصی بهخود بگیرند. ترکیببندی های درخشانش از سوییدیگر روایت بصری تاثیرگذاری را شکل میدهند.
کورت اشویترز هنرمند آلمانی بود که عنوان بیمعنی «مرتس Merz» را برای کارهایش برگزیدهبود، او همینطور مجله خودش را تحت همین عنوان منتشر میکرد که در آن عبارات پوچ و نکتهدار بهنحو گیجکنندهای در کنارهم بهکار میرفتند. اشویترز از آتوآشغال و کاغذپاره، اثر هنری میساخت. فضای مرتس را در خانهاش نیز ایجاد کرد، در این ساختهها انواع خرتوپرت و هر مواد و مصالحی بهکار گرفتهشده بود: گچ، خردهچوب، تصاویر مختلف یا دیگر چیزهای نشانهدار و نمادین که توجهاش را جلب میکردند.
در شهر کلن، جنبش دادائیستی زیر نفوذ ماکس ارنست جریان داشت. در کنار مدیومهای متنوعی که برای تولید اثر استفاده میکرد، کلاژ بخش مهمی از کار او را تشکیل میداد. بهرهگیری خاص از تصاویر و نقشهای حاضرآماده به او در ساخت ترکیبهای تاثیرگذار و همینطور در معنارسانی کمک میکرد. ارنست با فعالیتهایش در زمینه هنر دادائیستی بسیار قوی ظاهر شد و رفتهرفته به یکی از مهمترین شخصیتهای جنبش سوررئالیسم بدل گشت.
دادائیسم دریچهای از امکانات جدید هنری را گشود که برای هنر بعداز خودش پیامدهای تاثیرگذاری داشت. نادیدهگرفتن اسلوبهای سنتی در جهت تقویت بیان فیالبداهه، خیالی، طنزآمیز، کنایهآمیز و بیهوده، تصویر تازهای از هنر مدرن را ارائه میکرد.
قسمت قبلی را اینجا دنبال کنید:
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت اول
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت دوم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت سوم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت چهارم