ادبیات سرچشمه بسیاری از جنبشهای هنری که میشناسیم از جمله فوتوریسم، دادائیسم و سوررئالیسم بودهاست. از دیگر خصوصیتهای مشترک این سه جنبش، این است که آنها نه سبکهای هنری، بلکه هرکدام یک ایدئولوژی محسوب میشوند.
پاریس که در دهه ۱۹۲۰ بهعنوان مرکز هنرمدرن جهان تلقی میشد، زادگاه جنبشی است که از جهاتی خود را ضدمدرنیسم میخواند. نظریههنری سوررئالیسم ساخته و پرداخته نویسنده فرانسوی، آندره برتون است. برتون طی چندسال نظراتش را میپروراند و آنها را در مقام نظریهپرداز و سخنگوی جنبش، در نخستین بیانیه سوررئالیسم (۱۹۲۴) عرضه میکند. در این بیانیه، برتون در برابر خردگرایی و جهانبینی عقلانی که بر فرهنگ غرب چیره شده بود، مسیر تازهای پیشنهاد میکند: دنیای تصور، خیال، غریزه و ناخودآگاه. او هنرمندان را به بیان این فراواقعیت یا سوررئال دعوت میکند.
برتون در نخستین بیانیه سوررئالیسم، روش «خودکاریروانی یا اتوماتیسم» را بهعنوان روش اساسی کشف حوزههای ناخودآگاه ذهن مطرح میکند. خودکاریروانی در نقاشی بهشکل تصویری از افکار و تصورات غیرعقلانی پدیدار میشود. هنرمندان برای تولید آثاری با این روش میبایست بهطورکامل از سیطره عقل خارج شوند و تمام محرکها و افکار برخاسته از ناخودآگاهشان را بیقید و شرط بپذیرند و ثبت کنند. این روش هم ایدههای پدیدآمده در ذهن و هم کنش نقاشانه و بدونکنترل برای تبدیل آنها به اثر هنری را شامل میشد. تبعیت از این قسمت بیانیه برتون برای هنرمندان کمی دشوار بهنظر میرسید چراکه آنها هرچند ایدههای پدیدارشده در ذهنشان را قبول میکردند اما مهارت فنی دخیل در رویکرد طبیعتگرایانه آنها، تحقق کامل نظریه برتون را منتفی میکرد.
نویسندگان سوررئالیست مشتاقانه ایدههای برتون را میپذیرند. آنها برای نگارش آثاری که با ضمیر ناخودآگاه انسان رابطه نزدیکتری برقرار کند، به مواد مخدر و خوابمصنوعی نیز روی میآوردند. آنها همچنین از بازی دادائیستها که کلمات را بهصورت تصادفی درکنارهم قرار میدادند، اقتباس میکردند و بدون اینکه معنای خاصی را بر آنها تحمیل کنند، میگذاشتند که آنها خود با هم جرقههای معنایی ردوبدل کنند.
سوررئالیستها به لوترهآمون، شاعر قرن نوزدهم ارادت خاصی داشتند. سخن معروف او که به شعار آنها تبدیل شد این بود: «رویارویی اتفاقی یک چرخ خیاطی و یک چتر روی میز جراحی چهزیباست.»
در پاریس در بین سالهای ۱۹۲۵-۱۹۴۷ نمایشگاههای مهمی از هنرمندان سوررئالیست برپا شد. هنرمندان تجسمی همبسته این جنبش، نمایشگاههای انفرادی برپا میکردند و برتون، آراگون و یا دیگر نویسندگان سوررئالیست مطالب حمایتگرانهای برای کاتالوگ آنها مینوشتند. متقابلا، کتابهای خود این نویسندگان اغلب با تصاویری از آثار همین هنرمندان انتشار مییافتند.
برتون همچون مشاور خود، آپولینر، نسبت به کار هنرمندان حساس بود و میکوشید ثابت کند که خدمات مهمی از سوی هنرمندان تجسمی درجهت پیشبرد سوررئالیسم صورت گرفتهاست. او در کتابی بهنام «سوررئالیسم و نقاشی» که در سال ۱۹۲۸ تدوین شد، بهشرح خدمات هنرمندان پرداخت و از پیشتازان هنر سوررئالیستی یاد کرد. ماکس ارنست و خوان میرو از هنرمندان تحسینشده برتون بودند.
ارنست در نخستین مجموعه چاپهایسنگی خود باعنوان «فیاتمُدز» در سال ۱۹۱۹ با نگاهی نقادانه نسبت مسائل روزمره جامعه در آنزمان، از فضاها و پرسوناژهای دکیریکو تاثیر میگیرد اما جلوههایزمانی آثار دکیریکو (که آنها را همچون خاطراتی حزنانگیز در گذشته مییابیم) را به چالش میکشد.
او در آثار بعدیاش جهان متافیزیکی دکیریکو را با کلاژ، که نمونه ادبی آن در شعرهای لوترهآمون بهچشم میخورد، ترکیب میکند. این روش از پتانسیل بالایی برای تحقق نظریه برتون برخوردار بود. ارنست با دستکاری عکسهایی که در کاتالوگهای فروش مییافت، رمانهای تصویری خلق میکرد که هرکدام از صفحههایش از تکههای زیادی تشکیل شدهبود. در این رمانها هیچ داستان مشخص و قابلپیگیری وجود ندارد. هر صفحه جهانی مجزا را تداعی میکند و مخاطب را در تقلای کشف ارتباطهای معنایی در آنها رها میکند. نقاشیهای ارنست از سوی دیگر، گرایش انتزاعیتری دارند.
خوان میرو بهواسطه شعر به سوررئالیسم گرایش یافت. درحالی که آثار اولیهاش تنهای به کارهای هانری روسو میزدند و سمتوسویی کوبیستی نیز داشتند، در اواسط دهه ۱۹۲۰ گرایشی درونیتر یافتند. او به خلق تابلوهایی پرداخت که شامل نشانهها، خطوط و لکههای رنگی میشدند که بر روی پسزمینه ابروبادی معلق بودند.
فرمها در آثار میرو نماد حسهای تجربی او هستند. در برخی از آثارش آن ویژگیهای بصری سوررئالیسم، ازجمله فضاهای دلگیر و کابوسگونه، رنگهای تیره و دلهرهآور، فرمهای تقطیعشده و تشخیصناپذیر تقویت میشوند. میرو در کارهای متاخرش برای بازگوکردن حرفهایش، به گذاشتن چند لکهرنگ برروی زمینه وسیع بومهای رنگی اکتفا میکند. در این آثار هر عنصر فرمی یا رنگی، بالاترین ارزش ممکن خود را داراست.
نقاشیهای میرو و ارنست، هرچند که از اتوماتیسم بهره میگیرند اما نقشمایههای شخصی را نیز ازطریق نمادها عرضه میکنند. این نوع گویش، رویاروی نوع دیگری از نقاشی سوررئالیستی قرار میگیرد که بسیار جزءپرداز است و میخواهد صحنههایی را بهتصویر درآورد که تماما برساخته ضمیر ناخودآگاه انساناند. سردمدار این سبک از نقاشی، سالوادور دالی معروف است…
قسمت قبلی را اینجا دنبال کنید:
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت اول
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت دوم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت سوم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت چهارم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت پنجم
خلاصه کتاب هنر مدرن | قسمت ششم