یادداشتی بر نمایشگاه عکس شقایق سعیدی «او نیست با خودش…» گالری شیدایی
پیکتورسکها (در لغت به معنی مکانی جذاب و دیدنی) آیینههای کوچکی بودند که در قرن هجدهم در برخی از مکانهای دیدنی و چشماندازهای بدیع اروپایی نصب میشدند و نقاشان رو به این آیینه و پشت به منظره مینشستند تا آن چشمانداز را ترسیم کنند. این اختراع جالب چیزی را به ما یادآوری میکند، نگاه کردن از درون یک قاب با سرعت بیشتری منظره یا تصویر موردنظر را نمایان میکند تا دیدن مستقیم و بیواسطه، زیرا چشم در درون قاب محدود شده و از پراکندگی نگاه به جهات دیگر جلوگیری میشود، حالآنکه وقتی به منظره مینگریم شاید نتوانیم از پرت شدن حواس چشممان جلوگیری کنیم، پرندهای میپرد، انسانی عبور میکند، از ابری قطرهای بر صورتمان میچکد و اینگونه واقعیت ما را به دنبال خود میبرد و یادمان میرود که داشتیم به چیزی نگاه میکردیم.
عکاسی همان پیکتورسک است، این بار رودرروی منظره و به کمک اپتیک و الکترونیک توان این را دارد که آن تصویر را از پیرامونش جدا کرده و برای همیشه در چهارچوبی جدید نگاه دارد. به همین دلیل است که میتواند ما را از درون جهان واقعی به جهان درونی خودش ببرد و واقعیت خود را با نگاه ما بازتعریف کند و همچنین امکانی برای دقیقتر دیدن آنچه دربرابرمان قرار دارد فراهم میکند. شاید این همان دلیلی باشد که عکاسی را به سفر میبریم و با عطشی سیریناپذیر خاطرههایمان را به عکس تبدیل میکنیم.
همین خصوصیت عکسهاست که عکاسی کردن را به همدستی برای سیر و سلوک درونی و بیرونی تبدیل میکند، این را عکاسان خیابانی و عکاسان طبیعت بهخوبی درک میکنند، هنگامیکه دوربین عکاسی رفیق پرسهزنیهایشان است. شقایق سعیدی نیز عکاسی را با خود برده یا عکاسی او را، کسی چه میداند! سعیدی زنی است در جستجو و این را عکسهایی مملو از آسمان و بازتابهای درون آن نشان میدهد. در آثار او اغلب انسان یا بخشی از منظره است یا تنها در جایگاه راوی حضور دارد. عکسهای او مملو از افق است. سعیدی در دو کشور ایران و هلند زندگی و کار میکند بنابراین جابهجایی و رفتن و آمدن جزئی جداییناپذیر از واقعیت زندگیاش است، شاید به همین خاطر هم باشد که در عکسهایش به دنبال لحظاتی ثابت است که در آن هیبت یا فرم منظره او را به واقعیتی ساکن برساند. حتی وقتی تصویری از یک تصویر (انعکاسها) را عکاسی میکند که به ذات ناپایدار و شکنندهاش آگاه است، کثرت خطوط افقی و ریتم آرام، تمنای پیدا کردن چیزی است که او را بهجایی اتصال دهد. سعیدی در بیانیه نمایشگاه صحبت از جستجو یا انتظاری میکند تا از جهان آبستن حقیقت زاییده شود، اما اگر به زوایای انتخابی او در عکسها دقت کنیم، شاید بدون اینکه خیلی عمدی نیز در آن داشته باشد در عکسهایش به حقیقت نوزاد دوربینش نگاه میکند، آسمانی که حتی در عکسهایی از فضاهای داخلی گرفته به نحوی همچون بازتاب لکهای نور حضور دارد، امر دست نیافتی بر همهچیز حکومت میکند و درعینحال باز، گسترده و نامتناهی است، مهیب است و مهابتش همهچیز را در برگرفته و عکاس بر این امر واقف است زیرا از کنارش بیاعتنا نمیگذرد و همواره نظری به دوردستهایش دارد.
سعیدی عکاس حرفهای نیست اما نظارهگری حرفهای ست. پرسههایش را میتواند با عکس معنا بدهد و این ویژگی افرادی است که در مسیر هستند و به راه اعتبار میدهند. او تلاش نمیکند از عکس برای حرف زدن استفاده کند، بلکه عکس را دستاویزی برای کشف و شهود قرار میدهد به همین خاطر هم زیادهگو یا روایتگر نیست، بلکه «تجربهانگیز» است. راهی را میرود و در اندیشهای غرق است و با عدم ورود به رنگ به تشدید حال و هوای کلاسیک در عکسها در ارتباط مخاطب با این جستجو کمک کرده، اما با کسر رنگ از تصاویر عینیت آن را به خیال یا خواب نزدیک کرده که شاید عکاس در آینده بخواهند از آن عبور کند و رنگ را نیز به تسخیر خود درآورد، تا در این راه به کجا برسد.
نمایشگاه تا ۲۸ مهر در گالری شیدایی برقرار است، جهت آشنایی و اطلاعات بیشتر وبسایت شقایق سعیدی را ببینید.
نقد نمایشگاههای دیگر در آوام مگ را ببیند.
به همین قلم بیشتر بخوانید:
چرخهی عدن تا عدم و میان ماندگی امروز ما در آثار اله یار نجفی
این یک دوئت نیست | یادداشتی بر نمایش دونفره ژیلا مختاری و عبدالحمید پازُکی
مواجهه با امری غریب و تکاندهنده در گالری شیدایی
نقدی بر آثار شکوفه کریمی و هیاهویی پیوسته در جریان
مرز میان دیدن و ندیدن در آثار نسترن آزادی